پژوهشگران به نقش «سلولهاي آينهاي» مغز در چرايي حس كردن درد و فشارهاي افراد توسط ديگران پي بردند.
شگفتانگيز است که چگونه بهترين حال و هواها هم ميتواند با چند دقيقه حضور در برابر فردي عصبي و استرسدار خراب شود.
حركات آشفته، نگاههاي ناشکيبا و واکنشهاي زننده و تندخويانه آنها بر ما ميتواند شبيه تاثير کشيدن ناخن بر روي تخته سياه باشد.
حتي بدتر آن است که وقتي نگراني و آزردگي آنها به ما سرايت ميکند، با چه سرعتي لحن و چگونگي احساس و واکنش ما نسبت به ديگران تاثير ميپذيرد. به جاي داشتن لبخند خوشامدگويانه، ما به افرادي تبديل ميشويم که به ديگران کج مينگرند.
براي مدتها، فشارهاي عصبي دست دوم و طبيعت واگير آنها به عنوان مانعي در سلامت کلي و بهزيستي محيط کار در نظر گرفته شده است. اما، اين که اين تاثيرگذاري چگونه رخ ميدهد، کمتر شناخته شده بود.
انديشهها، احساسات و کنشهاي ما همگي از الگوهايي در فعاليت مغز ما سرچشمه ميگيرد. بنا بر اين، چگونه است که روز بد يک نفر ميتواند مغز فرد ديگري را به کنترل خود در آورد؟
يک پاسخ احتمالي به دستهاي از سلولهاي مغزي تازه کشف شده به نام «آينه سلولها» يا «سلولهاي بازتابي» بر ميگردد. گمان بر اين است که اين سلولها که ابتدا در ميمونها کشف شدند، کنشها و احساسات ديگران را «بازتاب» ميدهند.
براي نمونه، ياختههاي موجود در سامانه «آينه نورونها» هنگامي که ميموني جهت گرفتن تکهاي غذا دست دراز ميکند، شليک ميکنند، همين سلولها هنگامي که ميمون فرد ديگري را در حال دست دراز کردن و گرفتن غذا ببيند، نيز شليک ميكند.
مستندهاي فزايندهاي حکايت از آن دارد که سيستم آينهاي مشابهي نيز در مغز انسان وجود دارد. پژوهشهاي مرتبط با اين زمينه بر پاسخهاي احساسي ما تمرکز داشته است.
چرا هنگامي که ميبينيم فرد ديگري دچار آسيب شده است، ماهيچههاي ما بي اختيار جمع ميشود؟ زيرا ذهن ما آن واقعه را شبيه سازي ميکند، آن چنان که گويي آن واقعه براي خود ما اتفاق افتاده است.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)