نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: گفت‌وگو با تنها شاهد قتل روح‌الله داداشی

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    گفت‌وگو با تنها شاهد قتل روح‌الله داداشی

    گفت‌وگو با تنها شاهد قتل روح‌الله داداشی






    راننده همین که از ماشین آمد پایین دو تا فحش ناموسی داد و قمه را از غلاف بیرون کشید و تا روح الله به خودش بیاید قمه را محکم زیر حنجره روح‌الله کشید.
    خبرورزشی:مجید فرجی خبرنگار جوان کرجی که همراه با روح‌الله داداشی در صحنه قتل او حضور داشت در مورد این اتفاق گفت: «حدود ساعت ۱۲:۰۵ شب بود که روح‌الله با آزرای مشکی‌اش امد در خانه ما در خیابان مالک اشتر تا با هم برویم بیرون. با هم رفتیم از یک سوپر مارکت خرید کردیم و آمدیم توی ماشین نشستیم. کمی که جلوتر رفتیم یک پراید مشکی با بوق‌های وحشتناک (که هنوز صدای آن در گوشم است) پشت ما قرار گرفت و مدام شروع کرد به بوق زدن. مشخص بود دنبال بهانه‌ای برای دعواست چون راحت می‌توانست رد شود. روح‌الله شیشه را پایین کشید تا ببیند طرف چه می‌گوید که راننده چند فحش بد داد و بعد گفت اگر وجود داری بزن کنار.

    روح‌الله دید طرف سرش برای دعوا درد می‌کند گاز داد که برود اما پراید مشکی دنبالش آمد و سرانجام جلوی ما پیچید و روح‌الله که دید طرف دست بردار نیست از ماشین رفت پایین تا ببیند حرف حساب آن‌ها چیست. راننده همین که از ماشین آمد پایین دو تا فحش ناموسی داد و قمه را از غلاف بیرون کشید و تا روح الله به خودش بیاید قمه را محکم زیر حنجره روح‌الله کشید. شاید شما بگویید چرا روح‌الله با آن هیکل اسیر این آدم شد که قد بلندی هم نداشت. روح‌الله اصلا آدم دعوایی نبود. اصلا دنبال شر نمی‌گشت. فکرش را هم نمی‌کرد که طرف قمه را بزند اما انگار طرف برای این کار ماه‌ها برنامه ریخته بود چون معطل نکرد و بلافاصله زیر حنجره روح‌الله کشید.»


    او ادامه داد: «خون مثل فواره زد بیرون. روح‌الله شوکه شده بود که در همان حالت یکی هم توی قلب روح‌الله زد. آن یکی که کنار راننده نشسته بود آمد طرف من اما چیزی دستش نبود من هم با او گلاویز شدم که راننده را برای کمک خواست. راننده با قمه آمد سمت من و من رفتم سراغ ماشین تا سوئیچ را بردارم اما سوئیچ نبود. راننده به دوستش گفت بیا بریم زدمش... و بعد با قمه آمد سمت ماشین و نشست توی ماشین و گازش را گرفت و رفت. من دستم به جایی نبود و مدام فریاد می‌زدم کمک. گویا یکی از ساکنان ساختمان‌های آن محل در خیابان پونه غربی زنگ زده بود به ۱۱۰ و گفته بود که تند بیایید که دو تا جوان را اینجا کشتند. ضبط شده صدای او در ۱۱۰ هست. من رفتم سمت روح‌الله که دیدم مدام می‌گوید نامردا زدند تو قلبم.»
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. 2 کاربر مقابل از mehraboOon عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/