گزیده غزل ۳۰

جانا به پرسش یاد کن رو زی من گم بوده را
آخر پرحمت باز کن آن چشم خواب آلوده را
نا خوانده سویت آمدم ناگفته رفتی از برم
یعنی سیاست این بود فرمان نافرموده را