سفر

سفر کردم که از عشقت جدا شم
دلم مي خواست ديگه عاشق نباشم
ولي عشق تو موند و اي واي
دل ديوونه مو سوزوند و اي واي
هنوزم عاشقم دنياي دردم
مثل پروانه ها دورت مي گردم

سفر کردم که از يادم بري، ديدم نميشه
آخه عشق اي عاشق با نديدن کم نميشه
غم دور از تو موندن، يه بي بال و پرم کرد
نرفت از ياد من عشق، سفر عاشق ترم کرد
هنوز پيش مرگتم من بميرم تا نميري
خوشم با خاطراتم اينو از من نگيري

دلم از ابر و بارون، بجز اسم تو نشنيد
تو مهتاب شبونه، فقط چشمام تور و ديد
نشو با من غريبه مثل نامهربونا
بلاگردون چشمات زمين و آسمونا
مي خوام برگردم اما مي ترسم
مي ترسم بگي حرفي نداري
بگي عشقي نمونده مي ترسم بري تنهام بذاري

تو رو ديدم تو بارون دل دريا تو بودي
تو موج سبز سبز تن صحرا تو بودي
مگه مي شه نديدت تو مهتاب شبونه
مگه مي شه نخوندت تو شعر عاشقونه