گفتمان‌های موسیقی در ایران
مسعود کوثری (۱)


چکیده

این مقاله می‌کوشد تا با بررسی وضعیت موسیقی و اندیشه‌ها و مواضع موسیقی‌دانان کشور تصویری از گفتمان‌های رایج موسیقی در ایران را به دست دهد. اهمیت بررسی گفتمان‌های موسیقی در آن است که به نظر می‌رسد، هر گونه سیاست‌گذاری فرهنگی و هر راهی برای رشد و ارتقای موسیقی در ایران با احترام به این گفتمان‌های مختلف و زیست چندگفتمانی آنها امکان‌پذیر است.


مقدمه

وضعیت موسیقی در ایران بسیار پیچیده است. ارزیابی این وضعیت پیچیده بس دشوار است. آسیب شناسی این وضعیت مستلزم آن است که از زوایای مختلف جامعه شناسی، مطالعات فرهنگی، اقتصاد سیاسی فرهنگ و موسیقی شناسی مورد بررسی قرار گیرد. اما، این مقاله در پی آن است که تنها به گفتمان‌های رایج موسیقی در ایران بپردازد و از این طریق تصویری فشرده از مواضع و تعارض های موجود را به تصویر کشد. گزینش این دیدگاه و سخن گفتن از گفتمان با مقصود خاصی صورت می‌گیرد. اولین و مهم ترین نیت در کاربرد این دیدگاه، با تکیه بر بحث فوکو (1382) راجع به دانش و قدرت، آن است که نشان دهد تعارض های موجود تنها در سطح علمی‌نیست، اگرچه هر یک از آنها می‌کوشند خود را چنین بنمایند. بلکه، حاکی از تعارض میان نیروهای اجتماعی گوناگون است که هر یک از گفتمان خاصی حمایت می‌کنند. بنابراین، هم باید به رابطه عمودی قدرت (بین حکومت/ دستگاه های دولتی و نیروهای اجتماعی) توجه کرد و هم به رابطه افقی قدرت (بین گروه ها و نیروهای اجتماعی مختلف). به بیان دیگر، نویسنده بدون این که بخواهد بگوید کدام یک از گفتمان‌ها درست است (۲) و بر دیگری برتری دارد، تنها می‌خواهد آنها را در کنار، یا مقابل یکدیگر قرار دهد تا به تصویری کامل از وضع موجود موسیقی در ایران دست یابد. از دیگر سو، و مهم تر، کاربرد مفهوم گفتمان برای نشان دادن رابطه این برداشت ها با قدرت (یا حداقل) منافع طرفداران آن‌ها است. این گفتمان‌ها در حال نزاع بر سر هستی خود و قانع کردن طرف های مقابل هستند و دقیقا به دلیل آن که گفتمان هستند، نمی‌توانند از طریق گفتمانی حریف خود را از میدان به در کنند. بنابراین، تنها وضعی که محتمل است وضع «همزیستی گفتمانی» است. به نظر می‌رسد که سیاست های فرهنگی کشور نیز باید این وضعیت چندگفتمانی را به رسمیت بشناسد تا بتواند به آن سامان دهد. البته، در این مقاله چندان به سیاست‌های فرهنگی متعارض درباره موسیقی در صد سال اخیر که خود محتاج فرصتی دیگر است، نپرداخته‌ایم.

توجه به موسیقی در کشور ما از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این اهمیت از یک‌سو به گرایش ایرانیان به موسیقی باز می‌گردد (زونیس1377) و از دیگر به نقشی که موسیقی در هویت جوانان در جوامع معاصر دارد. این وضعیت با جریان جهانی شدن و گسترش موسیقی غربی در جهان و صنعت ضبط موسیقی جدید که بیش از هر چیز بر تولید موسیقی مردم پسند استوار است، پیچیده تر هم می‌شود. از این رو، ما با یک نوع از ریخت افتادگی در نظام موسیقایی کشور مواجه هستیم. تعارضی که روزگاری میان وزیری و مین باشیان (نک. درویشی 1373؛ راهگانی 1377؛ جوادی1380) شروع شد، نه تنها پایان نیافت، بلکه با ورود دیدگاه‌ها و رویکردهای دیگر پس از گذشت نزدیک به یک صده پیچیده‌تر هم شده است. این وضعیت بخوبی حاکی از آن است که اگر قرار بود مساله حل شود، به شکلی از اشکال حل می‌شد. اما، همزیستی این دیدگاه ها که نه در دوره پهلوی اول و دوم و نه در دوره جمهوری اسلامی ‌نتوانستند رقیبان خود را از میدان به در کنند، نشانگر ضرورت زیست چندگفتمانی در جامعه ایران است. بنابراین، به نظر می‌رسد که مساله موسیقی در ایران بسادگی حل شدنی نیست و هر اقدامی‌که یک جانبه باشد، تنها بر دشواری و پیجیدگی وضع موجود خواهد افزود.

مقاله حاضر به هیچ وجه نبایستی چنین تداعی کند که مساله اصلی موسیقی در ایران تنها وجود گفتمان‌های متعارض است و اگر این تعارض‌ها حل شود، در نظام موسیقی کشور سامانی کامل پدید خواهد آمد. برعکس، فتور و سستی در وضع کنونی موسیقی کشور بقدر کافی گسترده است و تعارض های گفتمانی تنها بر دشواری و پیچیدگی وضع می‌افزایند. از یک منظر، حتی باید گفت که باید تمامی ‌بحث و جدل ها را رها کرد و ابتدا به رشد حداقل های موسیقی در کشور اندیشید.


گفتمان و ضد (پاد) گفتمان در موسیقی ایران


در اینجا بدرستی نمی‌توان گفت که گفتمان (گفتمان‌های) موسیقی در ایران کدام است و ضد (پاد) گفتمان آن کدام (برای مفهوم گفتمان و پادگفتمان نک. تاجیک1383). رابطه بین گفتمان محوری و گفتمان‌های حاشیه ای روشن نیست. به نظر می‌رسد که از این نظر بین گفتمان رسمی/ حکومتی و گفتمان رایج در میان موسیقی‌دانان یا مردم تفاوت جدی وجود داشته باشد. حتی، می‌توان گفت که در گفتمان رسمی ‌نیز یک نوع چند پارگی مشاهده می‌شود. به دیگر بیان، بین بخش‌های مختلف حکومت از این نظر تفاوت گاه زیادی مشاهده می‌شود. این چندپارگی حتی به نوعی تعارض در عملکرد دستگاه‌های دولتی منجر شده است. به طوری که عملکرد صدا و سیما از این نظر با عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌در تعارض است. یکی سعی در اشاعه موسیقی دارد و دیگری ناچار است که حتی ساز را نشان ندهد. این مساله وضعیت به غایت پیچیده‌ای را فراهم آورده است که گاه به رشد موسیقی و گاه به محدودیت آن منجر می‌شود. نگاهی به اسناد دولتی (نک. اسنادی از موسیقی، تئاتر و سینمای در ایران 1379) در خصوص موسیقی بخوبی نشان می‌دهد که این وضع تنها خاص دوران پس از انقلاب نیست و حداقل در 60 سال اخیر این تعارض در دستگاه های دولتی وجود داشته است. برای مثال، دو دوران پهلوی دوم وزارت فرهنگ و هنر وقت از موسیقی پاپ حمایت می‌کرد و سازمان رادیو و تلویزیون در کنار پخش انواع موسیقی، و حتی موسیقی پاپ، مرکزی به نام مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی دایر می‌نمود.

این وضعیت تعارض َآمیز حتی پس از انقلاب هم ادامه یافته است، به طوری که معلوم نیست گفتمان کدام است و ضد گفتمان کدام. ولی، به نظر می‌رسد که به رغم همه فراز و نشیب‌هایی که پس از انقلاب راجع به موسیقی از منظر حکومت وجود داشته، نوعی گفتمان ابزارانگارانه نسبت به موسیقی حاکم بوده است. در این گفتمان، موسیقی دارای اصالت و مشروعیت اصلی نیست و تنها تحمل می‌شود. این تحمل کردن در اوایل انقلاب برای ساختن سرودهای انقلابی و خدمت به انقلاب و سپس جنگ بود، و در دهه دوم و سوم، به ویژه دهه سوم، جذب جوانان. در هر دو حال، رویکرد ابزارانگارانه رویکرد حاکم بوده است. به همین دلیل حتی هنگامی ‌که در رویکرد حکومتی حرمت موسیقی را (به ویژه با فتوای مشهور امام خمینی) کنار گذاشته‌ایم، در عمل رویکردی ابزاری نسبت به آن داشته‌ایم. به قول معروف تحمل موسیقی از باب «اکل میته» بوده است و نه اصالت آن. البته، همان گونه که آمد، حتی بین این گفتمان در وجه نظری و عملکرد دستگاه‌های دولتی نوعی تعارض یا دوگانگی دیده می‌شود که باید در جای خود مورد بررسی قرار گیرد.

از دیگر سو، در خود جامعه نیز رویکردهای متفاوتی نسبت به موسیقی وجود دارد. ما بدون آن که بخواهیم این رویکردها به طور مفصل مورد بررسی قرار دهیم، تنها به گفتمان‌های حاکم میان موسیقی دانان ایرانی می‌پردازیم. بنابراین، با صرف نظر کردن از بحث راجع به گفتمان ابزارانگارانه نسبت به موسیقی، تنها با توجه به گفتمان‌های حاکم میان موسیقی دانان و اهالی موسیقی می‌کوشیم نشان دهیم که در این سوی قضیه نیز توافقی که بتواند کارگشا باشد، دیده نمی‌شود. تنها توافق شاید این باشد که موسیقی خوب است و به درد می‌خورد! در این سوی قضیه نیز گاه تعارض ها چنان بالا می‌گیرد که خود در عمل مانع گسترش و توسعه موسیقی می‌شود.

حتی از منظری کلی‌تر، که در اینجا فرصت پرداختن به آن نیست، شاید بتوان این وضعیت پیچیده را فراتر از مواضع موسیقی‌دانان و یا دستگاه های دولتی پیامد طبیعی مواجهه کل هنر ما با مدرنیته (کوثری 1385؛ درویشی 1373) غربی دانست. در این مواجهه، گاه به سوی مدرن شدن پیش رفته ایم و گاه به قفا بازگشته‌ایم. در این میان، دیدگاه‌های فلسفی و روشنفکرانه هم نه تنها گرهی از این معما نگشودند، بلکه خود بر معما افزودند. همان گونه که بروجردی (1379) بدرستی می‌گوید در دنیای روشنفکری نیز باید از حاکمیت گفتمان‌های مختلف سخن به میان آورد. پس از یک سده اندیشیدن و تلاش صادقانه فیلسفوفان، روشنفکران و هنرمندان ایرانی در مواجهه با مدرنیته غربی (فهم و اتخاذ موضعی له یا علیه آن) اکنون آشکار گشته است که ایقانی که در پی آن بودند، حاصل نشده است. همان گونه که درویشی (1373: 25) می‌گوید «... ردپای موسیقی غربی را حتی در به اصطلاح سنتی ترین شکل های موسیقی ایران می‌توان دید. فرم‌های ابداعی اواخر دوران قاجار مانند پیش درآمد و ..، شیوه خوانندگی و نوازندگی، شیوه‌های مختلف گروه نوازی، فرم های تقلیدی از غرب (مانند مارش، والس، پولکا، پرلود، اتود و فانتزی که حتی توسط برخی از نوازندگان معروف سنتی استفاده می‌شدند)، ورود سازهای غربی به ایران و استفاده از آنها برای اجرای موسیقی ایرانی، تشکیل ارکسترهای مجلسی و سمفونیک، گروه های اپرا و باله، مدارس موسیقی و روش های آموزشی، نگارش و نت نویسی و حتی روش تحقیق».

از این رو، نگارنده بیش از آن که در پی آن باشد که کدام رویکرد یا موضع درست یا درست‌ترین است، از گفتمان‌های موسیقی سخن گفته است. و بر آن است که این تعدد گفتمانی نتیجه همان مواجهه و نیروهای اجتماعی متفاوت در بطن جامعه ایرانی در سده اخیر بوده است.


صورت‌بندی گفتمان‌های موسیقی در ایران

گفتمان‌های موسیقی در ایران را می‌توان به شیوه های مختلف دسته بندی کرد. هر یک از این دسته‌بندی‌ها نیز مزایا و معایبی دارد. ما کوشیده ایم که یک دسته‌بندی اولیه پیشنهاد کنیم. البته، این دسته بندی پیشنهادی است و در مورد نام‌گذاری آنها باید به نسبی بودن آن ها توجه کرد. گفتمان‌های رایج موسیقی در ایران را می‌توان به شیوه زیر دسته‌بندی کرد: 1- گفتمان موسیقی علمی‌2- گفتمان موسیقی غربی 3- گفتمان موسیقی سنتی 4- گفتمان موسیقی ترکیبی 5- گفتمان موسیقی پاپ. این نام‌گذاری ممکن است مورد موافقت همگان نباشد، اما نگارنده امیدوار است که با توضیح هر یک از این صورت‌بندی‌ها، نقص این نامگذاری‌ها تا حدودی رفع شود.

در ابتدا، هر یک از این صورتبندی‌های گفتمانی را به اختصار توضیح می‌دهیم و سپس مولفه‌های هر یک از این گفتمان‌ها را برمی‌شماریم. البته، باید به این نکته اشاره کرد که صورتبندی های یاد شده به صورت ناب آن مطرح شده‌اند، و ممکن است که این صورت‌بندی ها به صورت ناب آن در واقعیت وجود نداشته باشند. برای مثال، سالار معزز که اولین طرفدار جدی موسیقی غربی در نظام بود، اولین ایرانی بود که نت دستگاه‌های ایرانی (از جمله ماهور) را نوشت و برای لاوینیاک تدوین کننده دایره‌المعارف موسیقی در فرانسه فرستاد. یا دعوای پرویز محمود با وزیری بر سر تدریس موسیقی غربی در هنرستان، به دلیل عدم توجه او به موسیقی ایرانی نبود، بلکه موسیقی ایرانی را در آن زمان فاقد تئوری، شیوه‌های استاندارد آموزش و غیره می‌دانست (راهگانی1373؛ درویشی 1373).

بدیهی است، طرفداران هر یک از این گفتمان‌ها دلایل و توجیهات فنی برای استدلال خود دارند. اما، حتی این اصول موسیقایی نیز مورد توافق نیست و بسته به گفتمان دلایل فنی نیز گفتمان محور است. دقیقا به همین دلیل است که به نظر می‌رسد که راه حل وضع موجود، حداقل در این سوی قضیه، در خود گفتمان‌ها نیست و باید امیدوار به یک زیست چندگفتمانی موسیقایی بود. توجه به این گفتمان‌ها از این جهت نیز قابل توجه است که آسیب شناسی واحدی برای موسیقی ایرانی وجود ندارد. به دیگر بیان، منتقدان و کسانی که به آسیب شناسی موسیقی ایرانی پرداخته اند و یا در حال حاضر می‌پردازند، خود در درون هر یک از این گفتمان‌ها هستند. بنابراین، آسیب‌ها و راه حل‌ها هم گفتمانی هستند. این جا تعیبر توماس کوهن (1369) از پارادایم خیلی به کار می‌آید که می‌گوید پارادایم «مجموعه ای از مسائل و حل مسائل» است. از این رو، مسائل و راه حل‌های حل مسائل درون گفتمانی هستند و نه بیرون گفتمانی. با این حال، برخی مسائل مشترک هم وجود دارد که همه گفتمان‌ها در آن ها شریک هستند (نظیر مساله آموزش، حمایت دولتی، بازار، سانسور و غیره). از این رو، از ترکیب «مسائل گفتمان محور» و «مسائل مشترک» ترکیب ها و سناریوهای مختلفی پدید می‌آید که هر یک سیاست فرهنگی متفاوتی را طلب می‌کند. در زیر به معرفی هر یک از این گفتمان‌ها می‌پردازیم.