نکته ديگر اينکه در شطرنج شاه هاي تيمها نميتوانند در کنار هم قرار بگيرند و با اينکه هيچکدام از آنها هيچ توان اجرايي ندارند و نمي توانند کاري بر عليه ديگر شاه بازي انجام دهند ولي عملا امکان قرار گرفتند آنها در کنار هم وجود ندارد و اين شايد بخاطر احترام به شان شاه يا حفظ تشريفات بازي و يا يک تفاهم نامه مشترک براي عدم تعرض به حريم هاي شخصي يکديگر باشد وشايد هم به اين ضرب المثل ايراني اشاره دارد که دو پادشاه در يک اقليم نگنجند.

نکته ديگر اينکه در شطرنج دو تيم وجود دارد يکي سفيد و يکي سياه. سمبل پاکي در مقابل مظهر اهريمن و شيطان .حق عليه باطل . و هر کدام از دو طرف سعي ميکنند تا در ابتداي بازي طرف سفيد را در اختيار بگيرد و مشروعيت کارهاي خود را تامين کند و آنها را توجيه کنند.نکته قابل توجه ديگر اين است که طرف سفيد با مشروع و حق جلوه دادن خود وباطل بودن طرف سياه اولين حرکت را انجام ميدهند و در حقيقت با اين کار بازي شروع ميشود وجنگي با خسارات و تلفات فراوان شروع ميشود که نتيجه آن باخت يک طرف و يا اينکه مساوي {پات} است وزماني بازي مساوي ميشود که طرفين با آگاهي از اينکه قدرت مات کردن طرف مقابل را ندارند با يکديگر صلح ميکنند.

نکته ديگر اينکه خانه هاي شطرنج بصورت ساه و سفيد ميباشند که خانه هاي سفيد سمبل راه درست و انساني و خانه هاي سياه سمبل راههاي غير قانوني .غير انساني .شيطاني. و کلا نا مشروع ميباشد و نکته قابل توجه ا ينکه در بازي شطرنج که هدف هر تيم مات کردن و باخت تيم مقابل ا ست توجهي به نوع خانه ها نميشود و از همه خانه ها براي رسيدن به هدف استفاده ميشود و امکان ا ينکه فقط از خانه هاي سفيد يا سياه استفاده کرد وجود ندارد و منجر به شکست تيم ميشود و يا اينکه تيم نمي تواند به اهداف خود دست پيدا کند. اين نکته شايد به اين اصل در سياست مربوط ميباشد که هدف وسيله را توجيه ميکند و براي رسيدن به اهداف سياسي بايد از همه وسايل و امکانات موجود استفاده کرد.

نکته ديگر اينکه اگر سربازان جلوي دو تيم برداشته شوند باز هم بازي بي معنا ميشود و علاوه بر اينکه بازي محتواي خود را از دست ميدهد بازي به سرعت با خارج شدن سريع مهره هاي هر دو تيم توسط يکديگر پايان ميگيرد و چون توانايي جنگ کلاسيک را ندارند به سرعت و از همه ابزارها و امکانات خود براي بالا بردن تلفات حريف استفاده ميکنند که اين کار فقط تلفات جنگ را زياد ميکند و نتيجه بازي هم سريع مشخص ميشود . سربازان با اينکه قدرت زيادي ندارند ولي به باز معنا ميبخشند و لذت بازي به شرکت داد ن سربازان {مردم} در بازي ميباشد.

نکته ديگر اينکه اگر جاي مهره ها با هم عوض شود و بجاي اينکه سربازان{مردم} جلو بايستند مهره هاي ديگر در رديف جلو قرار بگيرند و در حقيقت به پاس قدرداني از مردم سپر بلاي آنها شوند باز هم در دو مرحله منجر به آنارشي و هرج ومرج ميشود در مرحله اول که نبرد ميان سياستمداران و مهره هاي حکومتي است يک جنگ سريع با تلفات زياد رخ ميدهد که بيشتر مهره هاي دو تيم از بازي خارج ميشوند و در مرحله دوم جنگ بين مردم رخ ميدهد که باز هم بعد از تلفات زياد بازي بدون هيچ برنده و بازنده اي تمام ميشود.