previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 181

تاريخ: 30/7/57

بيانات امام خمينى در تبليغات سوء استعمارگران و مدعيان خلق دوستى بر عليه اسلام و قرآن.

بسم الله الرحمن الرحيم

امر، امر من نيست، امر خداست

بعضى آقايان مى‏گويند كه اگر تو امرى داشته باشى، ما در اطاعتش حاضريم. آقايان بدانند كه من امرى ندارم. امر، امر من نيست. امرى كه الان همه ما مبتلاى به آن هستيم و همه ما بايد اطاعت كنيم امر خداست كه ما بندگان او هستيم و نعمت‏هاى او را از آن استفاده مى‏كنيم.

ملت ايران ملت مستضعف است، ملتى است كه مسلم است، ملتى است كه مورد عنايت خداست و ما بندگان خدا در هر جا باشيم، بايد هر قدر كه مى‏توانيم به آنها كمك كنيم و مسأله، مسأله امر و نهى و رهبرى و غير رهبرى نيست اصلاً اين حرف‏هانيست، مطرح نيست كه يكى رهبر باشد و يكى فرمانبردار يا راه ياب. الان همه اقشار ملت ما، از آن جوان‏ها بلكه آن بچه دبستانى تا جوان‏هاى دانشگاهى و قشرهاى اهل علوم اسلامى و بازارى و زارع و همه، مطالب را مى‏دانند، اين احتياج به اينكه كسى آنها را حالا ديگر راهنمايى كند نيست.

اجانب، اساس گرفتارى مسلمين

الان همه كس مى‏داند كه ابتلاء مسلمين، ابتلاء ملت ايران، ابتلاء ملت مسلمان، ابتلاء مكتب اسلام چيست و گرفتارى‏هاى ما كى هست و راه اينكه اين گرفتارى‏ها رفع بشود تا حدودى پيش همه روشن است. همه ما مى‏دانيم كه 50 سال بيشتر اين ملت ايران در تحت سيطره اين خاندان پهلوى بوده‏اند و اينها هر چه مى‏خواسته‏اند با اين ملت كرده‏اند و هر چه ظلم داشته‏اند كرده‏اند و آنها هم نوكر اجانب بوده‏اند. ابتدائاً رضاخان نوكر انگليس‏ها بود وآنها آوردند او را روى كار و اخيراً هم اين پسر خلف، نوكر آمريكاست. خودش گفت متفقين من را صلاح دانستند كه سر كار باشم. اعترافى بود كه خودش كرد و بعد مثل اينكه از كتاب‏هايش اين را، اين جمله را ديدند خيلى مفتضح است الغاء كردند ولى ايشان گفتند.

ابتلاى ما اساسش اجانب است و اين ابتلائى نيست كه تازه ما پيدا كرده باشيم. اين خيلى تاريخ قديمى دارد كه از آنوقتى كه اينها راه پيدا كردند به ايران به شرق و مطالعات كردند در حال شرق، از آنوقت اينها فهميدند كه يك لقمه چربى است شرق و داراى مخازن و معادن است و بايد اين را به هر طورى كه هست،

صحيفه نور ج 2 صفحه 182

اين طعمه را به هر طورى كه هست بايد اينها ببرند و نگذارند كه مردم خود آن ديار استفاده از اين بكنند و كارشناسانشان معادن ما را همه را مى‏دانند در كجا چه معدنى هست. من در همدان بودم يك نقشه را يكى از اهل علم آنجا كه بعد وارد در مسائل ديگر شده بود آورد و به من نشان داد كه نقشه بزرگى بود كه در آن آنطور كه او مى‏گفت اسم تمام دهات همدان در آن بود و نقطه‏هاى زيادى در آن بود كه نقطه‏ها را من پرسيدم كه اينها چه هست، گفت كه اينها آن جاهايى است كه يك چيزى در آن هست، زير زمينش يك چيزى پيدا مى‏شود، حالا نفت يا ساير چيزها، فلزات مثلاً. ايشان اينطور گفت كه اين كارشناسان اينها آمدند و نقشه بردارى كردند و مواردى كه چيزى داشته است، آنها ثبت كرده‏اند. اين انحصار به آنجا نداشت، تمام بيابان‏هاى ايران را اينها با شتر رفته اند. آنوقت كه وسيله شتر بوده است با شتر رفته‏اند و گرديده‏اند و همه اينها را پيدا كرده‏اند كه ما چه داريم كه با آن مى‏توانند استفاده از آن بكنند و همه دارائى ما را آنها ثبت كرده‏اند.

اسلام، سدى بزرگ در برابر اجانب

موانع را هم موفق شده‏اند كه در اين تقريبلاً دويست سيصد سال، موانع را هم از سر راه خودشان بردارند كه آن موانع يكى از آنها اسلام است كه مانع مى‏دانند، دامن زدند در اين سال‏هاى متمادى كه اين سد را بشكنند.آنى كه سد بزرگ است از براى منافع آنها، تشخيص دادند كه اسلام است كه نمى‏گذارد اجانب استفاده‏هاى خودشان را بكنند وجديت كردند و مبلغين آنها و كارشناسان آنها وادار كردند و مبلغين آنها تبليغ كردند بر ضد اسلام، اسلام را آنطورى كه اسلام هست معرفى نكردند، اسلام را گفتند مثل همه اديان آنطور هست كه يك مخدرى است. اصل ديانت را مخدر حساب كرده‏اند، كه اين يك افيونى است براى جامعه كه اين اسلام يا ساير اديان، مردم را تخدير كند كه هر چه آنها ازشان مى‏برند، آنها صدايشان در نيايد، اينطور اسلام را معرفى كردند يعنى مبلغين همين منفعت طلب‏ها و اين نفتخوارها، مبلغين اينها در اين زمان‏هاى طولانى دائماً خواندند اين مطلب را. جوان‏هاى بى اطلاع ما را از اسلام، جوان‏هائى كه اصلاً نمى دانند - كه - بسيارشان كه قرآن اصلاً چيست، محتواى قرآن چه هست، قرآن به چه دعوت مى‏كند، قرآن برنامه‏اش در باب مسائل روز، چه هست هيچ اطلاعى ندارند، فقط آنهائى كه وادار شدند به اينكه اسلام را يك جور ديگر نمايش بدهند، اينها به گوششان - آنها - خورده بودن اينكه بفهمند چه هست مطلب و اساس مطلب چه هست، ريشه مطلب چه هست، اينها باورشان آمده است و گول خورده‏اند.

مكاتب ساختگى هموار كنندگان راه استعمارگران

الان انسان مى‏بيند كه در خارج از ايران و گاهى هم در داخل، بعض افراد پيدا مى‏شوند كه اينها همان انحرافاتى كه آنها دستى درست كرده اند، نه اينكه يك مكتبى باشد، اين مكاتبى كه عرضه داشته‏اند به جوان‏هاى ما،نه اينكه يك مكتبى باشد، مكتبى علمى يا يك مكتب سياسى باشد به آن

صحيفه نور ج 2 صفحه 183

معنايى كه مكتب حقيقى سياسى، بلكه يك مكتب درست كردنى، يك مكتب‏هايى كه درست كردند و دامن به آن زدند براى اينكه مردم را منحرف كنند از اسلام و ديدند كه اسلام اگر به آنطورى كه هست مردم آن را بشناسند، راهى براى اين استفاده جوها و نفتخوارها، راهى براى آنها نيست. اسلام براى آنها هيچ راهى باقى نگذاشته است. اگر اينها قران را درست مطالعه كنند، قرآن يك كتاب مخدر نيست، قرآن يك كتاب محرك است، يك كتابى است كه اين اعرابى كه در آنوقت هيچ نمى‏دانستند، آنها را راه انداخت و امپراطورى هاى بزرگ را كه ظالم بودند، به زمين زدند آنها.

پيغمبران علما و توده‏هاى مسلمان، هميشه جنگاوران تاريخ با سلاطين جور

اگر قرآن و تعلميات اسلام يك چيزى بود كه مخدر بود - كه - اين عالمگير نبود كه امپراطورى‏ها را به هم بزند. جنگ‏هايى كه هميشه بين اسلام يا موسسين اسلام يا موسسين ساير مكتب هاى الهى و توحيدى بوده‏است، جنگ ما بين پيغمبرها و توده مردم با سلاطين بوده است موسى عليه السلام عصاى شبانيش را بر مى‏دارد و راه مى‏افتد دنبال قصر فرعون، قصر فرعون را مى‏خواهد سرنگون بكند، نه اينكه فرعون موسى را واداشته به اينكه مردم را تخدير كند كه فرعون ظلمش را بكند، او عصايش را برداشته و بساط ظلم او را به هم زده است پيغمبر اسلام صلى الله عليه و اله كه مبعوث شدند، ايشان هم خوب حساب آدم بايد بكند، تاريخ را بايد ببينيد، حساب بايد بكنيد كه آيا پيغمبر به نفع اين سرمايه‏دارهاى حجاز و طائف و آنجاها، مكه و آنجاها وارد عمل شده است و مردم را تخدير كرده كه اينها بخورند آنها را يا نه، اين مردم ضعيف و مستضعف را، اين سرو پا برهنه‏ها را تحريك كرده و برضد اين سرمايه دارها و جنگ‏ها كرده‏اند با اينها تا اينها را شكست دادند و بعضى‏شان هم آدم كردند. همين طورى اين جوان هاى ما همين طورى يك مطلبى وقتى كه مى‏شنوند، بدون اينكه تفكر كنند، بدون اينكه ملاحظه كنند كه اينها چه مى‏گويند، مقصد اينكه اينها از مكتب مثلاً كمونيست اينها دارند تعريف مى‏كنند، مقصد چه هست، مقصد اينهاست كه مسلمان‏ها و اسلام را يك جورى به اين مسلمانها نمايش بدهند كه از اسلام برگردند اينها، نمايش بدهند كه اسلام براى اين بوده است كه اين اشراف و اعيان را سوار مردم كند و مردم هم حرف نزنند. خوب نخوانده‏اند قرآن را ببينند اسلام براى چه آمده.اين همه آيات قتال كه وارد شده است اسلام، قتال اعلام جنگ كرده است با اين سرمايه دارها، با اين بزرگ‏ها، با اين شاه‏ها، با اين سلاطين، نه اين است كه با آنها همراهى كرده تا مردم را بخورند آنها.

علماى اسلام، پيغمبر اسلام، ائمه اسلام هميشه مخالفت با اين سلاطين عصر خودشان كرده‏اند. زمان آنها ديگر سلاطين بوده‏اند اينهايى كه به اسم خلفا سلطنت مى‏كردند اينها حضرت موسى بن جعفر را 15 سال يا 10 سال در حبس نگه مى‏دارند براى اينكه نماز مى‏خواند؟! خودشان هم نماز مى‏خواندند، هارون و مأمون خودشان نماز مى‏خواندند، امام جماعت هم بودند، امام جمعه هم بودند، براى اينكه نماز مى‏خواند اينطور شد؟! گرفتند ايشان را براى اينكه يك سيد اولاد پيغمبرى است يا امامى

صحيفه نور ج 2 صفحه 184

است براى اينهاست ؟! نه، براى اين است كه حضرت موسى بن جعفر مخالف با رژيم بوده است، با آن رژيم طاغوتى مخالف بوده است مخالفتش با رژيم اسباب گرفتاريش بوده است، نه اينكه يك آدمى بوده است چون نماز مى‏خوانده گرفتند او را. چون يك آدم خوبى بوده چون كه پسر پيغمبر بوده، آنها پيغمبر را فرياد مى‏كردند در اذان خودشان و پيغمبر را ثنا مى‏كردند لكن وقتى مخالف رژيم مى‏بينند اين آدم هست بايد بگيرند حبسش بكنند.

منشاء تمام قيامها به دست ائمه و علما بوده است

علماى ما از آن صدر اول تا حالا در هر عصرى قيام كردند و در تاريخ نشان مى‏دهد كه اينها هى قيام‏هائى كردند و زمين خوردند. در زمان ائمه، اولاد ائمه قيام مى‏كردند و به تحريك خود ائمه بوده، نه اين است كه ائمه اطلاع نداشتند. گاهى هم امام عليه السلام يك چيزى‏فرمودند براى حفظ روحيه، براى جهات ديگر اما بر حسب واقع اينها همان‏ها بودند و براى خاطر ائمه آنها قيام مى‏كردند. زيد براى آن قيام آنقدر ثنا از او كردند. اگر زيد يك آدمى بود بر خلاف كرده بود، ديگر ائمه عليهم السلام چرا تعريف از او مى‏كردند؟ چرا تاسف مى‏خوردند اينقدر؟ - اينها ما در عصر خودمان چند تا قيام علما را سراغ داريم، اين علمائى كه اينها مى‏گويند كه دربارى هستند و علمائى كه عرض مى‏كنم كه چپى‏ها و اين منحرفين مى‏گويند اينها جزء دربارى‏ها هستند، خوب اينها مطالعه نكرده‏اند، سنشان هم اينقدر اقتضا نكرده، گوششان هم آنقدر باز نيست كه ببينند كه چند دفعه در زمان رضا شاه تا زمان محمدرضا شاه اين علماى اسلام قيام كرده‏اند - برضد - برضد پهلوى كه نفس‏ها را در سينه‏ها حبس كرده بود. كسى كه بلند شد و قيام كرد، يك دفعه علماى اصفهان بودند، يك دفعه علماى عرض مى‏كنم آذربايجان بودند، يك دفعه علماى مشهد بودند، قم بودند كه اجتماع مى‏كردند و مخالفتشان را اعلام مى‏كردند.

تبليغات كذب استعمار براى سركوبى اسلام و مسلمين

آيا اينها هيچ وقت دربارى بودند؟ البته توى همه اقشار عالم چهار تا آدمى هم پيدا مى‏شود كه معوج و دربارى باشد كه ما هم همچنين چيز هست اما اين نيست كه اين مكتب، يك مكتبى باشد كه براى اينكه يك تخدير بكند، يا آن كسانى كه اين مكتب دستشان هست اينها جزء اعوان - واعوان - ظلمه بودند و نور السلطان بودند خير، اين حرفها نبوده است، اينها تبليغات است، شما را تبليغ كرده‏اند. به دست خود، به دست خود اين نفتخوارها اين تبليغات شده است كه فلان آقا انگليسى است. مى‏خواهد بشكند اين را، خود انگليس وا ميدارد كه بيايند اينكه بگويند چون ميداند خودش اينقدر پست است كه اگر يك كسى به او منتسب بشود اين هم پست خواهد شد - (اين، نخير اين انگليسى هست، اين با آمريكا روابط دارد، اين باچه در روابط است) اينطورى، هى يكى يكى، يكى را اينطور معرفى كرده‏اند، جوان‏هاى ما هم آنهايى كه حسن نيت دارند،بازى خورده‏اند اينها، اينها از اين

صحيفه نور ج 2 صفحه 185

مكتب‏ها بازى خورده‏اند. كلاه سرتان رفته آقا، خيال نكنيد اين مكتبى است، مكتب توحيد مكتب است.

رؤساى مكاتب توحيدى و كفر

شما به رؤساى اين مكاتب يك نظرى بكنيد. ما وقتى نگاه مى‏كنيم به خود پيغمبر كه اين مكتب را آورده، زندگيش چه جورى است، به اميرالمؤمنين كه خليفه صحيح پيغمبر است، شما ببينيد كه چه جور زندگى اين داشته است. سلطان بوده است سلطنتش تقريباً يك دامنه بسيار وسيع، چندين مقابل ايران از حجاز گرفته تا برود آفريقا و كذا، همه جاها را اين سلطنت داشته است، آنوقت زندگيش را ببينيد چه هست كه روزش چه جورى مى‏گذشته، شبش چه جورى مى‏گذشته، چه جورى زندگى مى‏كرده، چه وضعى داشته است، عبادتش چه جورى بوده، توجهش به مردم چه جورى بوده‏است، با ضعفا چه جورى بوده‏است. غصه مى‏خورد كه مبادا من نان جو مى‏خورم، مى‏ترسم كه يك نفرى در سر حد كذا، در يمامه، در كجا، يك وقتى كم داشته باشد، كم خوراك داشته باشد. اينها از بس كه مى‏خورند، اين روسائى كه شمابازيشان را مى‏خوريد از بس كه مى‏خورند تخمه دارند. آن رئيس، رهبر چين وقتى كه وارد ايران مى‏شود، از روى كشته‏هاى ما رد مى‏شود اين آدم دوست، اين رهبر خلق، از روى اين آدم‏ها و كشته‏هاى ما رد مى‏شود.

همين چند روز كه وارد ايران شد - از - مى‏داند چى است قضيه، شاه نتوانست او را از خيابان‏ها ببرد براى اينكه فرياد مردم كه مرده باد كذا، نمى‏گذاشت كه اين را ببرد، او هم مى‏دانست قصه چيست. با هليكوپتر اين را برداشته، بردند رساندند او را به محل خودش. يك همچنين آدمى كه ادعايش اين است كه ما كمونيست كذا هستيم و با مردم كذا هستيم و با توده كذا هستيم، اين مردم را مى‏بيند فوج فوج اين آدم كشته، معذلك مى‏آيد با او دست مى‏دهد و خواهرش هم دعوت مى‏كند به عرض مى‏كنم آنجا كه قبلاً بود و اين حرفها. اين بازى ميدهند شما را آقا. آن رئيس كمونيست را آنوقتى كه جنگ عمومى بود، خوب من يادم است، شما شايد يادتان نباشد، من يادم هست كه متفقين وقتى روسايشان آمدند به ايران چرچيل با همان اتومبيل خودش آمد رفت آنجا، روزولت هم با يك ترتيب معمولى آمد ولى استالين از آنجا كه بارش كردند گاوش هم آوردند كه - شير مبادا يك وقتى يك شيرى بخورد كه اشكالى داشته باشد، حتى گاوش همراهش آوردند - در صورتى كه من خودم اين را ديگر ديدم - اين مسموعاتى بود كه آنوقت معروف شد كه اينها گاوش هم آوردند. من خودم اين را ديدم كه لشكر او يعنى چيزهائى كه آنها فرستاده بودند، لشكرهاى آنهااز تقريباً بين راه خراسان تا خراسان و آن طرف‏ها مال شوروى بود - من خودم در راه خراسان ديدم كه اينها براى يك سيگار مى‏آمدند گدايى مى‏كردند. آنوقت قارداش مى‏گفتند به آنها، برادر، برادر. چه برادرى؟ برادرى كه با اين مكتب مى‏خواهد اين بيچاره‏ها را خواب كند و از آنها بخورد. كمونيستى مخدر است، نه قرآن. قرآن كه همه روساى آن با آنهائى كه جنگ كردند، با ظالم بودند و خودش وقتى كه زندگى مى‏كند يك زندگى عادلانه كه

صحيفه نور ج 2 صفحه 186

كمتر از مردم، نه عادلانه، دون مردم زندگى مى‏كند، اين مكتب، مكتب است، نه آن مكتبى كه خودش گاوش را همراهش مى‏آورد و شير گاوش را مى‏خواهد بخورد و مردم را مى‏خواهد ببلعد و ظلمش از همه چرتكه مى‏اندازد. آقاى لنين چرتكه انداخته‏اند، مى‏گويند، گفته‏اند كه چرتكه مى‏انداخته است كه كسى كه (يكى يكى افراد)، هر كه به اندازه خرجش در مى‏آورد حق زندگى دارد، هر كس كسر دارد اين را بكشيد،بيندازيد توى دريا.اين تز آنهاست، اين آدم دوست و اين خلق پرور اين است. اين چكار دارد به آن مكتبى كه به ضعفا بيشتر از اغنيا،به بيچاره‏ها، به آنهائى كه نمى‏توانند كار انجام بدهند بيشتر از اينها نظر دارد، بيشتر از بزرگان نظر دارد، اداره مى‏خواهد بكند اينها را، از خرج خودش به آنها بدهد و آنها را اداره بكند.

كمونيست‏هاى ساواك پرورده

آقا بازيتان مى‏دهند، خدا مى‏داند بازيتان مى‏دهند. بازيشان دادند اينها بچه‏هاى ما را كه در خارج آمدند. آنهايى كه در ايران هستند، كمونيست نيستند، آنها هم شما را بازى مى‏دهند، آنهايى كه در ايران هستند سازمان امنيتى (خيلى‏هايشان هم اينجا هم همين طوريند) اينها سازمان امنيتى هستند و لهذا در بهشت زهرا رفتند شعار كمونيست دادند مردم مچ آنها را گرفتند و بيرونشان كردند كه شما از سازمان آمديد اينجا. توى دانشگاه مى‏خواهند بفرستند يك دسته از همين سازمانى‏ها كه شعار كمونيستى بدهند. اينها كمونيست نيستند، اينها را سازمان امنيت درست كرده براى اينكه مردم را بترساند و بگويد اگر چنانچه آريامهر برود، ديگر دنيا به هم مى‏خورد، كمونيست مى‏شود. نخير ايشان بروند، كار دنيا خيلى هم، ايران خيلى هم خوب مى‏شود يعنى مزاحمش رفته است و خودش مى‏تواند كار خودش را انجام بدهد.

استقلال و آزادى، خواسته‏هاى بحق ملت ايران

حرف ملت ايران اين نيست كه حالا ما يك رهبر داريم و يك رهنما. همه رهبرند، همه، همه مى‏دانند مطلب را. حرف مردم ايران اين است كه ما يك چنين رژيمى كه از اولش به ما آنقدر ظلم كرده است و همه چيز ما را به يغما داده و نفت ما را به مجان، كاش مجان بود، نفت ما را مى‏دهد پايگاه براى او درست مى‏كنند يعنى عوض اينكه به ما يك چيزى بدهند، اسلحه مى‏دهند كه پايگاه درست كنند در ايران، هم نفت را مى‏خورند هم پايگاه درست مى‏كنند براى خودشان، اين مردم ايران صدايشان از بچه تا بزرگ بلند است كه آقا، مرگ بر اينجور حكومتى كه پدر ما را در آورد. اينها فرياد دارند مى‏زنند كه ما آقا آزادى مى‏خواهيم، ما 50 سال، هيچ چيز ما آزاد نبود، نه مطبوعات مان آزاد بود، نه خطباى ما آزاد بودند، نه علماء ما آزاد بودند، نه دانشگاه ما دانشگاه بود، هيچ چيز نبود. ما آزادى مى‏خواهيم، استقلال ما مى‏خواهيم ما همه چيزمان نبايد بند ديگران و انگل باشد ما بايد مستقل، خودمان اداره بكنيم مملكت خودمان را، اينها دادشان براى اين است كه آزادى به دست بياورند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 187

تحمل آزادى شاهانه!

آقاى كارتر (ديروز در روزنامه من خواندم، پيشتر هم بود اين) مى‏گويند كه يك دموكراسى تند چيزى، شاه داده است به مردم، دموكراسى تند داده است كه مردم اينقدر داد مى‏زنند يعنى يك آزادى تندى داده كه مردم نمى‏توانند تحمل اين آزادى را بكنند. مى‏گويد همين منشاء است از براى (در روزنامه ديروز يا اطلاعات يا كيهان بود) همين منشاء است از براى اينكه مردم دارند با او مخالفت مى‏كنند، مخالفت چپ و راست با او براى همين معناست كه او يك آزادى تندى به مردم داده‏است، اينهمه مردم مى‏گويند آزادى به ما بده، منطقشان اين است كه بابا آزادى به ما نده!! اينقدر آزادى كه بله، اين آزادى كه آقا داده ما همه مى‏گوئيم كه نده. آزادى اين است كه همه آقايان الان مى‏دانيد كه علماى ما، سياسيون ما، بازارى ما، الان يك دسته دختر، پسر، زن، مرد، همه در حبس‏هاى اينها دارند به سر مى‏برند. چه گفتند كه اينطور شده؟ يك كلمه گفته‏اند كه آقا مثلاً بالاى چشمش ابروست .آزادى ما عبارت از اين است .آن آزادى كه آقاى كارتر مى‏فرمايند كه آزادى تندى داده است و مملكت را مترقى، (ترقى اجتماعى) يك اجتماع مترقى شاه درست كرده و منشاء مخالفت مردم با او اين است كه مردم مى‏گويند ما ترقى نمى‏خواهيم، ما مى‏خواهيم الاغ سوار بشويم. ايشان، آقاى كارتر عقيده‏اش اين است عقيده‏اش نيست، حيله اين است، او خيال مى‏كند كه اين حيله‏ها را ديگر مردم مى‏پذيرند. آقاى كارتر ديگر بايد بداند كه اين حيله‏ها را، اين بازى‏ها را ديگر نمى‏پسندند از او، ديگر مردم فهميده‏اند قضيه را.

وظيفه ايرانيان در خارج، تبليغ انقلاب اسلامى

در هر صورت اين را من به همه آقايانى كه ملاقات كردم، عرض كردم كه ماها همه مكلف هستيم يعنى من طلبه كه اينجا نشسته‏ام، آن آقا كه آنجا نشسته‏است، شماها در هر جا هستيد و در هر صورتى كه هستيد تكليف الان داريد يعنى تكليف داريد كه با اين قيامى كه ملت ايران الان كرده است، با اين اشتراك داشته باشيد. شما در اروپا هستيد نمى‏توانيد كه، يك ميدانى نيست كه در جنگ برويد،آنها، ميدان است و به مبارزه‏روند و خوب كتك مى‏خورند و عرض مى‏كنم كه كشته مى‏دهند و خون مى‏دهند، اينجا اينجور نيست، شما مى‏توانيد با تبليغاتتان، شما هر يكتان با 10 نفر، 20 نفر از همين اروپائى‏ها آشنايى داريد رفاقت داريد، به آنها بگوئيد مطلب را.اينها تبليغ كرده‏اند بر ضد ايران، بر ضد اسلام. شما مطلب را بگوئيد كه آقا دعواى ما بر سر اين حرف‏ها نيست كه به ما آزادى داده‏اند نمى‏خواهيم. همه حرف مردم ايران اين است كه ما آزادى مى‏خواهيم و نداريم. به ما خيانت كرده‏اند، اموال ما را دارند مى‏دهند به آمريكا، نفت ما را دارند مى‏دهند به آمريكا، چنان هم نفت را مى‏دهند كه بعد از 30 سال ديگر به گفته شاه ما ديگر نفت نداريم نداريم آقا،كى اين (ندارى) را براى ما آورده؟ ايشان. مانفتمان از بين مى‏رود. كى از بين برده؟ براى اينكه بى‏اندازه دارد مى‏فرستد، اندازه احتياجات مملكت زيادتر دارد مى‏فرستد. نه هيچ چيز به دست مملكت نمى‏آيد. مردم اين‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 188

خيانت‏ها را مى‏گويند ما نمى‏خواهيم اين خائن‏ها را. مى‏گويند اينها خيانتكارند، اين خائن‏ها را نمى‏خواهيم، داد مردم اين است. شما مردم كه اينجا هستيد، من طلبه‏اى كه اينجا نشسته‏ام شما آقايى كه آنجا نشسته‏اى، آن دانشگاهى و دانشكده‏اى، آن دبيرستانى، آن همه زن و مرد، اين كار از شما بر مى‏آيد كه هر كدام در هر جا كه هستيد با آن عده‏اى كه تماس داريد مسائل ايران را طرح كنيد. اگر چند هزار جمعيت اينجا كه ايرانى هستند، هر كدام به 20 نفر، به 10 نفر كه بتوانند به مردم بگويند مطلبشان را، يك موجى در اينجا پيدا مى‏شود كه خدمت است. لازم نيست شما راه بيفتيم برويم ايران. از من هى مى‏پرسند بعضى‏ها كه برويم آنجا؟ نخير شما اين كارى كه شما مى‏توانيد اينجا بكنيد، اين هم خودش يك نقشى است كه شما در اين مملكت كه هستيد، در فرانسه هستيد، در آلمان هستيد، در هر جا، آمريكا، هر جا هر كدامتان در آن مدرسه‏اى كه مى‏رويد، در آن موسسه‏اى كه مى‏رويد وقتى 10 نفر رابينيد بايستيد حرفتان را بزنيد به ايشان، بايستيد زبان آنها را كه‏دانيد، صحبت كه مى‏توانيد بكنيد، بايستيد صحبت كنيد با ايشان، بگوئيد كه ايران الان وضعش چه جورى است، گرفتارى مردم چيست، گرفتارى مردم زير سر آقاى كارتر و امثال اينهاست، زير سر شوروى و او گاز ما را دارد مى‏برد و او نفت ما را مى‏برد، غارت دارند مى‏كنند. اينها را به مردم بگوئيد. اگر چنانچه بگوئيد تبليغات تأثير دارد، شما بعد از يك مدت ... شايد يك مدت كوتاهى بتوانيد كه مطلبتان را به اين توده‏هاى مردم كه تبليغات آنها ممكن است آنها رامعوج و منحرف كرده باشد، به اين توده‏هاى مردم مطلبتان را حالى كنيد. يك جمعيت زيادى مى‏تواند اينها يك جمعيت زيادى كه پشتيبان شما شدند آنها هم انسانند وقتى كه يك ملت مظلوم ... ايشان كه زراعت ما را به هم زد. نفتمان هم كه دارد مى رود. ما بعد از چند سال ديگر نه زراعت داريم، نه نفت داريم، اين ملت چطور زندگى بكند؟ فرياد ملت ما اين است كه اين خائن بايد برود و مرگ بر اين سلطنت و انشاءالله مى‏رود. وقتى كه ملتى يك چيزى را خواست انشاءالله انجام مى‏گيرد. شما مى‏توانيد تبليغ بكنيد و يك ارزشى دارد اين كار شما و مسؤوليد پيش خدا. خيال نكنيد كه ما حالا اينجا هستيم و الحمدلله راحت. نخير شما مسؤوليد پيش خدا هر كدامتان مسؤوليد كه در هر كجا كه هستيد، با آن كسانى كه ملاقات مى‏كنيد حرف‏هايتان را بزنيد حالا او از شما مى‏پذيرد يا نپذيرد كارى نداشته باشيد، شما اين تبليغ خودتان را بكنيد و تبليغات تأثير دارد، كم كم يك موجى در اورپا پيدا مى‏شود كمك ايرانى‏ها و روسايشان ممكن است يك وقتى مجبور بشوند كه آنها هم دست بردارند از ما.

مهذب شويد و تمسك بجوئيد به اسلام كه بعدها مسووليت داريد

انشاءالله خداوند شما همه را توفيق بدهد، مؤيد باشيد همه‏تان براى ايران، براى اسلام يك افراد شايسته بشويد. جديت كنيد كه خدمتگزار بشويد به اين جمعيتى كه در راه شما، در راه مصالح كشور شما دارند الان خون مى‏دهند، تو حبس هستند از همه طبقات، شما كمك كنيد به آنها و دعا هم به آنها بكنيد و خودتان را هم ارزش‏دار بكنيد كه مثل اين هيات حاكمه و اينها فردا نيائيد آنجا شما هم همين جورى وقتى يك پستى دستتان بيايد همانطور بشويد - آنها غالباً ماها وقتى كه چيزى دستمان نيست

صحيفه نور ج 2 صفحه 189

بله، خوب - و چيز - است، وقتى دستمان آمد ديگر اين طورها نيست. نه ، جديت بايد بكنيد، خودتان را مهذب بكنيد و تمسك به اسلام بكنيد و اعمال خودتان را تطبيق كنيد با احكام اسلام، افراد شايسته بشويد كه بعدها انشاءالله اميد است زود باشد آنوقت كه مقدرات مملكت خود دست خود اهل مملكت بيفتد و شماها هم وارد بشويد در مملكت‏تان و اداره كنيد مملكت خودتان را و من از اينكه منزل ما محقر است و آقايان بزرگ و جا نمى‏شود، معذرت مى‏خواهم خوب همين است بايد بسازيم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page