اين يك هشدار جدى است، چرا بسيارى آن را جدى نمى گيرند. اگرچه اين روزها برخى خوشبينانه از افزايش آمار كمى ازدواج خبر مى دهند - كه البته تا حدى هم وضع بهتر از قبل شده - اما هنوز هم اين موضوع يك معضل مهم و دست و پاگير است. به گفته كارشناسان اگر سن اجازه ازدواج را در دختران بالاى ۱۷سال و در پسران بالاى ۲۰ سال در نظر بگيريم، به عدد ۱۴ ميليون مى رسيم، اين يعنى ما هم اكنون ۱۴ ميليون جوان متقاضى ازدواج، يا در سن ازدواج داريم.
با اين وجود هنوز موضوع ازدواج جوانان به افزايش چنددرصدى آمارها دل خوش كرده است.
دو ميليون جوان از مرز ازدواج گذشته اند
نيما بانكى پور، كارشناس مسائل خانواده دراين باره با اشاره به وجود آمارهاى مشخص درباره ازدواج جوانان مى گويد: «كشور ما در موضوعات مختلف با مشكل آمار مواجه است، اما درباره ازدواج آمارها روشن و مشخص است، با اين وجود آمارهاى متناقضى از سوى سازمان هاى مختلف اعلام مى شود. براساس آمار سازمان ملى جوانان اگر سن ازدواج را در دختران بالاى ۱۷سال و در پسران بالاى ۲۰ سال درنظر بگيريم به عدد ۱۴ ميليون مى رسيم كه نشانگر ۱۴ ميليون جوان در سن ازدواج است.
وى با بيان اين كه از اين تعداد دو ميليون جوان نيز از سن ازدواج عبور كرده اند، مى افزايد: «هم اكنون ۵۰۰هزار دختر بالاى ۳۱ سال در كشور وجود دارد كه از مرز ازدواج گذشته اند، علاوه براين ۵۰۰هزار زن نيز بر اثر طلاق يا فوت همسر، بدون همسر هستند كه اين مسئله موجب مى شود هرساله به آمار مجردها افزوده شود، بنابراين لازم است براى اين افراد برنامه ريزى شود.»
اين مدرس دانشگاه وجود اين تعداد جوان مجرد در كشور را با يك تعريف بحرانى و با تعريف ديگر ، غيربحرانى مى داند و مى گويد: «در حال حاضر در كشور ما مسئله بيكارى و اشتغال بحران محسوب مى شود، اين در حالى است كه ما هم اكنون فقط ۳/۵ ميليون نفر بيكار در كشور داريم كه بيش از ۲ ميليون نفر از آنها متأهل هستند، در اين صورت وقتى به عدد ۱۴ ميليون جوان مجرد نگاه مى كنيم، متوجه مى شويم هيچ بحرانى بالاتر از «ازدواج» نيست. از سويى ديگر از آنجا كه سن ازدواج پسرها در اوايل انقلاب، ۲۵ سال بود و هم اكنون نيز ۲۵/۸ است، با توجه به آمارهاى موجود و وضع سن ازدواج مردان در سال هاى گذشته، نمى توانيم بگوييم اين مسئله دركشور بحران ايجاد كرده است.
به گفته وى اگر متوسط اختلاف سنى ازدواج را چهار سال در نظر بگيريم، ميزان دخترانى كه بين ۱۷ تا ۲۷ سال هستند با تعداد پسرانى كه در فاصله سنى ۲۲ تا ۳۲ سال قرار دارند ، تقريباً از نظر جمعيتى يكسان است.
بانكى پور دراين باره توضيح مى دهد: «اگر سن ازدواج رادر دختران تا ۲۷و در پسران تا ۳۲ در نظر بگيريم در اين صورت با مسئله جدى در تعداد دختران و پسران درآستانه ازدواج مواجه نخواهيم بود ، اما زمانى كه سن دختران از ۲۷و پسران از ۳۲ سال بگذرد، جمعيت دختران مجرد دو برابر پسران مجرد مى شود، البته در عمل با يك آمار سه برابرى مواجه مى شويم، زيرا عموماً پسران ۳۱ سال به بالا، عجله اى براى ازدواج ندارند و يا درصورت تصميم نيز، دختران كم سن و سال تر را انتخاب مى كنند كه اين مسئله موجب مى شود فرصت ازدواج دختران بالاى ۲۶ سال بسيار كم شود.»
وى با انتقاد از راه حل هايى كه در اين باره مطرح مى شود، مى گويد: «ازدواج موقت و مجدد كه اين روزها از سوى برخى ها تبليغ مى شود، ساده ترين راه حلى است كه خانواده ها را بشدت به مخاطره مى اندازد، زيرا فرهنگ اجتماعى ما اين مسئله را نمى پذيرد. من پيشنهاد مى كنم در گروه سنى بالاى ۲۶-25 سال ، بحث ازدواج همسالان مطرح شود. دركشور ما بيشتر مرسوم است كه داماد از عروس بزرگتر باشد، اما يافته هاى جديد علم روان شناسى ثابت مى كند، در ازدواج سن عقلى و نه سن شناسنامه اى ملاك است.»
دكتر بانكى پور دراين باره مى گويد: «البته بيشتر مواقع سن عقلى با سن شناسنامه اى همخوانى دارد، اما منحنى بلوغ عقلى درسنين بالا چيز ديگرى را نشان مى دهد، در حقيقت هرچه سن افراد بالاتر مى رود،منحنى رشد عقلانى نيز پائين تر مى آيد، براى مثال تفاوت رفتارى يك دختر ۱۷ ساله با يك پسر ۱۷ ساله كاملاً مشهود است، اما همين دختر وقتى به سن ۲۵ سال مى رسد با يك پسر ۲۵ ساله، از نظر عقلى تفاوت چندانى ندارد، بنابراين آنچه كه مانع اين نوع ازدواج مى شود توجه به سن طبيعى است.»
دختران در مقايسه با پسران با توجه به شرايط جسمى، ويژگى هاى فيزيولوژيكى و تغييرات دوره باردارى زودتر شكسته مى شوند، بنابراين ممكن است دچار افت ظاهرى شوند. در اين شرايط اطرافيان هم با ديدى غيرمنصفانه مشكلاتى را براى زوجين ايجاد مى كنند.
آيا در اين صورت نيز «ازدواج باهمسالان» توصيه مى شود
دكتر بانكى پور دراين باره دو راه حل توصيه مى كند؛ نخست فرهنگ سازى و دوم ورزش مداوم. وى مى گويد:«دختران بويژه آنانى كه بالاى ۲۵ سال دارند، بطور حتم بايد روزى چند ساعت ورزش كنند تا هم روحيه شاداب ترى داشته باشند و هم جوان تر بمانند، البته تعداد زايمان ها و باردارى ها هم در مقايسه با گذشته كمتر شده است و دختران ديرتر شكسته مى شوند، بنابراين دختران ما مى توانند تا حد زيادى از پيرى زودرس خود جلوگيرى كنند، اين مسئله مى تواند به افزايش ازدواج ميان همسالان منجر شود.»وى همچنين به ازدواج دختران مجرد بالاى ۲۵ سال با مردانى كه به نوعى همسر خود را از دست داده اند، اشاره مى كند و مى گويد: «پيشنهاد بعدى در اين باره، ترويج ازدواج دختران مجرد در سنين بالا با مردانى است كه همسران خود را از دست داده يا طلاق گرفته اند. البته اين موضوع در جامعه بويژه در ميان دختران يك تابو و جايگاه پائين محسوب مى شود، در حالى كه امنيت و ضريب روانى مردى كه ازدواج كرده به مراتب بالاتر از يك پسر ۳۵ ساله است.»
بانكى پور مى گويد: «در حال حاضر براساس نظرسنجى هاى انجام شده مهمترين دغدغه جوانان و بزرگترين مانع ازدواج دختران، مسئله انتخاب همسر است، متأسفانه هيچ سازمان يا فردى مسئوليت هدايت آنان را بر عهده نگرفته است، بيشتر كتابهاى موجود در بازار هم به«بعد از ازدواج» پرداخته اند و به نوعى جوانان ما در اين زمينه سردرگم مانده اند، بنابراين لازم است نسخه هاى عملياتى در اختيار جوانان ما بويژه دختران قرار گيرد.»
بازار راكد خواستگارى را رونق بخشيم
در حال حاضر شرايط اجتماعى جامعه به گونه اى است كه عمدتاً ازدواج هاى سنتى و روش هاى خانگى جوابگو نيست، در حقيقت تحولات اجتماعى مانع معرفى خانوادگى شده است. هم اكنون بزرگترين مانع ازدواج، معرفى نشدن دختران مجرد به خانواده هاست. دكتر بانكى پور معتقد است: «هم اكنون بازار خواستگارى راكد شده است و افراد نيز براى ازدواج موردى با هم برخورد پيدا مى كنند، بنابراين بايد با راه اندازى نهادهاى همسريابى، بازار خواستگارى را رونق دهيم.»
وى به نگرانى و رغبت نداشتن خانواده ها براى مراجعه به اين مراكز اشاره مى كند و مى گويد: «اگر به جاى معرفى مستقيم دختر و پسر به يكديگر، خانواده ها مخاطبان اصلى اين نهادها باشند و ابتدا شرايط اجتماعى و اقتصادى هر دو خانواده ارزيابى شود، اين مراكز مى تواند تأثيرگذار بوده و از حالت نگرانى موضوع نيز كاسته شود.»
بانكى پور بر تأسيس اين بنگاه ها به صورت ستادهاى محلى سه منظوره (همسريابى، تسهيلات و فرهنگسازى ازدواج) تأكيد مى كند و مى گويد: «اين بنگاه ها بايد در بخشهاى مختلف شهر با بافت فرهنگى مشترك تأسيس شود، زيرا اگر جنبه محلى پيدا كند، زمينه تحقيق هم ايجاد مى شود.»
رفاه زدگى، مهمترين مانع ازدواج جوانان
امروزه به علت فرزندنوازى افراطى برخى پدر و مادرها مسئوليت پذيرى و بلوغ ازدواج آنان به تأخير افتاده است، در گذشته افراد زودتر آمادگى ازدواج و حل مشكلات را پيدا مى كردند، در نتيجه راحت تر تن به ازدواج مى دادند، اما هم اكنون بچه ها رفاه زده شده اند و به راحتى هم زير بار مسئوليت زندگى نمى روند.
دكتر بدرالسادات بهرامى، روان شناس و مشاور خانواده در گفت وگو با خبرنگار«ايران» توانايى حل مسئله در زندگى را بسيار ضرورى مى داند و مى گويد: «از آنجا كه والدين همه وظايف فرزندانشان را خود به تنهايى انجام مى دهند، بچه ها هم توانايى حل مسئله و مقابله با مشكلات را ياد نمى گيرند، در جامعه نيز چون معمولاً مسئوليت روى دوش مردان است پسرها زودتر از زير بار مشكلات زندگى شانه خالى مى كنند و به همين علت هم ديرتر تن به ازدواج مى دهند.»
وى با بيان اينكه هم اكنون در برخى نقاط شهر روابط پس از ازدواج به پيش از ازدواج منتقل شده است، مى گويد: «در حال حاضر برخى پسرها تا سن ۳۵ سالگى، بدون هيچ گونه مسئوليتى از همه كاركردهاى ازدواج (سرويس عاطفى، روانى و جنسى) بدون مشكلات آن، بهره مند مى شوند. طبيعى است اين افراد به اين راحتى به ازدواج فكر نمى كنند.»
به گفته بهرامى، خانواده ها بايد از سن ۱۹ سالگى به بعد، بخشى از مسئوليت زندگى را بر عهده فرزندان خود بگذارند و از طرفى حتماً بايد روابط پيش از ازدواج آنان را كنترل و محدود كنند.
وى يكى از راه حل هاى اساسى براى ترغيب جوانان به ازدواج را برگزارى گردهمايى ها با حضور خود آنان مى داند و مى گويد: «در اين گردهمايى ها، علاوه بر اينكه جوانان با هم آشنا مى شوند از تجارب يكديگر نيز استفاده مى كنند.
براى مثال افرادى كه ازدواج كرده اند، مى توانند تجربيات خود را به ديگران منتقل كنند و كم سن و سال ترها از آسيب هاى بزرگترها درس عبرت بگيرند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)