راز کامیابی در پشتکار است
راز کامیابی در پشتکار است (داستان واقعی)

«باری فاربر»، نویسنده‌ی کتاب «الماس در سنگلاخ» می‌نویسد: اولین کتاب من تحت عنوان «هنر فروش و بازاریابی» را پیش از آنکه ناشری پیدا بشود و آن را بخرد، به بیست و شش ناشر دیگر ارائه کرده بودم. در اینجا می‌خواهم از مؤلفان و نویسندگانی که گرچه بسیار هم با استعداد و خوش قریحه هستند، اما چگونه قادر نمی‌شوند کتاب‌هایشان را به زیور طبع یبارایند و آنها را برای چاپ به یک مؤسسه‌ی انتشاراتی بسپارند یاد کنم. جان کلام این‌جاست که زمانی که به ناشری مراجعه می‌کنند و جواب «نه» می‌شنوند، اعتماد به نفس و همچنین نیروی پشتکار و ثبات و اعتدال‌شان دچار اختلال و ضعف و سستی می‌شود و در نتیجه از هم می‌پاشند. هر چند باید اقرار کنم که من هم در همان «نه» اول بسیار جا خوردم و پریشان و مشوش شدم، ‏اما هرگز خود را نباختم و داغان و متلاشی نشدم. تازه بعد از پنج یا شش «نه» و مخالفت دیگر که روبرو شدم، خودم را پیدا و به اصطلاح جمع و جور کردم.به مدیر آژانس تبلیغاتی‌ام تلفن زدم و از او پرسیدم موضوع چیست که هیچ ناشری جواب مثبت نمی‌دهد. او هم به سادگی گفت که به قدری کتاب‌های دیگر برای چاپ و نشر به ناشران واگذار شده که به قول معروف وقت سر خاراندن ندارند و حاضر به قبول هیچ کتاب دیگری نیستند. ولی این بار این خود من بودم که می‌دانستم چه برگ برنده‌ای در آستین دارم و در این زمینه چه ایده‌ی نو و بکری آورده‌ام. از این رو، بعد از آنکه از سوی ناشری مجدداً با مخالفت روبرو شدم، تلفنی با وی به گفتگو پرداختم و از او خواستم چه باید بکنم تا بتوانم بختم را بیازمایم و اصولاً به من گفته شود در کتابم چه چیزی هست که آن را غیر قابل چاپ می‌دانند؟ چه باید کرد تا روی ویترین و پیشخوان جای بگیرد و مورد قبول واقع شود؟ با این حال، «نه» بعدی و دو مخالفت دیگر را هم پشت سر هم دریافت کردم، ولی تنها تفاوت این مخالفت‌ها در این بود که هر سازمان انتشاراتی کلی اصلاحات در نوشته و متن کتاب ارائه می‌کرد و در مخالفت‌های دوم و سوم تازه دریافتم که این اظهارنظرها حال و هوای دیگری به کتابم بخشیده و آن را کاملاً باب بازار کرده و مرا هم شکرگزار و ممنون ناشرانی ساخته که با «نه» خود ویراستاری ارزنده‌‏ای نیز انجام داده بودند و به عبارت بهتر کتابی تازه برایم نوشته بودند! درس ارزشمند و گرانقدری که از این مخالفت‌ها گرفتم این بود که عدم قبول و هر «نه» را نباید به مفهوم شکست دانست. عاقبت ‏‏هنگامی که بیست و هفتمین ناشر کتاب را پسندید و خریداری کرد، در واقع نوشته‌ای را که بیست و شش ناشر قلم قرمز بر آن کشیده بودند، انتخاب نکرد، بلکه کتابی را برگزید که بیست و شش خبره‌ی حرفه‌ای و آگاه و اهل فن آن را ویرایش کرده بودند. از این نکته می‌توان آموخت که مخالفت و «نه» دیگران صرفاً بیان نظریات و عقاید شخصی اینان ‏می‌باشد نه چیزی فزونتر. این مخالفت‌ها را به حساب خود منظور نکنید که در این صورت اعتماد به نفس خویش را نابود کرده و خود را از پیش رفتن بازداشته‌اید.

برگرفته از كتاب:

جک کنفیلد؛ كودك درون و چراغ جادو؛ برگردان هوشيار رزم آرا؛ چاپ دوم؛ تهران: انتشارات ليوسا 1388.