آینه




اونکه توآینه ی منه


شکل منه


من اما نیست


یکی به شکل خود من


انگاری دیگه اینجا نیست


اونکه تو آینه ی منه


روزی هزار بار میشکنه


یه زندگی یه خاطره


تو آینه ی دل منه



اون روزا که خودم بودم


کوچه پر از ترانه بود


چشام یه برق دیگه داشت


درختا پر جوانه بود


من بودم و بنفشه ها


یه پشت بوم یه خاطره


دل جوونم می تپید


پشت حصار پنجره