من چه بي سواد باشم و چه داراي بالاترين مدارج و مدارک علمي عضوي از اعضاي اين جامعه ام و به عنوان عضوي از اين کشور از مسئولان خواسته هايي دارم که بايد به آن گوش دهند و آن را برآورده سازند. هدف من از اين نامه تلنگري بود به همه مديران، مسئولان، نمايندگان مجلس و همه کساني که دستي در اداره اين کشور دارند.

«نامه دوم مادر خانه دار؛ چرا برخي زنان خانه دار را باور نمي کنند؟» عنوان يادداشت روزنامه‌ خراسان به قلم محمد سعيد احديان است كه در آن مي‌خوانيد:

چندي پيش بخش عمده يکي از يادداشت هايم را اختصاص دادم به نامه خانم کمالي مادر خانه داري که دغدغه هايش را طي نامه اي به رئيس جمهور مطرح کرده بود واز روزنامه خواسته بود با چاپ آن، دغدغه هايش را به گوش رئيس جمهور برسانيم. تا نامه را خواندم تفاوتش را با ديگر نامه ها تشخيص دادم. اين نامه به صادقانه ترين شکل و صرفا از سر دلسوزي براي نظام و حتي آقاي احمدي نژاد که به تعبير نامه « او را حامي قشر محروم » مي داند، تصويري کاملا "عيني و ملموس" و بسيار "خالصانه" از آنچه ميان توده مردم مطرح است ارائه کرده بود، که به دليل ويژگي هايي که ذکر شدهيچ استاد دانشگاه يا روزنامه نگار يا نويسنده زبردستي نمي توانست و نمي تواند چنين تصوير تاثيرگذاري را در نوشته اي ارائه کند.

با آن درگيري هاي سياسي که بين مسئولين کشور وجود داشت، و دغدغه هاي فرعي که ذهن نخبگان اجرايي، سياسي و فکري را به دليل دورشدن از فضاي واقعي جامعه به خود مشغول کرده بود، وظيفه ديديم که مطالبه اصلي مردم که همان مسائل معيشتي شان بعد از اجرايي شدن هدفمندي يارانه ها است را از همه مسئولان دست اندرکار طلب کنيم و چه بهتر از اينکه نوشته فردي باورمند به نظام و رئيس جمهور را که مي توانست بهترين تلنگر براي مسئولان باشد را منتشر کنيم .براي وزن دادن و افزايش قدرت نفوذ، اين نامه را ذيل کليشه يادداشت سردبير و بعنوان يادداشت اصلي روزنامه به چاپ رسانديم. و البته تفاوت ديدگاه ها يا تکميل مباحث را با ذکر نکاتي بعد از نامه تبيين کرديم.

خوشبختانه صداقت و اخلاص نويسنده نامه باعث شد اين نامه انعکاس بسيار گسترده اي در بسياري سايت ها و روزنامه ها داشته باشد و طبيعي بودکه اين بازنشر وسيع در سطح ملي، عده اي- که دربين خوانندگان هميشگي روزنامه اندک بودند- را برانگيخت که يا به دليل سوگيري سياسي، يا اختلاف سليقه و يا برداشتي نادرست، اين نامه را متعلق به مادر خانه دار ندانند. اين واکنش ها نويسنده نامه يعني خانم کمالي را برآن داشت که نامه دومي را به روزنامه ارسال و توضيحاتي را ارائه کند که خواندن آن همانند نامه اول بسيار مفيد است مخصوصا بخش اول نامه وقتي ايشان از مادران خانه دار دفاع مي کند که عملا به همه نشان مي دهد که برخلاف نگاه اسلام آسيبي جدي در بينش جامعه امروز ما نسبت به مادران وجود دارد. متن کامل اين نامه را بخوانيد:

با سلام من همان زن خانه داري هستم که خطاب به رئيس جمهور نامه نوشتم. متاسفانه ما مردم ايران آن قدر وقت خود را صرف حاشيه ها مي کنيم که از متن غافل مي شويم. ميزان تحصيلات و خانه دار بودن يا نبودن من آن قدر براي همه مهم شد که فراموش کردند اين نامه براي چه و به چه منظوري نوشته شده است. بعضي آن را از اساس دروغ دانسته و بعضي آن را کار يک نويسنده زبردست يا يک روزنامه نگار دانستند تا يک خانم خانه دار. در ظاهر و به زبان همه اقرار مي کنند که اگر امروز فرزندانمان دکتر و مهندس و داراي بالاترين درجات علمي مي باشند، از دامن ما زنان است که به چنين مقام و درجه اي رسيده اند. زيرا اين ما بوديم که براي اولين بار قلم در دست آنان گذاشتيم. اين ما بوديم که کنارشان نشستيم و به آنان ياد داديم بابا نان داد.

اين ما بوديم که کلمه به کلمه درس زندگي را برايشان معنا کرديم اما وقتي خودمان قلم در دست مي گيريم و مي نويسيم هيچ کس باورمان نمي کند. اين باعث تعجب است که همه از يک خانم خانه دار توقع بهترين آشپزي، خياطي و خانه داري را دارند اما وقتي نامه اي مي نويسد که به قول همين مردم زيبا و شيوا نوشته شده، برايشان عجيب و غيرقابل باور است. آيا يک زن بايد داراي پست و مقام و مدارک علمي بالا باشد تا او را باور داشته باشيم؟ و آيا اين توهين به مقام والاي همه زنان خانه دار نيست که فقط از او آشپزي و خانه داري و بچه داري را بخواهيم؟ اين جانب معصومه کمالي، اصالتا اهل يکي از روستاهاي اطراف نيشابور، ساکن شهر...، خانه دار و ديپلمه مي باشم و اگر در نامه ام از کلمه کم سواد استفاده کرده ام تنها به اين دليل بوده که مي خواستم به مقام اول کشور که داراي سواد بالايي نيز مي باشد، نامه بنويسم تا اگر کم و کاستي در نامه ام بود آن را به حساب کم سوادي بنده بگذارند (البته اگر نامه ام را بخوانند) و اصلا فکر نمي کردم ميزان سواد من اين قدر مهم باشد.

من چه بي سواد باشم و چه داراي بالاترين مدارج و مدارک علمي عضوي از اعضاي اين جامعه ام و به عنوان عضوي از اين کشور از مسئولان خواسته هايي دارم که بايد به آن گوش دهند و آن را برآورده سازند. هدف من از اين نامه تلنگري بود به همه مديران، مسئولان، نمايندگان مجلس و همه کساني که دستي در اداره اين کشور دارند.

شايد دست از کشمکش هاي سياسي و جناحي بردارند و به فکر برطرف کردن مشکلات مردم برآيند. کاري نکنند دغدغه زندگي آن قدر به اين مردم فشار آورد که خداي ناکرده از اين انقلاب و نظام روي گردان شده و به سمت و سويي روي آورند که باعث پايمال شدن خون شهداي عزيزمان گردد و شادي دشمنان اين ملت را در پي داشته باشد.

قصد من از نوشتن اين نامه کمک خواستن از مردم نبود که آن برادر يا خواهر عزيز گفته بود، آدرسش را بدهيد تا از خيران بخواهيم به ايشان کمک کنند. آيا واقعا از اين نامه کمک و خيرخواهي استنباط مي شود؟ و آيا بهتر نبود اين همه تعمق و تفکر درباره نويسنده نامه را صرف محتواي خود نامه مي کردند تا دچار چنين برداشت غلطي نمي شدند؟ اين جوابيه هم پاسخ کساني را مي دهد که از من خواسته بودند از خودم دفاع کنم و هم روزنامه خراسان را از هر نوع دروغ گويي و رياکاري مبرا مي سازد. روزنامه خراسان نامه مرا تمام و کمال چاپ کرد که واقعا جاي تشکر و سپاسگزاري دارد.

در پايان موفقيت، سربلندي و اعتلاي کشور و مردم عزيزمان را از خداوند منان خواستارم.
با تشکر فراوان معصومه کمالي

پي نوشت

1."ايرنا"، خبرگزاري رسمي دولت از روزنامه خواسته بود امکان تماس با خانم کمالي را برايشان فراهم کنيم با هماهنگي که با ايشان کرديم خبرنگاران محترم اين خبرگزاري يا هررسانه ديگري مي توانند اوايل هفته جاري در دفتر روزنامه با ايشان ملاقات کنند و سوالات خود را با وي مطرح کنند. اين عزيزان همکار براي اطلاع بيشتر از زمان جلسه مي توانند از روابط عمومي روزنامه اطلاعات دقيق تر را دريافت کنند.2.تعدادي از خوانندگان روزنامه تقاضاي بازنشر اين نامه را داشتند علاقمندان به اين مطلب مي توانند متن کامل يادداشت مذکور را در صفحه 14 امروز مطالعه کنند.