عشق؛ قدرتی ما‌فوق تصور





قدرت بزرگی دروجود شماست که قوی‌تر و دربرگیرنده‌تر از هرقدرت دیگری است
این قدرت درواقع، نیرویی را در شما برمی‌انگیزد که می‌تواند به عنوان بزرگترین قدرت وجودی شما عمل کند. به گونه‌ای که وقتی آن را بکارمی‌گیرید، همه آشفتگی‌ها و همه منفی‌دیدن‌ها را ازمیان می‌برد. و آنچنان پایدار و تمام‌نشدنی است که هیچ نوع منفی‌گرایی و فرد‌گرایی، قدرت نمود و ظهورنمی‌یابد.
به عبارتی، هرموقعیت و اتفاق منفی درزندگی شما، دربرابر این قدرت نامحدود و سرشار از زیبایی، مهرو محبت و انسانیتی بسیارعمیق و غنی، امکان ایستادگی ندارد و به سادگی ازبین می‌رود و کمرنگ می‌شود.
نکته اینجاست که خاصیت این نیرو همچون معنا و ذات وجودی‌اش، این است که هرچه بیشتر بکارگرفته می‌شود؛ قدرتمند‌تر و اصیل‌تر می‌شود.
شاید ملموس‌ترین و فراگیرترین نمود این نیرو و به عبارتی اوج این قدرت، درارتباط بین انسان و خدایش نمود یابد. آن گونه که دربیان مولانا متبلورمی‌شود؛ چرا که غرق درعالم معنی بود.
به قول استاد ابراهیم دینانی، "هیچ وقت نمی‌خواست قافیه بگوید و تصنع شعری به کارببرد و نمی‌خواست درقید وزن گرفتارشود... در کلام مولانا معنا می‌جوشد و لفظ متناسب با خودش را پیدا می‌کند و طبیعی است آن لفظی که به طور طبیعی و متناسب با معنی آمده است اثرگذار خواهد بود. به همین سبب سخن او ساده و همه کس فهم است. هم درزمان مولانا زبان او را می فهمیدند و هم امروز می‌فهمند.
خلاصه آنکه درکلام مولانا معنی برلفظ غلبه دارد، خشونت در کلامش نیست و پیامش پیام صلح است، پیام دوستی است؛ بنابراین حتی درزمان خودش مسلما‌ن، یهود و نصارا این پیام را می‌فهمیدند."
این قدرت، همان نیروی عشق است که وقتی فوران می‌کند شکوفه‌های زیبای آن به پهنایی غیرقابل تصور، زمان ومکان را درمی‌نوردد و به زندگی با همه سختی‌ها، مرارت‌ها، نامردمی‌ها، منفعت‌جویی‌ها و خودگرایی‌ها معنا و لطافت انسانی می‌بخشد.
پس تردید نکنیم و این نیرو را درخود کشف کنیم و آن را آگاهانه با تمرین‌های مختلف بارور سازیم. از هرفرصتی استفاده کنیم و با جاری کردن آن در درون و خارج از خودمان، آثار گرانبهایش- که قابل مقایسه با هیچ اثرمادی نیست- را در زندگی خود ببینیم.
اما دیدن این نتایج نیز آمادگی خاص خود را می‌طلبد. اینکه از کلیه وابستگی‌ها و تعلقات دروغین و بی‌مایه خود را پاک سازیم و به قول سهراب سپهری، چشم‌هایمان را بشوئیم تا بتوانیم نظاره گر اتفاق‌های جدید پرشور، پرهیجان و بالنده درزندگی باشیم.
درواقع ما باید "خودمان" را پیدا کنیم و به آن عشق بورزیم و به زایش نیرویی دست یابیم که چیزی برای بخشیدن به دیگران داشته باشیم. چرا که به واقع،بخشش نیز توشه و توانی می‌خواهد.
وقتی توانستید انرژی‌های منفی اطراف خود را که همچون ابری برآسمان زندگی شما سایه افکنده، ببینید؛ جا نزدید ، ایستادید و خودتان را پذیرفتید؛ قطعا جواب خواهید گرفت. چراکه خودتان بهتراز هرکسی می‌دانید؛ بهرحال این تجربه را درمواردی داشته‌اید و این اشاره تنها از باب یادآوری است.
روانپزشکان و راویان زندگی، آنها که پرتلاش، مصمم، بی‌ریا و صبورند، همچنین بریک نکته تاکید می‌کنند اینکه این کار تداوم می‌خواهد؛ اگریک روز سراپا عشق باشید و یک روز سراپا خشم، به جواب نمی‌رسید.هم‌ زمان با تقویت نیروی عشق، خشم را کاهش دهید تا آن قدر کم رنگ شود که تنها عشق بماند... تنهای تنها... تا لذت و شیرینی زندگی را دریابید.