تثبیت هویت دینی با تفکر انتقادی -'-




من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ سرانجامم چه خواهد شد؟ زندگی چیست؟ چه جایگاهی در آن دارم؟ و.... اینها سوالاتی است که بسیاری از افراد در گذار از مراحل مختلف زندگی با آن مواجه می شوند و نقطه اوج طرح چنین سوالاتی دوران نوجوانی است.


با پاسخگویی به همین سوالات است که شاکله هویت فرد شکل می گیرد. هویت در زمینه ها و ابعاد مختلفی از زندگی یک انسان شکل می گیرد. از این ابعاد می توان بعد شغلی، جنسیتی، دینی و. .. را نام برد.
آنچه در این مقاله مورد نظر نویسنده است، این است که با توجه به مفاهیم و آموزه های طرح شده در دین، می توان رویکرد فرد به دین را جهت دهنده ابعاد دیگر هویت او دانست.

از جمله مسائل اساسی شکل دهنده هویت هر انسانی، داشتن تعریفی از خود، از معنای زندگی، هدف در زندگی و... است و با نگاهی اجمالی به معارف دینی می بینیم که یکی از کارکردهای اصلی دین در زندگی این است که با دادن جهان بینی الهی، معنا و هدف نهایی زندگی را برای انسان تبیین می کند و غایت مسیر حرکت او را نشان می دهد.
حال اگر معنا و غایت زندگی فرد بر اساس جهان بینی دینی شکل گرفت، دیگر ابعاد هویتی فرد(هویت شغلی، جنسیتی و...) به عنوان واسطه های دستیابی به آن هدف و در راستای آن معنا و غایت نهایی جهت دهی خواهد شد.

وقتی فرد، جهان بینی الهی پیدا می کند و مبدا و مقصد خود را می داند و پی می برد که برای چه آفریده شده است و غایت آفرینش او چیست ؛ می تواند در مورد سایر مسائل زندگی بهتر تصمیم بگیرد.
بنابر آنچه ذکر شد، به نظر می رسد هویت دینی در مرتبه ای بالاتر از سایر ابعاد هویت قرار دارد و می تواند در شکل گیری سایر ابعاد هویتی فرد، نقش اساسی ایفاکند.دین اسلام با توجه به این که به ابعاد اجتماعی انسان نیز می پردازد، می تواند در شکل گیری هویت بسیار موثر باشد. بعد دینی هویت مورد توجه نظریه پردازان این زمینه نیز بوده است که در این مقاله ضمن معرفی مختصر رویکردهای موجود به بحث هویت، دیدگاه بعضی از آنان در زمینه هویت دینی را نیز بررسی می کنیم.



رویکردهای موجود


از ابتدای طرح بحث هویت تا اکنون، می توان 5رویکرد به این موضوع را تشخیص داد. کروگر، این 5 رویکرد را چنین مشخص کرده است:


1- رویکرد تاریخی 2- رویکرد مرحله ای - ساختاری 3- رویکرد فرهنگی - اجتماعی 4- رویکرد داستانی 5- رویکرد روانی - اجتماعی.


در مقاله حاضر این رویکردها مورد بررسی قرار می گیرد. همچنین دیدگاه اریکسون و مارسیا و کرتینز طرح می شود که در اینجا به اختصار هویت دینی را با توجه به دیدگاه مارسیا بررسی می کنیم.


مارسیا با ادامه تحقیقات اریکسون به این نتیجه دست یافت که در کنار عنصر تعهد، عنصر اکتشاف نیز در شکل گیری هویت نقش اساسی ایفا می کند. اکتشاف، مرحله پیش از رسیدن فرد به تعهد نسبت به یک باور یا عمل است.


در این مرحله سوالها و ابهام هایی برای فرد پیش می آید که برای پاسخ به آنها به کسب آگاهی می پردازد. با توجه به این که تا چه اندازه پاسخهایی که فرد برای سوالات خود می یابد، او را قانع می کند، نسبت به آن موضوع تعهد پیدا می کند.


اکتشاف در نگاه مارسیا می تواند به عنوان نوعی فرآیند حل مساله تعریف شود که بر کسب آگاهی در مورد خود فرد یا محیط او تاکید دارد و این آگاهی ها می تواند تصمیم گیری در انتخاب های مهم زندگی را تسهیل کند. البته این مراحل (اکتشاف و تعهد) در همه افراد به طور مشابهی طی نمی شود.
مارسیا با توجه به همین مطلب، میزان دستیابی فرد به هویت را در وضعیت های چهارگانه ای تقسیم بندی کرد. در اینجا با توجه به پیش فرض نویسنده مبنی بر جهت دهی هویت دینی به سایر ابعاد هویت، وضعیت های چهارگانه هویت دینی را بررسی می کنیم.