چه رنجی از محبت ها کشیدیم برهنه پا به تیغستان دویدیم
نگاه آشنا در این همه چشم ندیدیمو ندیدیمو ندیدیم
سبک باران ساحل ها ندیدند به دوشِ خستگان باریست دنيا
مرا در موج حسرت ها رها كرد عجب يار وفاداریست دنيا
عجب آشفته بازاریست دنيا عجب بيهوده تکراریست دنيا


همه جا سردو سیاه رو لبام ناله و آه سر من بی سایبون نگهم مونده به راه دست من غمگین و سرد تو دلم یه گوله درد نه بهاری نه گلی پاییزِ پاییزِ زرد


شبامون آخ که تاریک و چه سرده
دل هامون جای غمه لونه ی درده تو رو بی من
من رو دور از تو گذاشته
چی بگم با من و تو دنیا چه کردی؟ آسمون با من و تو قهره دیگه - هرکدوم از ما تو یک شهر دیگه


تكيه مي‌دهم به ديوار
شانه‌هاي خسته‌ام
از هق‌هق مي‌لرزند
دستان تهي‌ام
سرد سردند
پاهاي لرزانم
جفت‌شدن را از ياد برده‌اند
آه ديوار
مگر تو مرا دريابي!


بيـا كـه در غم عشقت مشوشـم
بى تو بيا ببين كه در اين غم چه ناخوشـم
بى تو شب فـراق تو مى‌نالـم
اى پرى رخسار چو روز گـردد
گويـى در آتشـم بى تو دمى تـو شربت وصلـم نداده‌اى
جانـا هـميشه زهر فراقت هـمى چشـم بى تو
اگر تو با من مسكيـن چنين كنـى
جانا دو پايـم از دو جهان نيـز دركشـم
بى تو پيـام دادم گفتـم بيا
خوشـم ميـدار جواب دادى و گفتي كه من خوشـم بى تو