نام كتاب : امام سجاد عليه السلام جمال نيايشگران
تحقيق : گروه تاريخ اسلام
نگارش : احمد ترابى
پيشگفتار
پس از حمد و ثناى خداوند منّان و درود بر روان پاك و مقدس پيامبر گرامى اسلام و خاندان معصوم و بزرگوارش ، اين بنده اميدوار به غفران الهى ، سيد هاشم رسولى محلاتى ، از سال 50 به بعد به كسالت شديد كليوى مبتلا شدم و پس از بسترى شدن در بيمارستان و انجام عمل جراحى با خود عهد كردم چنانچه خداى بزرگ بر من منت نهاده سلامت كامل عنايت فرمايد با توجه به مطالعه و سابقه و تجربه كارى كه داشتم به كار تدوين زندگانى پر افتخار سراسر آموزنده ائمه معصومين (عليهم السلام ) دست زنم . باشد تا از اين رهگذر شمه اى از نعمتهاى بزرگ الهى را سپاسگزارى كرده و خدمتى هر چند ناچيز به آستان مقدس مواليان خويش نموده و ذخيره اى اندك براى روز بازپسين تهيه كرده باشم ...
بحمدالله ، توفيق الهى نيز يارى كرد و زندگى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و دخت گراميش حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها)؛ را در سالهاى 50 تا 75 تدوين كرده به چاپ رساندم ، ولى با پيروزى انقلاب اسلامى و مشاغلى كه در اين راه برايم پديد آمد ادامه كار دچار ركود و وقفه شد. با اين حال ، خداى منّان توفيق خود را از اين بى مقدار سلب نفرمود و با همه مشاغلى كه داشتم به تدوين زندگانى سه معصوم بزرگوار ديگر - حضرت امير المومنان - (عليه السلام ) - و امام حسن و امام حسين - (عليهما السلام ) - موفق شدم و اين آثار نيز به چاپ رسيد.
در اين خلال دوست پرتلاش و ارجمند و دانشمندان گرانمايه ، حضرت حجة الاسلام و المسلمين آقاى الهى ، كه خدمت به فرهنگ اسلامى و شيعه در وجود ايشان از مرز وظيفه گذشته به سرحد عشق رسيده است در سفرشان به قم به مناسبت برگزارى سمينار دارالقرآن ، با اين حقير ديدارى داشتند و از روى كرامت نفس و عنايت خاص خويش ، خدمت در گروه تاريخ اسلام بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى را به بنده بى بضاعت پيشنهاد فرمودند. پس از آن در سفرى به مشهد به آستان قدس ‍ رضوى مشرف شدم و از نزديك با اعضاى محترم گروه تاريخ اسلام آشنايى پيدا كردم ، آن عزيزان را اعوان و انصار خوبى براى همكارى در اين زمينه يافتم ، و به پذيرفتن دعوت جناب آقاى الهى سلّمه الله تعالى تشويق و دلگرم شدم . گروه تاريخ به پيشنهاد اينجانب ، دست به كار تهيه مقدمات تدوين زندگانى بقيه ائمه معصومين (عليهم السلام ) گرديد.
در ميان جمع ما، همكاران محترمى نيز مانند جناب حجة الاسلام آقاى خداپرست دام توفيقه بودند كه پس از تهيه و تنظيم فيشهاى مورد نياز، به تدوين و تاءليف آنها با سبك و شيوه اى كه مد نظر مشغول شدند و در اين راه زحمات فراوانى كشيدند - شكر الله سعيه المشكور.
متاءسفانه به خاطر گرفتاريهاى ايشان و نوساناتى كه در كار پيدا شد مجددا ادامه كار دچار وقفه شد تا اين كه خداى سبحان نعمت غير مترقبه ديگرى را به يارى ما فرستاد و نويسنده توانا و ارجمند، حجة الاسلام جناب آقاى ترابى انجام اين مهم به عهده گرفتند، و الحق با قلم شيوا و توانمند خويش ‍ بخوبى و بيش از حد انتظار از عهده كار بر آمدند، كتابى را كه در دست و پيش رو داريد تاءليفات كرده و همه ما را مرهون زحمات خويش قرار دادند. خداوند بر توفيقات ايشان بيفزايد، و توفيق بهرورى و استفاده از آن را به همه ما عنايت فرمايد، و همچنان ما را تا پايان كار موفق و مشمول عنايات خاصه خويش قرار دهد.
سيد هاشم رسولى محلاتى
31 ارديبهشت ماه 73 شمسى
مطابق با عيد قربان 1414 قمرى
مقدمه
امام سجاد، حضرت على بن الحسين (عليه السلام )، چهارمين پيشواى شيعه و ششمين آفتاب عصمت است كه در بحرانى ترين شرايط تاريخ اسلام عهده دار امر امامت گرديد و قافله اهل ولايت را از ظلمات دوران حكومت بنى اميه به سلامت عبور داد و شيعه را از اضمحلال و نابودى مصون داشت .
در روزگارى كه همه صداها خاموش شده بود و امويان دارهايى را كه برافراشته بودند همچنان برپا نگاه داشته و بر تعداد آنها مى افزودند و خونهاى مطهرى را كه ريخته بودند نمى شستند تا درس عبرتى باشد براى همه آنان كه هنوز نفسى در سينه دارند و زمزمه اى زير لب !
آرى ، امام سجاد (عليه السلام ) در چنين روزگارى قافله سالار راهيان نور شد.
وقتى نگذاشتند كه در روشنايى روز، نداى حقيقت را بر فراز منبر جدش ‍ رسول الله بازگويد، در دلهاى شب با دعا و نيايش ، عالى ترين رموز ديندارى و حق جويى را به يارانش ابلاغ كرد. و با راز و نيازهاى شبانه اش ، صحيفه اى از معارف و رهنمودها و عبرتها و درسها تدارك ديد و با سجده هاى طولانيش ، قيامها را شكل بخشيد.
زمانى كه دشمن اجازه نداد او در ميان يارانش و در جمع پيروانش حضورى بايسته و علنى داشته باشد، آن حضرت با خلوت خويش جمع امويان را متشتّت ساخت و آرامش آنان را برهم زد!
او براستى محراب نيايش را به ميدان رويارويى با سياستها و تبليغات و تعاليم امويان مبدل ساخت و از دعا كه نرمترين شيوه گفتارى است حربه اى برنده عليه دشمنان دين و منكران ولايت پديد آورد.
او در مجلس يزيد - ظالمانه ترين و بى رحم ترين دادگاه تاريخ - با چنان شهامت و شجاعتى از حريم شهيدان كربلا، دفاع كرد كه طنين سخنانش ‍ براى هميشه در گوش زمان باقى ماند.
امام سجاد، در آن مجلس و نيز در بقيه عمر خويش به اثبات رسانيد كه در علم ، حلم ، بخشش ، فصاحت ، شجاعت و محبوبيت اجتماعى چونان اجداد طاهرينش ، سرآمد خلق است .
از آن پس هر گاه صدايش به نيايش بلند مى شد، همه دردها و رنجهايى كه از سوى غاصبان خلافت و دشمنان ولايت بر خاندان عصمت رفته بود، دوباره مجسم مى گرديد.
در نواى گرم دعاهايش پيام توحيدى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و صلابت اميرالمومنين و رنجهاى حسن بن على (عليه السلام ) و مظلوميتهاى حسين (عليه السلام )، سالار شهيدان كربلا، موج مى زد.
در عصر حقوق پايمال شده انسانيت و شرافت و ديانت ، رساله حقوق آن گرامى ، مايه پند و درس آموزى همه آنان شد كه تا هميشه تاريخ در انديشه تدوين حقوق انسانند.
و اكنون ، در ساحت اين محراب بلند به نياز عرفان و شناخت ابعاد وجودى آن زينت بخش تقواپيشگان مى نشينيم ، بدان اميد كه مائده امدادهاى حق ، در اين مسير يارى و توانمان بخشد.
در اين مقدمه لازم به ياد است كه تحقيق بخش مهمى از منابع اين كتاب توسط گروه تاريخ بنياد پژوهشهاى اسلامى صورت گرفته است و سپس بر اساس آن پژوهشها حجة الاسلام آقاى محمد خداپرست جزوه اى را تدوين كرده اند كه پس از ويرايش علمى و ادبى و حذف و اضافاتى چند به شكل حاضر در منظر شما قرار گرفته است .
ضمن تشكر و تقدير از دانشمند گرانمايه جناب حجة الاسلام آقاى سيد هاشم رسول محلاتى كه طراح اصلى كار تدوين زندگى معصومين (عليه السلام ) در اين بنياد بوده اند و بر روند كار نظارت و راهنمايى داشته اند، از درگاه خداوند، توفيق و سعادت براى همه پژوهندگان معارف دينى و تلاش ‍ كنندگان در راستاى نشر معارف اهل بيت و تعالى فرهنگى جامعه اسلامى را آرزومنديم .
احمد ترابى
فصل اول : اجمالى از ولادت تا شهادت
ولادت على بن الحسين (عليه السلام )
مشهورترين نقل ، در تاريخ ولادت امام سجاد، زين العابدين (عليه السلام ) اين است كه آن حضرت در روز پنجشنبه ، پنجم شعبان المعظم سال 38 هجرى قمرى ديده به جهان گشوده است .
در سال تولد آن گرامى جز سال 38 معروفترين و صحيح ترين نظر شناخته مى شود،(1) برخى از مورخان و محدثان به سال 37(2) و 36(3) و حتى 35(4) اشاره كرده اند.
در روز و ماه ولادت آن امام دو قول وجود دارد.
بيشتر مورخان چنان كه يادآور شديم پنجشنبه ، پنجم شعبان را ترجيح داده اند.(5) و برخى ديگر جمعه يا يكشنبه نيمه ماه جمادى الاولى را برگزيده اند.(6)
مكان ولادت
همه منابع حديثى و روايى ، به اتفاق ، زادگاه امام سجاد را مدينه دانسته اند.(7)
برخى نويسندگان مانند ابن جرير طبرى امامى در كتاب دلائل الامامه ، حتى به خانه اى كه امام سجاد در آن متولد شده اشاره كرده اند و گفته اند كه آن حضرت در خانه فاطمه زهرا (سلام الله عليها) قدم به جهان نهاده است .(8)
آنچه براى محققان منشا ترديد شده ، اين است كه اگر سالهاى 38 يا 37 و يا 36 را سالهاى ولادت آن گرامى بدانيم اين سالها مقارن بوده است با جنگ جمل و حضور على (عليه السلام ) و خاندان وى در عراق ، بنابراين حسين بن على و همسر وى نمى توانسته اند چنين سالهايى را در مدينه باشند!(9)
ولى اين اشكال بآسانى قابل پاسخگويى است ، چه اين كه سالهاى ياد شده ، سالهاى بحرانى و پركشمكش بوده و حضور على (عليه السلام ) و فرزندان او براى مقابله با اصحاب جمل صورت گرفته است و بعيد نمى نمايد كه در چنين شرايطى ، حسين بن على (عليه السلام ) همسرش را در مدينه گذاشته باشد تا در ميان خويشاوندان و با آرامش كامل ، فرزند خود - على بن الحسين - را به دنيا آورد.
كنيه و القاب
براى امام زين العابدين (عليه السلام )، اين كنيه ها ياد شده است :
ابوالحسن (10)، ابومحمد(11)، ابوبكر(12)، ابوالحسين (13)، ابوعبدالله (14) و ابوالقاسم (15).
در اين ميان ، مشهورترين كنيه آن حضرت نخست ابوالحسن و سپس ‍ ابومحمد است .
و اما القاب آن گرامى چنين است :
زين العابدين ،(16) سيدالعابدين ،(17) سجاد،(18) ذوالثفنات ،(19) قدوة الزاهدين ،(20) سيدالمتقين ،(21) امام المؤ منين ،(22) زين الصالحين ،(23) منار القانتين ،(24) الزكى (25) الامين ،(26) و سيد المجتهدين .(27)
مشهورترين القاب آن حضرت ، سجاد و زين العابدين مى باشد.
پدر و مادر
پدر ارجمند امام سجاد (عليه السلام ): امام حسين بن على (عليه السلام ) سيد الشهداء (عليه السلام ) مى باشد. برخى زين العابدين را بزرگترين فرزند حسين بن على (عليه السلام ) دانسته اند(28) ولى از بيشتر منابع تاريخى چنين استفاده مى شود كه على اكبر - شهيد كربلا - بزرگترين پسر خانواده بوده است و امام سجاد (عليه السلام ) از وى سن كمترى داشته است و بر اين اساس زين العابدين را على اوسط ناميده اند.(29)
مادر بزرگوار آن حضرت ، شهربانو، دختر يزدگرد - آخرين شاه ساسانى - مى باشد. وى طى فتوحات شهرهاى ايران به دست مسلمانان اسير گشت و از ايران به مدينه برده شد و در پرتو حمايت اميرالمومنين (عليه السلام ) آزاد گرديد، به همسرى حسين بن على (عليه السلام ) در آمد و افتخار يافت تا مادر امام زين العابدين (عليه السلام ) باشد و نُه امام معصوم از نسل او پديد آمد.
على (عليه السلام ) درباره او به فرزندش حسين (عليه السلام ) سفارش ‍ فرمود:
از همسرت - شهر بانو - خوب محافظت و نگاهدارى كن و به او نيكى نما، چه اين كه در آينده اى نزديك براى تو فرزندى خواهد آورد كه بهترين اهل زمين خواهد بود.(30)
اين كه شهربانو، در چه سالى ديده به جهان گشوده و در چه سنى به همسرى حسين بن على (عليه السلام ) در آمده ، و پس از آن چند سال با آن حضرت زندگى كرده است ، مورخان و محدثان نظر قاطعى را ثبت نكرده اند.
نكته اى كه بيشتر تاريخنگاران يادآور شده اند اين است كه وى دختر يزدگرد بوده است و نياكان پدرى او عبارتند از: پرويز، هرمز، انوشيروان ، قباد. پدرش آخرين پادشاه ساسانى است كه با فتوحات اسلامى سلسله آنان منقرض گرديده است . از جمله نامها و القابى كه براى مادر امام سجاد (عليه السلام ) ياد كرده اند به موارد ذيل مى توان اشاره كرد:
شهربانو،(31) شهربانويه ،(32) شاه زنان ،(33) سلافه ،(34) غزاله ،(35) سلامه ،(36) خولد،(37) بره ،(38) جهان نويه ،(39) شهرناز،(40) جهان شاه ،(41) حرار،(42) خلوه ،(43) ام سلمه ،(44) فاطمه (45) و مريم .(46)
آن بانوى گرامى كه افتخار مادرى ولى خدا و زينت عبادتگران را به دست آورده بود سوگمندانه ، پس از ولايت فرزندش ، با فاصله اى بسيار اندك جهان را بدرود گفت و على بن الحسين در دامان دايه اى پرورش يافت كه هماره او را مادر صدا مى زد.(47)
برخى مورخان گمان كرده اند مادر امام سجاد در واقعه كربلا حضور داشته و پس از شهادت حسين بن على (عليه السلام ) به همسرى زبيد در آمده و از او صاحب فرزندى به نام عبدالله شده است .(48)
ولى چنان كه مسعودى و ديگران گفته اند، مادر امام سجاد (عليه السلام ) در بيمارى پس از وضع حمل وفات يافته است و زبيد با كنيزى ازدواج كرده كه دايه امام سجاد (عليه السلام ) بوده و آن حضرت وى را مادر مى خوانده است .(49) و چه بسا همين امر مايه اشتباه تاريخنگارانى چون ابن سعد شده است كه گمان كنند شهربانو در واقعه كربلا حضور داشته و از آن پس به همسرى غلامى با نام زبيد در آمده است !
امام سجاد، ابن الخير تين
يكى از نامهايى كه امام سجاد (عليه السلام ) را با آن مى خواندند ابن الخيرتين است و علت اين نامگذارى سخنى است مستند به رسول خدا كه : ((در ميان عرب ، نسل قريش و در ميان غير غرب ، فارسيان نمونه اند.(50)))
ابوالاسود دئلى ، ضمن برشمردن فضايل امام سجاد، على بن الحسين (عليه السلام ) مى گويد:و ان غلاما بين كسرى و هاشم لاكرم من نيطت عليه التمائم (51)

يعنى ؛ پسرى كه از يك سوى به نسل هاشميان و از سوى ديگر به نسل فرمانروايان فارس - كسرى - منسوب مى باشد، گرامى ترين و با كرامت ترين فرزندى است كه بر او بازوبند بسته اند (تا از گزند چشم تنگان ايمن بماند)(52)
به هر حال قراين تاريخى و مدارك روايى نشان مى دهد كه مادر امام سجاد (عليه السلام ) بانويى ايرانى و بزرگزاده بوده است .(53)
همسر و فرزندان
امام زين العابدين (عليه السلام ) با توجه به فرزندان زيادى كه براى ايشان ياد كرده اند، همسران متعددى داشته است ، اما در ميان اين همسران ، تنها يكى از ايشان ، از طريق عقد دائم به همسرى آن حضرت در آمده بود و ديگران ، كنيزانى بودند كه به وسيله حضرتش خريدارى شده و افتخار يافته بودند كه از آن امام فرزندى داشت باشند.
تنها همسرى كه از طريق عقد دائم به ازدواج امام سجاد (عليه السلام ) در آمده است ، ام عبدالله دخترِ عموى بزرگوارش - امام حسن مجتبى (عليه السلام ) - مى باشد.
ام عبدالله از زنان بافضيلتى است كه در بسيارى از افتخارهاى معنوى ، در عصر خويش يگانه بوده است . از آن جمله اين كه وى هم دختر امام و هم همسر امام و هم مادر امام مى باشد.
همسرى ام عبدالله با امام سجاد، دو نسل امامت را به هم پيوند داد(54) و نتيجه اين پيوند، يگانه فرزندى بود كه ((باقر العلوم )) نام گرفت (55) و خط امامت را تداوم بخشيد.
اما تعداد فرزندان امام سجاد در كتابهاى تاريخى و حديثى 15(56) 16(57)، 17(58)، و حتى 20(59) فرزند پسر و دختر ياد شده است .
شيخ مفيد (ره ) نام فرزندان امام سجاد (عليه السلام ) را اين گونه آورده است :
1 - محمد (ابوجعفر، باقر العلوم (عليه السلام )) كه مادر وى ام عبدالله دختر امام حسن مجتبى (عليه السلام ) بوده است .
2 - عبدالله
3 - حسن
4 - حسين ، كه مادر اينها ام ولد بوده است .
5 - زيد
6 - عمر، كه مادر آن دو نيز ام ولد مى باشد.
7 - حسين اصغر
8 - عبدالرحمان
9 - سليمان كه هر سه از يك مادر ((ام ولد)) بوده اند.
10 - محمداصغر
11 - على ((وى را كوچكترين فرزند امام سجاد دانسته اند)).
12 - خديجه كه با على از يك مادر ((ام ولد)) بوده اند.
13 - فاطمه
14 - عليه
15 - ام كلثوم كه مادر هر سه آنان ام ولد مى باشد.(60)
آنچه شيخ مفيد در اين زمينه ياد كرده ، مورد اشاره برخى ديگر از مورخان نيز قرار گرفته است .(61)
بسيارى از فرزندان على بن الحسين (عليه السلام ) داراى اعقاب و نسلى نبوده اند و يا در تاريخ از نسل آنان چيزى ثبت نشده است .
ابن عنبه نسب شناس معروف ، استمرار نسل امام سجاد (عليه السلام ) را تنها از طريق شش تن از فرزندان آن حضرت به نامهاى محمد الباقر (عليه السلام )، عبدالله ، زيد شهيد، عمراشرف ، حسين اصغر و على اصغر دانسته است .(62) و ابن قتيبه در اين زمينه تنها از محمد بن على الباقر (عليه السلام )، زيد، عبدالله و على بن على بن الحسين ياد كرده است .(63)
در ميان فرزندان امام سجاد، با فضيلت ترين ، عالم ترين و شريف ترين فرزند را نخست امام باقر (عليه السلام ) و سپس زيد بن على دانسته اند.
چنان كه از محمدبن منكدر نقل كرده اند:
((هيچ كس را نديدم كه در فضيلت با على بن الحسين برابرى كند مگر زمانى كه با فرزندش محمدالباقر (عليه السلام ) مواجه شدم .(64 )))
و اما زيدبن على بن الحسين كنيه اش ابوالحسين و يا ابوالحسن و معروف به زيد شهيد است .
وى در سال 79 هجرى قمرى ديده به جهان گشود و به سال 122 هجرى قمرى در عصر خلافت هشام بن عبدالملك مروان به فرمان او و به دست يوسف بن عمر ثقفى به شهادت رسيد.
او در مبارزه عليه دستگاه مستبد خلافت اموى ، بسيار جدى و صريح بود و در عين اعتقاد و اذعان به امامت و ولايت امام باقر (عليه السلام ) و امام صادق (عليه السلام )(65)، قيام مسلحانه عليه دستگاه اموى را وظيفه خود مى دانست .
مركز اصلى فعاليتهاى سياسى زيد در كوفه بود و در همان منطقه قيام كرد و به شهادت رسيد.
زيد علاوه بر مبارزات سياسى ، در علم و دانش نيز شخصيتى والا داشت و ابوخالد واسطى كتابى را نام الفقه به وى نسبت داده است كه اگر اين انتساب درست باشد نخستين كتاب فقهى به شمار مى آيد.(66)
رسالت دينى و اجتماعى امام سجاد (عليه السلام )
هدف اصلى و نهايى از تحقيق و كاوش در زندگى معصومين (عليه السلام )، در حقيقت شناخت مواضع دينى و اجتماعى و معرفت پيامها و درسها و شيوه عملى ايشان است . زيرا امام يعنى جلودار قافله صالحان به سوى ارزشها، امام يعنى هدايتگر خلق به سوى خدا. و كسانى مى توانند اهل ولايت و رهپوى مسير صلاح و هدايت باشند كه نخست پيشواى خود را آن گونه كه بايد بشناسند و بر اساس شناخت و معرفت ، وى را الگوى عملى و اعتقادى خود قرار دهند.
مهمترين بعد اين شناخت را در زمينه پيامهاى اعتقادى ، اخلاقى ، اجتماعى ، سياسى و عبادى بايد جستجو كرد و اما شناخت نام ، كنيه و لقب و... امورى است كه جنبه مقدماتى دارد و رهگذرى است براى رسيدن به شناخت هاى اصلى و بنياد دينى كه بايد الگو و برنامه عمل و عقيده قرار گيرد.
اكنون ما، در فصل آغازين اين كتاب و در بررسى اجمالى زندگى امام سجاد (عليه السلام ) (از ولادت تا رحلت ) دريغمان آمد كه حتى اشاره اى هم به موضوع اصلى اين تحقيق نداشته باشيم . زيرا بيم آن مى رود كه ساده انديشانى گمان كنند شناخت زندگى امام سجاد (عليه السلام ) خلاصه شده است در: ((شناخت زمان ولادت ، مكان ولادت ، نام پدر و مادر، همسران و فرزندان و...)) و بس !
بديهى است كه فصلهاى آينده كتاب ، دقيقا در راستاى شناخت ابعاد اصلى زندگى امام سجاد (عليه السلام ) مى باشد و چون در اين بخش ، نظر به ترسيم اجمالى بيوگرافى آن حضرت است ، به همين تذكر و ياد بسنده مى كنيم .
شهادت
امام سجاد، اسوه زهد و تقوا و نمونه صبر شكيبايى و مظهر آميختگى علم و حلم پس از ايفاى وظيفه الهى خود و حفظ ارزشهاى دين و پاسدارى از تشكل شيعى در سخت ترين ادوار سياسى - اجتماعى ، در سال 95 هجرى قمرى به لقاى پروردگار و وصال معبود خويش شتافت .
در تاريخ وفات آن حضرت سال 94،(67) 95(68) و 96 هجرى قمرى (69) گفته شده است ولى پيشينه دارترين و معتبرترين نقل مربوط به سال 95 هجرى قمرى مى باشد.
البته جز اين نقلها، برخى مورخان به سالهاى 92،(70) 93،(71) 99،(72) و 100(73) نيز اشاره كرده اند.
بنابراين ، اگر نقل مشهور را در سال ولادت و نيز رحلت امام سجاد (عليه السلام ) - سال 38 هجرى و 95 قمرى - ملاك قرار دهيم ، عمر شريف وى هنگام وفات 57 سال بوده است . دو سال آن مقارن با روزگار خلافت على بن ابى طالب (عليه السلام ) و ده سال آن در دوران امامت عموى گراميش - حسن بن على (عليه السلام ) - و ده سال در روزگار زعامت حسين بن على (عليه السلام )، بوده و 34 سال آن به دوران امامت خود آن حضرت اختصاص داشته است .
و اما آرا در زمينه ماه و روز رحلت آن حضرت نيز مختلف است . بيشتر نويسندگان روز دوازدهم محرم را متذكر شده اند.(74) و برخى ديگر روزهاى 18، 19، 22 و 25 محرم را مطرح كرده اند(75) و نيز نقلى ، روز 14 ربيع الاول را احتمال داده است .(76)
درباره علت وفات امام سجاد (عليه السلام ) و چگونگى وفات آن پيشواى صالحان ، عمده تاريخنگاران تصريح كرده اند، وليدبن عبدالملك ، ايشان را مسموم ساخته و آن حضرت در نتيجه همان مسموميت درگذشته است .(77)
بعضى هم نوشته اند كه هشام بن عبدالملك در روزگار خلافت وليد، امام على بن الحسين (عليه السلام ) را مسموم كرده است .(78)
اما ميان اين دو نظر، تنافى و تعارضى وجود ندارد. زيرا طبيعى است كه هر چند برنامه مسموميت امام سجاد از سوى دستگاه خلافت - وليد - ريخته شده و فرمان آن توسط شخص خليفه صادر گشته باشد، كسان ديگرى مجرى آن برنامه و فرمان خواهند بود. زيرا مسايل سياسى و اجتماعى و همچنين محبوبيت امام سجاد (عليه السلام ) در ميان مردم و معروفيت وى به علم و زهد و تقوا، هرگز به حاكمان اين جراءت را نمى داده است كه به طور مستقيم با آن حضرت رويارو شوند و به ستيز برخيزند و يا زمينه هاى قتل وى را به طور علنى فراهم آورند.
بر اين اساس ، بعيد نمى نمايد كه هشام بن عبدالملك به دستور بردارش ‍ وليد مرتكب چنين جنايتى شده باشد و وليد و هشام هر دو كشنده امام سجاد بوده باشند.
مدفن على بن الحسين (عليه السلام )
بدن مطهر زين العابدين (عليه السلام ) كنار امام حسن مجتبى (عليه السلام ) در قبرستان بقيع مدفون گشت .(79)
بقيع ، قطعه زمين كوچكى است كه بسيارى از بزرگان اسلام را در خود جاى داده است . از آن جمله چهار امام شيعه - امام حسن مجتبى (عليه السلام )، امام زين العابدين (عليه السلام )، امام محمد باقر (عليه السلام ) و امام جعفر صادق (عليه السلام ) - مى باشد. و جز ايشان ، عباس بن عبدالمطلب - عموى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) - و فاطمه بنت اسد، همسران و فرزندان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، ام البنين ، بسيارى از صحابه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و شهداى بدر نيز در بقيع مدفون مى باشند.
در گذشته زمان ، مسلمانان و شيفتگان اسلام و اهل بيت ، به تجليل و آبادى اين مكان همت گماشته و براى هر يك از اين بزرگان ، حرم و بارگاهى بنا كرده بودند.
اما سوگمندانه ، وهابيان در شوال 1344 هجرى قمرى اين آثار را تخريب كردند و همه را با خاك يكسان نمودند! از آن پس ، رفتار ناشايست وهابيان و حكام حجاز همواره از سوى محافل اسلامى مورد انتقاد شديد قرار داشته و دارد.
در اين مدت تلاشهاى زيادى صورت گرفت تا شديد وضع اسفبار بقيع به صورت نخستين آن بازگردد و بى حرمتيها پايان يابد. اما على رغم قولهاى مساعدى كه گاه حكام حجاز داده اند، هرگز قدم مثبتى در اين راستا برداشته نشده است . و در حالى كه شاهزادگان هوسران و خوشگذران در مجلل ترين كاخها به سر مى برند و از دشمنان خلق و خدا و بيگانگان و دشمنان اسلام در آن كاخها استقبال مى كنند و ثروت و امكانات جهان اسلام را به پاى غرب و صهيونيسم بين الملل نثار مى نمايند، مرقد بزرگان اسلام و شايسته ترين چهره هاى دينى مسلمانان ، چون گورستانى متروك مورد بى مهرى و بى اعتنايى قرار دارد و شعائر اسلامى مورد سخت ترين بى حرمتيها واقع شده است !
امامت على بن الحسين (عليه السلام )
پس از شهادت حسين على (عليه السلام ) در محرم سال شصت و يك هجرى ، منصب امامت به على بن الحسين (عليه السلام ) منتقل گرديد.
شيعه افتخار يافت كه پس از على بن ابى طالب (عليه السلام ) و حسن بن على (عليه السلام ) و حسين بن على (عليه السلام )، زمام رهبرى وى را، سيدالساجدين ، زين العابدين ، امام سجاد (عليه السلام ) عهده دار گشت .
امامت سيدالساجدين از سال ((61 هجرى قمرى )) تا سال (95 هجرى قمرى ) استمرار يافت .
دوران امامت
مورخان ، دوران امامت على بن الحسين (عليه السلام ) را گوناگون ثبت كرده اند. بعضى 33
(80) سال و برخى 34(81) سال و بيشتر تاريخنگاران 35(82) سال و چند ماه را يادآور شده اند و همين نظريه اخير، راءى مشهور است .
قول ضعيفى هم مدت امامت آن حضرت را 20 سال دانسته است .(83)
اين اختلاف بى شك نتيجه اختلاف در سال رحلت امام سجاد است يعنى ؛ مربوط به پايان امامت آن حضرت است و نه آغاز آن ، زيرا در اين كه محرم سال 61 هجرى قمرى آغاز امامت زين العابدين (عليه السلام ) بوده ، هيچ ترديدى نيست .
دلايل امامت على بن الحسين (عليه السلام )
دلايل امامت امامان (عليه السلام ) به محور عمده باز مى گردد:
الف ) شايستگيهاى علمى و عملى و فضيلتهاى اخلاقى و معنوى برتر آن .
ب ) نصوص معتبر و تصريح از سوى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و امام پيشين به امامت ايشان .
البته محور سومى هم وجود دارد كه به نوبه خود شايان توجه است و آن را تحت عنوان كرامات و معجزات و نمودهاى خارق العاده مى توان بررسى كرد.
اين سه محور هر گاه در مجموع مورد بررسى قرار گيرد و در زندگى فردى تحقق و تجسم بيابد، در پيشگاه عقل و منطق ، شرافت و فضيلت و امامت وى پذيرفته خواهد بود و انكار امامت او جز بر اساس هوى و هوس و تعصب و جهالت استوار نمى باشد.
تصريح پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )
جابربن عبدالله انصارى روايت كرده است :
من در حضور رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بودم در حالى كه حسين بن على (عليه السلام ) در دامان آن حضرت نشسته بود و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را نوازش مى داد. در اين ميان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رو به جانب من كرد و فرمود:
اى جابر فرزندم حسين (عليه السلام ) در آينده پسرى خواهد داشت كه نامش را على مى نهند و چون روز قيامت شود منادى حق از عرش ندا دهد: سيدالعابدين بپاخيزد! در اين هنگام على بن الحسين وارد محشر مى شود.(84)
اين روايت نيز از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده است كه فرمود:
اذا مضى الحسين قام بالامر بعده على ابنه (عليه السلام ) و هو الحجة و الامام ...(85)
يعنى : پس از دوران امامت حسين (عليه السلام ) فرزندش على بن الحسين زمام امور امامت را عهده دار خواهد بود و او حجت و امام است .
حديث لوح
حديث ديگرى نيز توسط جابربن عبدالله نقل شده است كه به عنوان حديث لوح مشهور مى باشد. مضمون آن حديث چنين است :
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: پدرم باقرالعلوم به جابربن عبدالله فرمود با تو كارى دارم و دوستدارم در جايى كه غريبه اى نباشد با تو سخن بگويم .
در پى اين سخن ملاقاتى ميان جابر و پدرم صورت گرفت .
پدرم - امام باقر (عليه السلام ) - به جابر فرمود: مى خواهم چيزى درباره لوح بدانم ؛ آن لوحى كه در دست مادرم فاطمه (سلام الله عليها) ديده اى .
جابر گفت : به خدا سوگند خدمت فاطمه دختر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيدم تا تولد فرزندش (حسين (عليه السلام )) را به وى تهنيت گويم ، در اين هنگام لوحى سبز، روشن و خوشبو در دست آن گرامى مشاهده كردم . پرسيدم اى دختر رسول خدا! آنچه در دست داريد چيست ؟
فاطمه (سلام الله عليها) فرمود: اين لوحى است كه از جانب خداوند به پدرم هديه شده است و در آن ، نام پدر، شوهر و نام فرزندانم كه اوصياى ايشانند ياد شده است .
من از آن بانوى بزرگوار خواستم تا لوح را به من بسپارد تا از آن نسخه اى بردارم و ايشان در خواست مرا پذيرفت و من هم نسخه اى از آن برداشتم .
امام باقر (عليه السلام ) به جابر فرمود: آيا حاضرى نسخه ات را با لوحى كه من در اختيار دارم مقابله كنى و تطبيق نمايى ؟
جابر، اظهار آمادگى كرد و به خانه رفت و آن نسخه را به همراه آورد.
امام باقر (عليه السلام ) مى خواند و او را از روى نوشته خودش خط مى برد.
مطالب نوشته شده در آن لوح ، چنين بود:
((به نام خداوند رحمان و رحيم ، اين كتابى است از خداوند عزيز و آگاه كه به وسيله جبرئيل بر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) - خاتم پيامبران - نازل شده است ... اى محمد! من تو را بر همه انبيا برترين بخشيدم و اوصياى تو را بر همه اوصيا فضيلت دادم ، حسن را پس از سپرى شدن دوران پدرش - على بن ابى طالب - مخزن علم خويش قرار دادم و حسين بهترين اولاد نسلهاى نخستين و آخرين است و امامت در خاندان اوست . و پس از وى على ، زين العابدين خواهد بود و...(86)
در اين حديث نام يكايك ائمه تا حضرت مهدى (عليه السلام ) مورد تصريح قرار گرفته است .
شيخ مفيد دلائل متعددى بر امامت سيدالساجدين (عليه السلام ) اقامه كرده است و على بن عيسى اربلى درباره ادله مفيد گفته است : اگر او - مفيد (ره ) - ابتدا حديث پيامبر را نقل مى كرد، نيازى به ساير ادله نبود و در اين باب سخن پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) كافى بود.(87)
تصريح على بن ابى طالب (عليه السلام )
جابربن عبدالله انصارى نيز مى گويد:
هنگامى كه دختر فرمانرواى ساسانى - شهربانو - به همسرى حسين بن على (عليه السلام ) در آمد، اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به فرزندش حسين (عليه السلام ) فرمود:
از اين بانو، فرزندى نصيب تو خواهد شد كه همانندش بر پهنه زمين نخواهد بود. آن گاه على بن الحسين (عليه السلام ) از آن بانو تولد يافت .(88)
تصريح حسين بن على (عليه السلام )
امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد:
زمانى كه حسين بن على (عليه السلام ) در كوران مسائل عاشورا قرار گرفت ، دختر بزرگ خويش - فاطمه - را فراخواند و نوشته پيچيده شده اى را به وى سپرد به گونه اى كه ديگران شاهد آن صحنه بودند - در اين ساعت على بن الحسين آن چنان بيمار بود كه همگان او را محتضر مى پنداشتند - فاطمه پس از آن وقايع ، وصاياى پدر را به على بن الحسين (عليه السلام ) رسانيد. و آن نوشته اكنون نزد ماست .
راوى حديث مى گويد: من از امام باقر (عليه السلام ) پرسيدم در آن كتاب چه چيزى نوشته است ؟
امام باقر (عليه السلام ) فرمود: آنچه به آن نيازمندند، سوگند به خدا در آن كتاب همه حدود و قوانين ثبت است ، حتى جريمه خراش وارد ساختن به ديگران !(89)
لازم به يادآورى است كه چنين كتابى با چنين جامعيتى از چيزهايى است كه تنها نزد امامان وجود داشته است .
در روايتى ديگر چنين آمده است :
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: وقتى كه حسين بن على (عليه السلام ) عازم عراق گرديد، كتابها و وصيتهاى خويش را به ام سلمه سپرد و زمانى كه على بن الحسين (عليه السلام ) بازگشت ، كتابها وصايا را به آن حضرت برگردانيد.(90)
البته ميان اين روايت و روايت پيشين تنافى نيست ، زيرا آنچه به ام سلمه داده شده است مى توان غير از نوشته كتابى باشد كه به فاطمه بنت الحسين سپرده شده تا به امام سجاد (عليه السلام ) برساند.
منحرفان از خط امامت راستين
آنچه در بخش پيشين يادآور شديم ، تنها بخشى از نصوص و احاديث دال بر امامت على بن الحسين (عليه السلام ) مى باشد و تمامى آنها نيست .
علاوه بر اين نصوص ، چنان كه در بخشهاى ديگر اين كتاب خواهد آمد، موقعيت علمى و معنوى و اخلاقى امام سجاد (عليه السلام ) خود از ديگر دلايل منصب الهى اوست ولى با اين حال جريانهايى پيدا شدند كه به انگيزه هاى غير الهى و با اهداف شيطانى به انحرافها دامن زدند و ذهن گروهى از مردم را نسبت به امامت زين العابدين مخدوش كرده و فرقه هاى منحرف را بنيان نهادند!
فرقه كيسانيه نتيجه همين انحراف عقيدتى و معرفتى است كه در جامعه شيعه ، مقارن با عصر امامت زين العابدين (عليه السلام ) شكل گرفت و خطى را در قبال خط امامت راستين - امامت على بن الحسين (عليه السلام ) - به وجود آورد.
البته اين مشكل به همين مورد محدود نشد و بعدهاى فرقه هاى ديگر با شعارهاى و انگيزه هاى متفاوت از پيكر جامعه شيعه چون زخمهايى دردانگيز سربرآودند چونان ((زيديه ))،(91) ((اسماعيليه ))(92) و ((واقفيه )).(93)
فرقه كيسانيه
فرقه كيسانيه كسانى هستند كه از امام على بن الحسين (عليه السلام ) كناره گيرى كرده و خود را پيروان محمد حنيفه (( فرزند امام على بن ابى طالب (عليه السلام )) معرفى كردند و مدعى شدند كه پس از حسين على (عليه السلام ) محمد حنيفه دارى مقام و منصب امامت و ولايت است .
در اين كه چرا اين گروه به كيسانيه شهرت يافته اند، مطالب مختلفى گفته شده است .
برخى گفته اند: چون اين گروه از ياران ((كيسان )) خدمتكار اميرالمؤ منين (عليه السلام ) بوده اند و كيسان پس از على (عليه السلام ) در زمره شاگردان محمد حنيفه در آمده و بر علوم تسلط خاصى يافته و در آيات و احكام نظريات ويژه اى از او ابراز شده و يارانش با اين خصوصيتها جذاب او شده اند، آنها را ((كيسانيه )) ناميده اند.(94)
جوهرى مى گويد: كيسان لقب مختاربن ابى عبيده ثقفى است و چون اين گروه را مختار رهبرى مى كرد، آنها به كيسانيه شهرت يافتند.(95)
شهرستانى در كتاب ملل و نحل چند شاخه براى اين فرقه ياد كرده است كه همه آنها در اعراض از امام سجاد (عليه السلام ) و روى آورى به محمد حنفيه مشترك بوده اند و آنها عبارتند از: كيسانيه ، مختاريه ، هاشميه ، بنانيه و رزاميه .(96)
سرشناس ترين و محورى ترين چهره هايى كه در سطح رهبرى فرقه كيسانيه مطرحند، نخست محمد حنفيه و سپس مختاربن ابى عبيده ثقفى است .
شخصيت محمد حنفيه
محمد حنفيه ، فرزند اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) و مادرش خوله ، دختر جعفربن قيس بن مسلمه از قبيله بكر مى باشد كه در جريان جنگ يمامه به اسارت سپاه اسلام در آمده بود.
كنيه محمد حنفيه را ابوالقاسم دانسته اند و گفته شده است كه نام كنيه او به اشاره رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) تعيين شده است .
ابن خلكان حديثى نقل مى كند كه نبايد نام و كنيه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را بر شخصى نهاد ولى اين حكم در مورد محمد حنفيه استثنا شده است .(97) ولى برخى بر ابن خلكان ايراد كرده اند كه هر چند حديث نبوى صحيح باشد اما كسى كه به داشتن نام و كنيه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مفتخر شده و داشتن چنين نام و كنيه اى برايش تجويز گرديده مهدى آل محمد (عليه السلام ) است و نه محمد حنفيه .(98)