طناب شیطان !
در حالات شیخ انصارىنوشته اند روزى یكى از فضلا در مجلس بحث شیخ گفت: خوابى براى شما دیدم ولىخجالت مى كشم نقل كنم. شیخ فرمود بگو. عرض كرد دیشب در خواب شیطان را دیدمطنابهاى مختلف نازك و ضخیم داشت، پرسیدم این طناب ضخیم براى كیست؟
گفت: براى استادت شیخ انصارى است، خیلى زور مى خواهد تا شیخ را بكشانم. دیروز به هر زحمتى بود او را به دام انداختم، تا بازار او راكشاندم ولى طناب را پاره كرد و فرار نمود. این خواب نمى دانم حقیقت دارد یانه؟
شیخ تبسم كرد و فرمود: ملعون راست گفته است. دیروز در منزل چند میهمان زنبه ما وارد شدند، به من پشنهاد كردند مقدارى میوه براى مهمانانبگیرم و چون در منزل از خودم پولى نداشتم به سراغ پولى كه جهت نماز وروزه و ختم قرآن از شخصى درمنزل ما امانت بود رفتم و به عنوان قرض برداشتم كه به بازار بروم و میوهتهیه كنم، بعد كهپول رسید جایش بگذارم. تا به درب مغازه رسیدم ناگهان به خود آمدم و گفتممرتضى شاید مُردى، از كجا زنده بمانى و قرضت را ادا كنى؟!
برگشتم و پول را به جاى خودش گذاشتم. این است پاره كردن طناب ضخیم.
جالب، قسمت آخر این رویا است كه آن فاضل محترم گفت: از شیطان پرسیدم طناب من كدام است؟ نگاهى به من افكند و گفت: تو نیاز به طنابندارى؛ خودت می آیی!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)