شاید آن روز که برمی گردیلکه هایی ز سیاهیباقی از عمر جوانیروی موهای سرم باز هویدا باشدشاید از شعله عشقتآتشی گرچه ضعیفهیزمی خیس و نحیفشرری اندک و خوردزیر خاکستر قلبمکومه ای ساخته باشدشاید آن روز مرا،بر سر دار بلندی نگریکه همه پود طنابش؛آرزوهای من است...و هر تارش گره ای از سر گیسوی درازتبه بلندای همه شب های من استشاید این جمله برایت؛باز هم خنده ای تکراری باشد!به بهارم نرسیدی به خزانم بنگرکه به مویم اثر از برف و زمستان من است...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)