صبا
در میان شعرای دربار فتحعلی شاه، از همه بنامتر فتحعلی خان کاشانی متخلص به صباست.
فتحعلی خان در سال 1211 ه. ق. به تهران آمد و در جشن جلوس فتحعلی شاه ( 1212 ه. ق.) قصیده غرائی خواند که پسند شاه افتاد و هر روز کارش بالا گرفت تا لقب ملک الشعرایی یافت و عنوان خان و منصب احتساب الممالکی گرفت. چند سالی هم حکومت قم و کاشان را داشت، و بعد از حکومت دست کشید و در التزام رکاب بود، و زمانی هم به کلید داری آستانه قم منصوب شد.
او پسر آقا محمد از خانواده های قدیمی کاشان است. اکثر افراد این خانواده خدمات دولتی داشته اند. جد اعلای وی اصلا دنبلی (امرای دنبلی مدتها در آذربایجان، در حدود خوی و مراغه، حکومت و امارت داشته اند) بود که در پایان روزگار پادشاهی کریم خان زند از آنجا به عراق افتاد و در شهر کاشان اقامت گزید. فتحعلی خان در کاشان بدنیا آمد (تاریخ ولادت او بدرستی معلوم نیست و با استدلالی که ملک الشعرای بهار در مقدمه خود بر کتاب گلشن صبا کرده، گویا او در سنین 1179 ه. ق. اتفاق افتاده) و در آنجا بزرگ شد. در جوانی به آقا فتحعلی شهرت داشت و از شاگردان حاجی سلیمان بیگ صباحی بیدگلی بود.
فتحعلی خان ابتدا از مداحان لطفعلی خان، قهرمان زند، بوده و از قرار معلوم دیوانی در مدح این شاهزاده دلیر و بیباک داشته که بعد از واقعه قتل برادر از ترس جان آن را فروشسته است. وی به گناه داشتن چنین دیوانی مدتها مغضوب و متواری و دربدر بوده، تا در ایامی که بابا خان ( فتحعلی شاه بعدی ) به لقب جهانبانی ملقب شد و از طرف آغا محمد خان به فرمانروایی فارس رسید، به او نزدیک شده است. بابا خان نیز، که خود شاعر و با سواد و طبعا مرد ملایمی بود، به تربیت و نگاهداری او پرداخته است.
از مدایح صبا درباره لطفعلی خان قصیده مفصلی است که بعد از قتل پدرش جعفرخان و جلوس صید مراد خان به جای او، سروده و در آن از لطفعلی خان دعوت کرده که از بوشهر به شیراز آید و دست دشمنان را از سلطنت کوتاه کند.
چند بیت از آن قصیده که به سبک و وزن قصیده انوری ساخته شده چنین است:
جانب بندر بوشهر شو ای پیک شمال ....... به بر شاه فریدون فر خورشید خصال
خسرو ملک ستان لطفعلی خان که بود ...... یاورش لطف علی ، یار خدای متعال
بعد تقبیل حریم حرمش خون بگری ....... بعد تعطیر غبار قدمش زار بنال
در اواخر سال 1223 ه. ق. بیماری و خشکسالی در قم افتاد و صبا با اجازه و فرمان شاه به تهران آمد. او از طرف شاه یک سفر به آذربایجان و یک سفر به ترکستان ماموریت یافت و در سال 1228 ه. ق. که شاه برای شرکت در جبهه جنگ ایران و روس عازم آذربایجان شد، صبا همراه وی بود، ولی در چند فرسنگی زنجان بیمار شد و به تهران مراجعت کرد. در همین سفر بود که هنگام مراجعت، از شاه دستور یافت تا کتابی در بحر تقارب ( به وزن شاهنامه فردوسی ) به نام شاهنشاه نامه به نظم در آورد و صبا آن را در مدت سه سال در چهل هزار بیت ( تعداد ابیات شاهنشاه نامه چاپی از 33 هزار تجاوز نمی کند ) به اتمام رسانید و چهل هزار مثقال طلا صله گرفت.
در سال 1233 ه. ق. قحطی عظیمی در خراسان افتاد و صبا به سرپرستی هیئتی برای دادن اعانه، مامور خراسان شد و در سرمای سخت زمستان با زحمات و صدمات زیاد به آنجا رسید و وجوه و اعانه را بین نیازمندان تقسیم و به تهران مراجعت کرد.
صبا پس از این مسافرت با سمت پیشخدمت و ندیم خاص و عنوان ملک الشعراء در دربار فتحعلی شاه بود، تا اینکه در سال 1238 ه. ق. پس از شصت یا پنجاه و نه سال عمر، در تهران درگذشت.
شعر صبا
ملک الشعرای صبا در ادبیات فارسی تبحر، و به لغت عرب احاطه کافی داشت. وی اشعار زیادی از غزل و مثنوی و رباعی و ترجیع بند، سروده، اما هنر بزرگ او قصیده سرایی است. او در این فن، در عین پیروی از انوری، دارای سبک و شیوه خاصی است که بعدا قاآنی و ادیب الممالک فراهانی و بسیاری از شعرای قرن سیزدهم، از آن سبک و شیوه تقلید کرده اند. صبا صنایع لفظی و معنوی را به دقت رعایت می کند، حتی لغات و اصطلاحات نامانوس و نامتجانس را در چکامه های خود با مهارت زیاد به کار می برد.
دیوانش ده تا پانزده هزار بیت است. غیر از شاهنشاه نامه که از آن جداگانه صحبت می داریم، مثنوی به نام خداوندنامه در بیان معجزات پیغمبر اسلام و جنگها و دلیریهای علی، امیرالمومنین، و دو رساله منظوم بنام عبرتنامه به تقلید تحفة العراقین خاقانی و گلشن صبا در اندرز به فرزند خود ( محمد حسین ملک الشعراء، متخلص به عندلیب) دارد. گلشن صبا از جمله بهترین اشعار صباست. این اشعار به پیروی از سبک سعدی و بی اندازه پخته و ساده و روان سروده شده است.
شاهنشاهنامه
بزرگترین مثنوی صبا شاهنشاهنامه است، و آن داستان حماسی است به روال شاهنامه فردوسی و به همان وزن، در ستایش و ذکر وقایع پادشاهی فتحعلی شاه و مآثر آغا محمد خان و پدران آنان و جنگها و فتوحات عباس میرزا با سپاهان روس و اندرزها و مطالب دیگر.
این داستان را معاصران بسیار ستوده اند، فردوسی شاهنامه را در مدت سی سال به پایان برد و این استاد هفتاد هزار بیت را شش سال سرود. اما " در هفتاد هزار بیت، از مناقب آل رسول که بگذری، در اسلوب شاعری، الفاظ مغلق مشکل را، که فقط خواص و اهل علم و ادب و لغت از آن محظوظ می شوند و اغلب اشعارش شامل آنهاست، از آن پیروی کنی، هفت بیت که مثل یکی از سی هزار بیت شاهنامه باشد، نیست...(به نقل از مجله یادگار، سال 5 شماره های 1 و 2)".
نمونه ای از گلشن صبا: موبد سالخورده
شنیدم یکی موبد سالخورد .......... در آن دم که روشنروان می سپرد
تن پاکش از تابش آفتاب ......... چو موم اندر آتش، چو شکر در آب
یکی گفتش: ای پیر دیرینه روز .......... تن از تابش آفتاب به سوز
نبستی چرا در سرای سپنج ............ سپنجی سرایی پی دفع رنج؟
بنالید و گفتا: در این روز کم ............ گر آسایش از سایه نبود چه غم
بزرگان چنین از جهان رسته اند .............. نه چون ما دل اندر جهان بسته اند
چو صاحبدلی بر جهان دل منه ................ به بیهوده گل بر سر گل منه
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)