باز این دل را هوای کوی دلبر در سر است
بهر دیدار جمالش دیده ی دل بر در است
گفتم : از اول که شاید هجر وی آسان بود
لیک دست از جان خود شستن بسی آسان تر است
مشکل ار باشد وصالش نیک میدانم همی
طعنه ی اغیار از هجران او مشکل تر است
نی به تنهایی دل و جان را ز چهرش روشنی است
سینه چون آینه از رخسار وی روشن تر است
قلبش از ایمان و تقوی روشن و تا بنده بین
زین سبب هرلحظه صبر دل به وصلش کمتر است
گر فروغ شمع وی زان دور سو سو می زند
دل همی پروانه سان بر گرد آن بام و در است
ای صبا گر از کنارش بگذری یک دم بیار
خاک کویش را که خوشبوترز مشک و عنبر است
اختر رخشنده باشد در ره فضل و کمال
عفت و پاکی دامانش ز مریم برتر است
مصطفی خاک درش را توتیای دیده کن
چون صفا و مهر و ایمان را یکایک مظهر است
شاعر مرحوم دکتر مصطفی غرویان
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)