previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 211

تاريخ: 21/12/53

پاسخ امام خمينى به استفتاء گروهى از مردم در مورد حزب رستاخيز

شركت در حزب رستاخيز حرام و كمك به استيصال مسلمين است

بسم الله الرحمن الرحيم

نظر به مخالفت اين حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ايران، شركت در آن بر عموم ملت حرام و كمك به ظلم و استيصال مسلمين است و مخالفت با آن از روشن‏ترين موارد نهى از منكر است و چون اين نغمه تازه كه به دستور كارشناسان يغماگر براى اغفال ملت از مسائل اساسى از حلقوم شاه برخاسته تا كشور را بيش از پيش خفقان زده كند و راه را براى مسائلى كه در نظر دارند باز نمايند و قوه مقاومت را به كلى از ملت سلب نموده و نفس را در سينه‏ها حبس سازند. لهذا لازم است حسب وظيفه تذكراتى بدهم، باشد كه ملت اسلام تا فرصت از دست نرفته بامقاومت بيش از پيش و همه جانبه جلو اين نقشه‏هاى خطرناك را بگيرند.

مطرح شدن حزب رستاخيز، نشانه شكست انقلاب سفيد

قبلاً بايد گفت شاه در اين پيشنهاد غير مشروع به شكست فاحش طرح استعمارى به اصطلاح انقلاب ششم بهمن و برخوردار نبودن آن از پشتيبانى ملت، اعتراف نموده است. كسى كه بيش از ده سال است فرياد مى‏زند كه ملت ايران موافق با اين انقلاب است و اسم آن را انقلاب شاه و ملت گذاشته، امروز مردم را به صف‏هاى مختلف تقسيم كرده و مى‏خواهد با زور سرنيزه براى خود موافق درست كند. اگر اين به اصطلاح انقلاب از شاه و ملت مى‏باشد، ديگر چه احتياجى به حزب تحميلى است؟

تشكيل حزب با اين شكل تحميلى، مخالف قانون اساسى و موازين بين المللى است

درباره اين حزب به اصطلاح رستاخيز ملى ايران بايد گفت اين عمل با اين شكل تحميلى مخالف قانون اساسى و موازين بين‏المللى است و در هيچ يك از كشورهاى عالم نظير ندارد. ايران تنها كشورى است كه حزبى به‏امر ملوكانه تاسيس كرده و ملت مجبور است وارد آن شود و هر كس از اين امر تخلف كند سرنوشت او يا حبس و شكنجه و تبعيد و يا از حقوق اجتماعى محروم شدن است. مردم محروم اين كشور مجبورند موافقت خود را با نظام شاهنشاهى اعلام‏

كنند، نظام پوسيده‏اى

صحيفه نور جلد 1 صفحه 212

كه از نظر اسلام مردود و محكوم به فناست، نظامى كه هر روز ضربه تازه‏اى بر پيكر اسلام وارد مى‏آورد و اگرخداى نخواسته فرصت يابد اساس قرآن را بر مى‏چيند، نظامى كه هستى ملت را به باد فنا داده و تمام آزادى‏ها را از او سلب كرده است، نظامى كه طبقات جوان روشنفكر را در زندان‏ها و تبعيد گاه‏ها از هستى ساقط نموده و باز مى‏خواهد با اين حزب بازى اجبارى بر قربانى‏ها و زندانى هاى خود بيفزايد.

شاه حافظ منافع استعمارگران درايران و منطقه

مردم مسلمان ايران مجبورند در برابر شاهى سر تسليم فرود آوردند كه دستش تا مرفق به خون علماى اسلام و مردم مسلمان آغشته است. شاهى كه مى‏خواهد تا قطره آخر نفت اين كشور را بفروشد و پولش را به عناوين مختلف به سرمايه داران و چپاولگران تقديم نمايد و به آن افتخار كند.

استعمار امريكا از ذخاير هنگفت نفت خود استفاده نمى‏كند و از ديگران مى‏خرد كه براى مصالح كشورش محفوظ باشد ولى شاه ايران اين طلاى سياه را مى‏فروشد و خزانه ايران و ملت را تهى مى‏كند و درآمد آنرا به جاى اينكه صرف اين ملت پا برهنه و گرسنه نمايد، به اربابان استعمارگرش وام مى‏دهد و يا اسلحه‏هاى خانمانسوز و مخرب مى‏خرد تا از منافع و مطامع استعمارگران در ايران و منطقه نگهبانى كند و به خونريزى و سركوبى جنبش‏هاى ضد استعمارى ادامه دهد.

او تا ديروز با اخذ وام‏هاى كمر شكن از خارج، اقتصاد ايران بهره ورشكستگى مى‏كشانيد و امروز با دادن وام‏ها و خريد اسلحه، ملت را به افلاس كشانيده و از رشد باز مى‏دارد. معاملات اسارت‏بار و بخصوص معامله 15 ميليارد دلارى اخير با استعمار آمريكا، ضربه نابوده كننده ديگرى است كه شاه به اقتصاد ايران وارد ساخته و چوب حراج تازه‏اى است كه بر ثروت و ذخائر ملت محروم ايران مى‏زند.

انقلاب سفيد عامل اصلى ويرانى اقتصاد كشور

ملت ايران مجبور است به كسى راى موافق بدهد كه وضع كشاورزى و دامپرورى ايران را چنان به عقب رانده كه اكنون بايد گندم، برنج، گوشت، روغن و ساير ارزاق را با قيمت‏هاى هنگفت وارد كند. شاه كه در آغاز طرح به‏اصطلاح انقلاب سفيد به دهقانان نويد مى‏داد كه در سايه اصطلاحات ارضى، غله مورد نياز كشور در داخل تامين مى‏شود اكنون به جاى خجلت زدگى افتخار مى‏كند كه دو ميليون و نيم تن گندم و چهارصدهزار تن برنج در سال جارى وارد كرده است در صورتى كه مطلعين مى‏دانند كه يك استان ايران مثل خراسان، قدرت تهيه گندم براى تمام كشور را داشت و اين قدرت را انقلاب سفيد شاه سلب كرد.

شاه بيش از ده سال است كه فرياد از پيشرفت كشور مى زند در حالى كه اكثريت ملت را در فقر

صحيفه نور جلد 1 صفحه 213

و فاقه غوطه‏ور ساخته. ظاهر تهران را آراسته و از دسترنج ملت براى عمال خود عمارات چند طبقه بنا مى‏كند ولى در دهات و قصبات كه قسمت عمده جمعيت ايران را تشكيل مى‏دهند از مواهب اوليه زندگى خبرى نيست و اكنون وعده بيست و پنج ساله به مردم مى‏دهد ولى مردم آگاه ايران توجه دارند كه اين وعده او پوچ و عارى از حقيقت است. قدرت كشاورزى از كشور سلب گرديده، وضع كشاورزان و كارگران روز به روز وخيم‏تر شده و از صنعتى شدن مستقل و غير وابسته جز اسمى نيست و نخواهد بود مگر اينكه به خواست خداى قادر اين رژيم پوسيده تغيير كند.

با تمام شدن ذخيره نفت به دست اين رژيم، آنچنان فقرى به ملت روى مى‏آورد كه جز تن به اسارت دادن راهى ندارد. ملت شريف ايران كه نه زراعت دارد و نه صنعت، بايد با فقر و فلاكت دست به گريبان باشد و يا به عملگى براى سرمايه داران تن در دهد.

شاه در راس مخالفين قانون اساسى و مشروطيت‏

شاه از مشروطه و قانون اساسى دم مى‏زند در صورتى كه خود او در راس مخالفين قانون اساسى و مشروطيت، اساس مشروطه را از بين برده است كه نمونه بارز آن مصاحبه و جنجال اخير است. اجبار ملت به ورود در حزب، نقض قانون اساسى است. اجبار مردم به تظاهر در موافقت و پايكوبى و جنجال در امرى كه مخالف خواسته آنهاست، نقض قانون اساسى است. سلب آزادى مطبوعات و دستگاه‏هاى تبليغاتى و اجبار آنها به تبليغ بر خلاف مصالح كشور، نقض قانون اساسى است. تجاوز به حقوق مردم و سلب آزادى‏هاى فردى و اجتماعى، نقض قانون اساسى است. انتخابات قلابى و تشكيل مجلس فرمايشى، محو مشروطيت و نقض قانون اساسى است. ايجاد پايگاه‏هاى نظامى و مخابراتى و جاسوسى براى اجانب، مخالفت با مشروطيت است. مسلط نمودن اجانب و عمال كثيف آنها از قبيل اسرائيل، بر بهترين اراضى مملكت و كوتاه كردن دست ملت را از آن نقض قانون اساسى و خيانت به كشور است. اجازه سرمايه‏گذارى به اجانب و مسلط كردن آنها بر تمام شؤون مملكت و غارت ذخائر نفتى به اسمحاكميت ملى و كوتاه كردن دست ملت از فعاليتهاى اقتصادى، خيانت به ملت و نقض قانون اساسى است. مصونيت دادن به اجانب و عمال آنها، مخالفت با مشروطه و قانون اساسى است و اصولاً دخالت شاه (كه به حسب نص قانون اساسى مقام غير مسؤولى است) در امور كشور و قواى مملكت بازگشت به دوران سياه استبداد و نقض قانون اساسى است.

بدبختى‏هاى ملت در لواى انقلاب سفيدى كه شاه هم قلابى بودن آن را فاش كرد

اين شخص باز از انقلاب سفيد دم مى‏زند، انقلابى كه موجب سيه‏بختى ملت شده و مى‏باشد، انقلابى كه جز فلج كردن قواى فعاله ملت اثرى نداشت، انقلابى كه پس از ده سال خود شاه هم قلابى بودن آن را فاش كرد، انقلابى كه مى‏خواهد فرهنگ استعمارى را تا دورترين قراء و قصبات كشانده و جوانان كشور را آلوده كند، بايد مخالف اين به اصطلاح انقلاب به شكنجه‏گاه برود و از حقوق

صحيفه نور جلد 1 صفحه 214

اجتماعى محروم شود. علماى اسلام و محصلين و رجال دين طبقه دانشگاهى كه با اين نظام پوسيده و دستگاه ظلم و جور و با اين انقلاب رسوا مخالفند يا بى‏وطن! هستند و بايد به شكنجه‏گاه بروند و يا از حقوق اجتماعى محروم مى‏باشند. طبقات بازرگان، زارع و كارگر كه در اين ده سال جز وعده‏هاى پوچ نديده‏اند و از اين پس باز وعده بيشترى مى‏شنوند و با اين انقلاب سياه لعنتى مخالفند، به همان سرنوشت دچار خواهند شد.

بر ملت است كه با مقاومت منفى، اساس اين حزب را ويران سازند

علماى اعلام و ساير طبقات بدانند كه تشكيل اين حزب مقدمه، بدبختى‏هاى بسيارى است كه اثراتش به تدريج ظاهر مى‏شود. بر مراجع اسلام است كه ورود در اين حزب را تحريم كنند و نگذارند حقوق ملت مسلمان ايران پايمال شود، بر ساير طبقات خصوصاً خطباى محترم و محصلين و طبقه جوان دانشگاهى و طبقات كارگر و زارع و تجار و اصناف است كه با مبارزات پيگير و همه جانبه و مقاومت منفى خود، اساس اين حزب را ويران كنند و مطمئن باشند كه رژيم در حال فرو ريختن است و پيروزى با آنهاست، بايد ملت از تبليغات پوچ دستگاه اغفال نشود. اينها در عين حال كه مخالفت خود را با اسلام و احكام آن روز افزون مى‏كنند، براى اغفال ساده لوحان در دستگاه تبليغاتى مراسم خواندن دعاى كميل و سينه‏زنى و زنجير زنى پخش مى‏كنند، احكام قرآن كريم را نقض و خود آن را چاپ و منتشر مى‏كنند.

اينجانب در اين كنج غربت از وضع اسفبار ملت ايران رنج مى‏برم و چقدر خوب بود كه در اين شرايط حساس در ميان آنها بودم و در اين مبارزات مقدس، جهت نجات اسلام و ايران از نزديك با آنان همكارى مى‏كردم. از خداوند تعالى قطع ايادى اجانب و عمال آنان را خواهانم. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page