مدتهای طولانی دانش اموزانی را که در یادگیری یک یا چند درس مشکلات جدی داشتند با اصطلاحات معلول ادراکی، آسیب دیده مغزی و آسیب دیده عصبی معرفی کرده اند. با توجه به یافته های جدید در مورد یادگیری، در سال 1963 جمعی از متخصصین اصطلاح «ناتوانیهای یادگیری» را جایگزین اصطلاحات قبل کردند. از آنجا که واژه «ناتوانی» اصطلاحات دیگری مثل ناتوانی جسمی یا ناتوانی ذهنی را تداعی می کند مناسبتر است اصطلاح «اختلالات یادگیری» را به کار ببریم.


«اختلال در خواندن» یکی از اختلالات یادگیری ویژه است. با وجود تحقیقات متعددی که برای یافتن علت آن انجام گرفته هنوز یک نتیجه قطعی در این مورد به دست نیامده است.



هین شلوود (1917) نویسنده کتاب «کوری کلمات» علت آنرا مربوط به ناحیه گفتاری نیمکره چپ مغز، و مادرزادی می داند. اورتون (1937) علت را به اختلالات عصبی عملکردی استروفر سیمبولیا نسبت می دهد و رابینوویچ (1968) اشکال در خواندن را تحت سه عامل اختلال در تشکیلات نورولوژیک، صدمه مغزی و اشکالات عاطفی معرفی می کند و کریچلی (1964) و تامسون (1966) و بندر (1968) علا اختلال در خواندن را تأخیر در رشد تدریجی کرتکس مغز می داند.