مرگ پدرم تار و پود زندگي ما را به هم ريخت و مادرم که تاب و تحمل اين مصيبت را نداشت من و دو برادرم را در خانه دق مرگ کرد. مادرم از نظر عصبي و روحي بسيار شکننده شده بود و هرچه بزرگترهاي فاميل او را دلداري مي دادند که راضي به رضاي خداوند باش فايده اي نداشت!
من از کلاس دوم راهنمايي با افت شديد تحصيلي روبه رو شدم و برادر بزرگم نيز سال دوم دبيرستان ترک تحصيل کرد و خانه نشين شد. «ميلاد» با حمايت هاي بي حد و اندازه مادرم مفت خور و بي مسئوليت بار آمد و هر موقع عمو يا دايي ام به او گير مي دادند که چرا حداقل به سر کار نمي روي او مادرم را با حرف هايي احساسي تحريک مي کرد تا جلوي آن ها بايستد و اجازه ندهد غرور فرزندش را خرد کنند.
متاسفانه برادرم با سوء استفاده از موقعيتي که براي تنبلي پيدا کرده بود و چون هيچ کس بر رفتار و حرکاتش کنترل و نظارتي نداشت به دام موادمخدر افتاد.او کريستال استفاده مي کند و خودش را بدبخت و فلک زده کرده است. بيچاره دايي ام وقتي متوجه شد چه بلايي به سر ميلاد آمده است سراسيمه به خانه ما آمد تا راهي براي نجات خواهر زاده اش بيابد ولي چون برادرم حاضر به همکاري نشد و از همه اين ها بدتر اين که مادرم علت تمام اين گرفتاري ها را مرگ نابهنگام پدرم مي دانست نتيجه اي نگرفت.
دختر جوان قطرات اشک را از روي گونه هايش پاک کرد و در گفت وگو با کارشناس اجتماعي کلانتري نواب مشهد افزود: چند روز قبل، مادرم به شهرستان رفته بود تا به پدر پيرش سربزند. من مشغول انجام کارهاي خانه بودم که برادرم و دوستانش آمدند.
ميلاد مقداري پول و موادمخدر از دوستان لاابالي خود گرفت و در حالي که به چشمانم خيره شده بود گفت: آماده شو بايد همراه دوستانم به خانه آن ها بروي و کارهاي شان را انجام بدهي. او وقتي با مخالفتم رو به رو شد به طور وحشيانه اي کتکم زد و دوستان شيطان صفت او با توسل به زور و تهديد مرا سوار خودرو خود کردند و به خانه اي که نمي دانم کدام نقطه مشهد بود بردند و زنداني ام کردند. من سه روز در آن لانه شيطاني زنداني شدم و...
پس از گذشت ۳روز بالاخره از چنگ دوستان هوسران برادرم رها شدم و به سختي خودم را به خانه رساندم مادرم به محض آن که مرا ديد به گريه افتاد و پرسيد: دخترم از ديروز که از سفر برگشته ام نگرانت هستم و گم شدن تو را به پليس اطلاع داده ام. معلوم است کجا هستي؟من موضوع را با شرمندگي برايش تعريف کردم و ما به اين جا آمده ايم تا از دست ميلاد و دوستان بي سروپايش شکايت کنيم.
دختر جوان افزود: محبت هاي بيش از حد و بي اندازه مادرم به ميلاد، بعد از مرگ پدرم از او موجودي تن پرور، خودخواه، زودرنج و بي مسئوليت و معتاد بار آورد و در واقع اين محبت ها خيانتي در حق برادرم بود. کاش مادرم با صبر و متانت به او مسئوليت مي داد و او را مرد بار مي آورد. با اعلام شکايت دختر جوان و مادرش متهمان اين پرونده دستگير و به مراجع قضايي معرفي شدند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)