عمه شهربانو

ناهید طیبی

مقدمه


منبع : سایت علمی دانشجویان ایران
برگرفته از کتاب عمه شهربانو
نوشته ناهید طیبی
بدون ذکر منبع کپی برداری ممنوع!

دفتر زندگانى ما داراى شش فصل پر خاطره است. «نوباوگى» و «كودكى»، دوفصل زيبايى بوده كه با نيازها و نازهاى خاصى همراه است. در اين دو، تنها به خواسته‏هاى خود مى‏انديشيم و بيشتر برآنيم گواراتر بنوشيم و زيباتر بپوشيم.
«نوجوانى» نوروزى دلپذير و پر طراوت اما زودگذر است كه گاه با توفان‏هاى تند احساسات همراه گشته و زمانى، نسيمى روح بخش و دلربا از معنويت، بيدارى مذهبى و عشق به ارزش‏هاى الهى در آن به چشم مى‏خورد و «جوانى» بهارى است زيبا، پر نشاط و سرشار از عشق، اميد، هيجان، لذت و شادى. لذت از تفريح، آراستگى ظاهرى، خوردنى‏ها و نوشيدنى‏ها و شادى از گفت و گوهاى پر خاطره و شيرين. نگرش ما به آفرينش و آفريده‏ها در اين دوران شكل مى‏گيرد و گرايش‏هاى گوناگون با سرعت بسيار در مسير اصلى خود قرار مى‏گيرد. انتخاب‏ها يكى پس از ديگرى فرا مى‏رسد و ديرى نمى‏پايد كه بنيان آينده زندگى، استحكام يافته، بنيادهاى فكرى فرهنگى انسان تبلور مى‏يابد.
«ميانسالى» فصل پنجم از دفتر حيات ماست كه با شتاب بسيارى در راه تفاخر، كسب موقعيت‏هاى برتر اجتماعى و به دست آوردن نام و نشان‏هاى مردمى در جامعه همراه است. و سرانجام «كهنسالى» است كه با تكاثر همراه بوده، و ثروت اندوزى و گسترش دارايى و موقعيت مادى در آن وجود دارد.
بى‏شك ايام «نوجوانى و جوانى»، دو فصل بسيار حساس و پرفراز و نشيب است كه در آن بينش‏هاى ما شكل مى‏گيرد، گرايش‏هايمان رشد مى‏يابد و كنش‏ها و واكنش‏هاى شديدى در ما پديد مى‏آيد. چشمگيرترين نماد اين دوره، اوج احساسات پاك و پرصفاى دين باورى و خدا محورى است كه در چهره پرسش‏هاى بسيار رخ مى‏نمايد و همه ما در اين زمان به دنبال زلال معرفت و ناب حقيقت هستيم تا جرعه‏هايى گوارا از دانش و بينش بنوشيم و عطش روح و روان خويش را برطرف كنيم. شيوه هميشه دشمن، استفاده بهنگام و شيطانى از جوشش‏ها و كوشش‏هاى اين ايّام و بهره‏گيرى از احساسات آسمانى نوجوانان و جوانان است. گام نخست او واژگونى بينش‏ها نسبت به حقايق هستى و آفرينش و آفريده‏ها است. در اين راه ابتدا از ابزار «ترديد» استفاده مى‏كند سپس به «تضعيف» ارزش‏ها مى‏پردازد و در پى آن به «تحقير» مقدّسات رو مى‏كند، تا در پى واژگونى بينش‏ها، گرايش‏هاى ما را بر اساس خواسته‏هاى خود سوق دهد و صراط سعادت‏مان را در بيراهه‏اى - به ظاهر زيبا و دلربا - نمايش دهد. در اين هنگام جشن پيروزى برپا كرده و همه ساده انديشان به دور از خودباورى و تحليل براى هميشه در دام ناپيداى او گرفتار خواهند بود! .. ..
«اسپنسر» فيلسوف معروف انگليسى در سخنى كوتاه به دوستان خود مى‏گويد: «اخلاق و آداب و زبان و تمدّن خودتان را به اقوام و مردم مورد علاقه سيطره خود بياموزيد و آنان را به حال خودشان واگذاريد كه «هميشه» از آن شما خواهند بود!!».(1)



كتابى كه در دست داريد، مجموعه‏اى از باورهاى پاك و آسمانزادى است كه از زبان بانويى كهنسال به نام «عمّه شهربانو» بيان شده است. عقايدى در جامعه سنّتى سالهاى گذشته با دنيايى از صفا و صميميت همراه شده و قداستى خاص در عمق هر يك به چشم مى‏خورد، به گونه‏اى كه آشنايى نوجوانان و جوانان را با فضاى آن زمان و آموزه‏هاى ناب دينى - كه گاه در چهره طنز و شيرين عرضه شده است - فراهم مى‏سازد.
نويسنده كه خود از چهره‏هاى فاضل و آشنا به مبانى مذهبى است و در حوزه علميه قم به تدريس، تحقيق و تأليف مشغول است با سليقه‏اى نو و انگيزه‏اى الهى، به پرداخت دقيق صحنه‏ها و نگاه ظريف به لحظه‏ها رو كرده و با چرخش قلم و نوع نگارش، جذّابيت و شيرينى خاصى به نوشتار بخشيده است. گرچه پيشتر سلسله نوشتار «بارقه» را از ايشان شاهد بوديم امّا فضاى گفتگوى وى با عمّه شهربانو و استفاده از واژه‏هاى قديمى و عبارات سنّتى زيبايى ويژه‏اى به اين نوشتار داده است.
اجازه دهيد سخن كوتاه كنيم و شما را با «عمّه شهربانو» و ماجراهاى گوناگون او تنها بگذاريم.

والسّلام