صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19

موضوع: طنز خانواده

  1. #11
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    درد دل یک تحصیلکرده

    "در ایامی که صاف و ساده بودم" به فکر درس و مشق افتاده بودم

    همیشه جــــزوه ای انــدر بَرَم بود سرم لای کتــــــــاب و دفترم بود

    همـــــــه درها به رویم بسته بودم ز خرخــــوانی شدیداً خسته بودم

    ز خواب و از خوراک افتاده بودم بـــــه بَربَچ پاســــخ رد داده بودم

    خـــــریٌت کرده بودم بیش در بیش پراندم از خــودم بیگانه و خویش

    بــه عشقم اس ام اس دیگر نــدادم جگــرخون می شوم افتد چو یادم

    نمــــودم دَس بسر،عشق نهــــــانم دلیـــــــــــــل این حماقـت را ندانم

    موبایلـــــــــــم را همیشه آف کردم حسابی خر شدم من گــــاف کردم

    زدم بر کـــــــــامپیوتر چهار تکبیر نمـــــــودم قهر با آهنگ و تصویر

    نکــــــردم رایت آهنگ جـــــدیدی شکستم رایتر و دستـگاه وسی دی

    ز خود ضبط خَفـَن را دور کــــردم به شدت خویش را سانسور کــردم

    ز فکــــــــــرم دور شد لیلا و اندی فراموشــــــــــم بشد آهنگ سندی

    ز اینترنــت شدیداً دور گشتـــــــــم چو خود می خواستم مجبور گشتم

    ز وبگـــــــردی نمودم ترک عادت ز بیخوابی بکـــــردم خویش راحت

    ز چت کردن نمودم توبه ای سخت خیالــــــم شد کمی آسوده و تخت

    بکردم آی دی او را فـــــــــراموش نمــــودم لامپ خود را باز خاموش

    نکـــــردم هیچ ایمیلی دگـــــــر باز خریٌت را نکـــــــردم باز آغــــــــاز

    کشـــــــــاکش بود در اعماق جانـم کسی آگـــــــه نمی شد از نهانـــم

    خـــــلاصه خویش را محدود کردم ره ابلیس را مســـــــدود کــــــــردم

    سر ساعت به پـــــای کــــــار بودم ز صبح تــــــــا نیمه شب بیدار بودم

    نمـــــــــــودم در شگفت افراد خانه ندادم دست خویشــــانم بهـــــــــانه

    دگـــــــر بهر غذا کی داد کـــــــردم برای شــــام کی فریـــــــــاد کــردم

    هرآنچه مــــــادرم می پخت خوردم دگـــــــر من آبـــــــــرویش را نبردم

    همــــــــــــه گفتند بَه بَه چه جوانی خـــــــــدا قسمت کنــــــد در زندگانی

    خوشـــــــــا بر حال شخص مادر او زده این بچٌه تـــــاجی بر ســـــــــر او

    چگــــــــونه یکشبه این گونه گشته چـــــــــه بـــوده اینچنین وارونه گشته

    همه اندر شگـفت از کـــــــــار ایٌـام چگــــــونه گشته اسب سرکشی رام

    خلاصه کار مـــــا درس و دعا بود به تست و نکته فکــــــــــرم مبتلا بود

    نمــــــــودم دوره هر درسی فراوان خـــــــــریدم جزوه از آینده ســــــازان

    شدم درتست، حــاذق چون قلم چی شدم دکتر پس از آن نسخــــه پیچی

    چو تــــــابستان شد و هنگام کنــکور هــزاران بـــــــــــــار رفتم تا لب گور

    ولی ما امتحــــــــــان را خوب دادیم به خود مــــــــــا وعدۀ مطلــوب دادیم

    پذیرفتــــــــــه شدم در رشته ای ناب نمی دیــــــدم چنین چیزی بجز خـواب

    درآمـــد اسم من در روزنـــــــــــامه زدند عکس مــــــــــــــرا در هفته نامه

    درآوردم ســـــــــــری در بین سرها به رویــــم بـــــــــاز شد آن بسته درها

    بگفتــــــــــــــا دختر همسایه تبریک به من تقـــــدیم شد یک هدیــــۀ شیک

    پـــــــدر برمن بگفتــــــــــــــا آفرینا نمـــــــودی رو سفیـــــــــــــــدم نازنینا

    دگـــــــــر مادر نگو با شور و شادی بگفتــــــــا پاسخم را خــــــــــوب دادی

    به پــــــا بنمود جشن بـــــا شکوهی ز دوش خویشتن برداشت کــــــــــوهی

    شـــــــدم وارد به دانشگـــــاه تهران نمودم سعی و کوشش ها فـــــــــراوان

    گــــــــرفتم مدرکـــی با نمـــرۀ خوب خریدم بهر آن یک قــــــــــاب مرغوب

    نمودم قاب یعنی مــــــــــــــا فلانیم مهندس گشته ایــــم و شادمــــــــانیم

    به کـــــــــــار خویشتن مغرور بودم ز ژرفـــــای حقــــــــــــــایق دور بودم

    چو بگذشت زین قضایا چند مـــاهی ز دانشگــــــاه بگرفتم گـــــــــــــــواهی

    شدم مشمول و دیدم چاره ای نیست در این دنیاچومن بیچـــــــاره ای نیست

    شدم سربـــــــاز و گشتم من نظامی شدم مــــــــــامور بخش انتظـــــــــامی

    شدم افسر ولی تـــــــاجی نه برسر شدم عـــــــــــــاشق ولی یاری نه دربر

    بمـــــــا بگذشت بیهوده دوسالــــــی پز عـــــــالی ولی با جیب خـــــــــــالی

    گرفتـــم کارت در پایــــــــان خــدمت شدم راحـــت از آن زنـــــــــــدان نکبت

    سپس در جستجــــــوی کـــــار بودم چو خیـــــل دوستـــــان بیکـــــــار بودم

    بهر جـــــــــایی که شد، گشتم روانه بــــــه شرکت یا محــــل کــــــــــارخانه

    هـــــــــــزاران وعده و پیمان شنیدم ولـــــــــی از آن همـــــــه خیری ندیدم

    نه مـــــن وابسته بودم بر نهــــــادی نه شرکت کـــــــــرده بودم در جهـــادی

    خلاصه هرچـــه من سگدو زدم بیش نبردم کــــــــــــــاری آخـر بـــاز از پیش

    در این اوضـــــــاع و احوال پریشان بدیدم من یکـــی از قــــــوم و خویشان

    که بــود او آشنا با کـــــــــــــار بازار شگـــــرد اصلیش قاچــــاق سیگــــــار

    به من گفتـــــا چرا بیکـــــــار هستی چـــــرا چون دیگران سربـــــار هستی

    بیا اینجـــــــــــــا به نزد دوستان باش نخواهــــــم کـــــــرد اسرار تورا فاش

    بـــداد آن خویش گوشی را به دستم ز تحصیـــــــلات طرفی مـــــــن نبستم

    بدیدم مــــــایه در بــــــــــــازار باشد فقط ابلــــــــه به فکــــــــــــر کار باشد

    پشیمــــــان گشته ام از کردۀ خویش نبرده علــــــم کــــــــار بـــنده را پیش

    ز کـــــــار خویشتن من شرمســـارم نمــــودم شعـــــــــــر ایـــرج را شعارم

    بگویم بـــــــــــــــا رها با مدٌ و تشدید "کـه گــُــه خوردم غلط کردم ببخشید"

    ندیــــــــــدم روی خوش در زندگـانی اگـــــر چـــــه رفته ایــٌــــام جــــوانی

  2. #12
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    يه شب كه من حسابي خسته بودم
    همين‌جوري چشامو بسته بودم
    سياهي چشام يه لحظه سر خورد
    يه دفعه مثل مرده‌ها خوابم برد
    تو خواب ديدم محشر كبري شده
    محكمه الهي برپا شده
    خدا نشسته، مردم از مرد وزن
    رديف رديف مقابلش واستادن
    چرتكه گذاشته حساب كتاب ميكنه
    به بنده‌هاش عتاب خطاب ميكنه
    ميگه :
    چرا اينهمه لج ميكنيد؟
    راهتون رو بيخودي كج ميكنيد؟
    آيه فرستادم كه آدم بشيد
    با دلخوشي كنار هم جمع بشيد
    دلاي غم گرفته رو شاد كنيد
    با فكرتون دنيا رو آباد كنيد
    عقل دادم بريد تدبركنيد
    نه اينكه جاي عقلو كاه پر كنيد
    من بهتون چقدر ماشاالله گفتم
    نيافريده باريك الله گفتم
    من كه هواتونو هميشه داشتم
    حتي يه لحظه گشنتون نذاشتم
    اما شما بازي نكرده باختيد
    نشستيدو خداي جعلي ساختيد
    هر كدوم ازشما خودش خدا شد
    از ما و آيه‌هاي ما جدا شد
    يه جو زمين و اين همه شلوغي؟
    اين همه دين و مذهبه دروغي؟
    حقيقتا شماها خيي پستيد
    خر نباشديد گاوو نمي‌پرستيد
    از توي جمع يكي بلند شد ايستاد
    بلند بلند هي صلوات فرستاد
    ازاون قيافه‌هاي حق به جانب
    هم از خودي شاكي، هم از اجانب
    گفت چرا هيچكي روسري سرش نيست؟
    پس چرا هيچكي پيش همسرش نيست؟
    چرا زن‌ها اينجوري بد لباسن؟
    مرداي غيرتي كجا پلاسن؟
    خدا بهش گفت بتمرگ ، حرف نزن
    اينجا كه فرقي ندارن مرد و زن
    يارو كنف شد ولي از رو نرفت
    حرف خدا از تو گوشاش تو نرفت
    چشاش مي‌چرخن ، نميدونم چشه؟
    آهان ، ميخواد يواشكي جيم بشه
    ديد يكمي سرش شلوغه خدا
    يواش يواش شد از جماعت جدا
    با شكمي شبيهه بشكه نفت
    يهو سرش رو پايين انداخت و رفت
    قراولا چندتا بهش ايست دادن
    يارووانستاد ، تا جلوش واستادن
    فوري درآورد واسشون چك كشيد
    گفت ببريد وصول كنيد خوش بشيد
    دلم براي حوريا لك زده
    دير برسم يكي ديگه تك زده!
    اگه نرم حوري دلگير ميشه
    تور خدا بزار برم دير ميشه
    قراول حضرت حق دمش گرم
    با رشوه خيلي كلون نشد نرم
    گوشاي يارو رو گرفت تو دستش
    كشون كشون برد و يه جايي بستش
    رشوه حاجي رو ضميمه كردن
    توي جهنم اونو بيمه كردن
    حاجيه داشت بلند بلند غر مي‌زد
    داشت روي اعصابا تلنگر مي‌زد
    خدا بهش گفت: ديگه بس كن حاجي
    يه خورده هم حبس نفس كن حاجي
    اينهمه آدم رو معطل نكن
    بگير بشين اينقده كل‌كل نكن
    يه عالمه نامه دارينخونده
    تازه ، هنوز كرات ديگه مونده
    نامه تو پر از كاراي زشته
    كي به تو گفته جات توي بهشته؟
    بهشت جاي آدماي باحاله
    ولت كنم بري بهشت؟محاله
    يادته كه چقدر ريا ميكردي
    بنده‌هاي مارو سياه ميكردي
    تا يه نفر دورو برت ميديدي
    چقدر والضالين و ميكشيدي
    اينهمه كه روضه و نوحه خوندي
    يه لقمه نون دست كسي روسوندي؟
    خيال ميكردي ما حواسمون نيست؟
    نظم و نظام دنيا كشكي كشكي است؟
    هر كاي كردي بچه‌ها نوشتن
    مي‌خواي خودت برو ببين تو زونكن
    خلاصه
    وقته يارو فهميد اينه
    بازم درست نميتونست بشينه
    كاسه صبرش يه دفه سر مي‌رفت
    تا فرصتي گير مياورد در مي‌رفت
    قيامته اينجا ، عجب جائيه
    جان شما خيلي تماشائيه
    از يه طرف كلي كشيش آوردن
    كشون كشون همه رو پيش آوردن
    گفتم اينا رو كه قطار كردن
    بيچاره‌ها مگه چكار كردن؟
    ماموره گفت : ميگم بهت من الان
    مفسد في‌الارض كه ميگن همين هان
    گفت: اينا بهشت‌فروشي كردن
    بي‌پدرا خدارو جوشي كردن
    به نام دين حسابي خوردن اينها
    كفر خدارو درآوردن اينها
    بدجوري ژاندارك و اينا چزوندن
    زنده توي آتيش انو سوزوندن
    روي زمين خدايي پيشه كردن
    خون گاليله رو توي شيشه كردن
    اگه بهش بگي كلات‌و صاف كن
    بهت ميگه بشين‌و اعتراف كن
    هميشه در حال نظاره بودن
    شما بگو؛ اينا چه كاره بودن؟
    خيام اومديه بطري هم تو دستش
    رفت‌و يه گوشه‌اي گرفت نشستش
    حاجي بلندشد با صدای محكم
    گفت : اين آقا بايد بره جهنم
    خدا بهش گفت تو دخالت نكن
    به اهل معرفت جسارت نكن
    بگو چرا به خون اين هلاكي؟
    اين كه نه مدعي داره نه شاكي
    نه گردو خاك كرد و نه هياهو
    نه عربده كشيده و نه چاقو
    نه مال اين نه مال اونو برده
    فقط عرق خريده رفته خورده
    آدم خوبيه هواش‌و داشتم
    اينجا خودم براش شراب گذاشتم
    يهو شنيدن ايست خبرادر دادن
    نشسته‌ها بلند شدن واستادن
    حضرت اسرافيل از اون ور اومد
    رفت ري چاپايه و چند تا صور زد
    ديدن دارن تخت روون ميارن
    فرشته‌ها رودوششون ميارن
    مونده بودن كه اين كيه خدايا
    تو حشر اين كارا چيه خدايا
    فكر مي‌كنيد داخل اون تخت كي بود؟
    الان ميگم ، يه لحظه
    اسمش چي بود؟
    همون كه كارش عالي بود
    اون كه تو دنيا مثل توپ صدا كرد
    همون كه اين لامپا رو اختراع كرد
    همون كه كار عالي بود؛ اون ديگه
    بگيد بابا ؛ توماس اديسون ديگه
    خدا بهش گفت ديگه پايين نيا
    يه راست برو بهشت پيش انبياء
    وقتو تلف نكن توماس ؛ زود برو
    به هر وسيله‌اي اگر بود برو
    از رويپل نري يه وقت ميفتي
    ميگم هوايي ببرند و مفتي
    باز حاجي ساكت نتونست بشينه
    گفت كه مفهوم عدالت اينه؟
    توماس اديسون كه مسلمون نبود
    اين بابا اهل دين و ايمون نبود
    نه روضه رفته بود؛ نه پاي منبر
    نه شمر مي‌دونست چيه نه خنجر
    يه ركعت‌ام نماز شب نخونده
    با سيم ميماش شب رو به صبح رسونده
    حرفاي يارو كه به اينجا رسيد
    خدا يه آهي از ته دل كشيد
    حضرت حق خودش رو جا به جا كرد
    يه كم به اين حاجي نگانگا كرد
    از اون نگاههاي عاقل اندر
    سفيهش‌و بايد بيارم اينور
    با اينكه خيلي خيلي خسته هم بود
    خطاب به بنده‌هاش دوباره فرمود
    شما عجب كله‌خراي هستيد
    بابا عجب جونورايي هستيد
    شمر اگه بود آدولف هيتلرم بود
    خنجر اگر بود رولورم بود
    حيفه آدم خودشو پير كنه
    و سوزنش فقط يه جا گير كنه
    ميگيد توماس من مسلمون نبود
    اهل نماز و دين و ايمون نبود
    اولا ً از كجا ميگيد اين حرف‌و
    در بياريد كله زير برف‌و
    اون من‌و بهتر از شما شناخته
    دليلشم اين چيزايي كه ساخته
    درسته گفته‌اند عبادت كنيد
    نگفته‌ان به خلق خدمت كنيد؟
    توماس نه بمب ساخته نه جنگ كرده
    دنيا رو هم كلي قشنگ كرده
    من يه چراغ كه بيشتر نداشتم
    اونم تو آسمونا كار گذاشتم
    توماس تو هر اطاق چراغ روشن كرد
    نمي‌دونيد چقدر كمك به من كرد
    تو دنيا هيچكي بي‌چراغ نبوده
    يا اگرم بوده تو باغ نبوده
    خدا براي حاجي آتش افروخت
    دروغ چرا ؛ يه كم براش دلم سوخت
    طفلي تو باورش چه قصرا ساخته
    اما به ايجا كه رسيده باخته
    يكي مي‌اد يه هاله‌اي باهاشه
    چقدر بهش مياد فرشته باشه
    اومد رسيد و دست گذاشت رو دوشم
    دهانش‌و آورد كنار گوشم
    گفت تو كله‌آت پر قرمه سبزيست
    وقتي نمي‌فهمي بپرسي بد نيست
    اون كه نشسته يك مقام والاست
    مترجمه ، رفيق حق تعالي است
    خود خدا نيست ، نمايندشه
    موذد اعتمادشه ، بنده‌شه
    خداي لم يلد كه ديدني نيست
    صداش با ان گوشا شنيدني نيست
    شما زمينيا همش همينيد
    اون ور ِ ميزي رو خدا مي‌بينيد
    همينجوري مي‌خواست بلند شه ، نم‌نم
    گفت كه پاشو بايد بري جهنم
    وقتي ديدم منم گرفتار شدم
    داد كشيدم ؛ يكدفعه بيدار شدم

  3. #13
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    درد دل یک دختر با مادرش: 037

    دختري با مادرش در رختخواب
    درددل مي کرد با چشمي پر آب
    گفت:مادر حالم اصلا خوب نيست
    زندگي از بهر من مطلوب نيست
    گو چه خاکي را بريزم بر سرم؟
    روي دستت باد کردم مادرم!
    سن من از بيست وشش افزون شده
    دل ميان سينه غرق خون شده
    هيچ کس مجنون اين ليلا نشد
    شوهري از بهر من پيدا نشد
    غم ميان سينه شد انباشته
    بوي ترشي خانه را برداشته!
    مادرش چون حرف دختش را شنفت
    خنده بر لب آمدش آهسته گفت:
    دخترم بخت تو هم وا مي شود
    غنچه ي عشقت شکوفا مي شود
    غصه ها را از وجودت دور کن
    اين همه شوهر يکي را تور کن!
    گفت دختر مادر محبوب من!
    اي رفيق مهربان و خوب من!
    گفته ام با دوستانم بارها
    من بدم مي آيد از اين کارها
    در خيابان يا ميان کوچه ها
    سر به زير و با وقارم هر کجا
    کي نگاهي مي کنم بر يک پسر
    مغز يابو خورده ام يا مغز خر!؟
    غير از آن روزي که گشتم همسفر
    با سعيدوياسر وايضا صفر
    با سه تاشان رفته بودم سينما
    بگذريم از مابقي ماجرا!
    يک سري هم صحبت صادق شدم
    او خرم کرد آخرش عاشق شدم
    يک دو ماهي يار من بود و پريد
    قلب من از عشق او خيري نديد
    مصطفاي حاج علي اصغر شله
    يک زماني عاشق من شد،بله
    بعد جعفر يار من عباس بود
    البته وسواسي وحساس بود
    بعد ازآن وسواسي پر ادعا
    شد رفيقم خان داداش الميرا
    بعد او هم عاشق ماني شدم
    بعد ماني عاشق هاني شدم
    بعدهاني عاشق نادر شدم
    بعد نادر عاشق ناصر شدم
    مادرش آمد ميان حرف او
    گفت: ساکت شو دگر اي فتنه جو!
    گرچه من هم در زمان دختري
    روز و شب بودم به فکر شوهري
    ليک جز آن که تو را باشد پدر
    دل نمي دادم به هرکس اينقدر
    خاک عالم بر سرت ،خيلي بدي
    واقعا که پوز مادر را زدي

  4. #14
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    به سبک ترانه معروف کجاست اون خونه ....خوانده شود


    خونه‌مون عیدا پر مهمونه
    میرن مهمونا از اونا فقط
    آشغالِ میوه به جا می مونه!



    کجاست اون کیوی؟ چی شد نارنگی؟
    کجا رفت اون موز ؟! خدا می دونه !



    جعبه خالی ِ شیرینی هنوز
    گوشه ی طاقچه پیش گلدونه
    عطرش پیچیده تا آشپزخونه
    شیرینیش کجاست؟ خدا می‌دونه



    میرن مهمونا از اونا فقط
    جعبه ی خالی به جا می مونه!



    از بس خونه رو به هم می ریزن
    آدم مثل اسب(!) تو گِل می مونه
    یکی نیست بگه خداوکیلی
    جای پوست پسته توی قندونه؟!



    قند نصفه‌ی عموجون هنوز
    خیس و لهیده ته فنجونه
    حالا خداییش قندش مهم نیست
    کنار اون قند نصف دندونه!



    میرن مهمونا از اونا فقط
    نصفه‌ی دندون به جا می مونه!!



    پسته‌ی خندون، بادوم شیرین
    فندق در باز، مال مهمونه


    «پرسید زیر لب یکی با حسرت»:
    که از این آجیل، به غیر از تخمه،
    واسه ما بعدها چی چی می‌مونه؟

  5. #15
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    غام گیر تلفن پدربزرگ و مادربزرگ ها !

    00

    ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا" بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:

    اگر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره 1 را فشار دهید.

    اگر می خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره 2 را فشار دهید.

    اگر می خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره 3 را فشار دهید.

    اگر می خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره 4 را فشار دهید.

    اگر می خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره 5 را فشار دهید.

    اگر می خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم؛ شماره 6 را فشار دهید.

    اگر می خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم؛ شماره 7 را فشار دهید.

    اگر می خواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره 8 را فشار دهید.

    اگر پول می خواهید؛ شماره 9 را فشار دهید.

    اما اگر می خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید،
    بگویید، ما داریم گوش می کنیم ...


  6. #16
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    گله ميکرد ز مجنون ليلي
    که شده رابطه مان ايميلي
    حيف از آن رابطه ي انساني
    که چنين شد که خودت ميداني
    عشق وقتي بشود داتکامي
    حاصلش نيست بجز ناکامي
    نازنين خورده مگر گرگ ترا
    برده يا دات نت و دات ارگ ترا
    بهرت ايميل زدم پيشترک
    جاي سابجکت نوشتم به درک
    به درک گر دل من غمگين است
    به درک گر غم من سنگين است
    به درک رابطه گر خورده ترک
    قطع آنهم به جهنم به درک
    آنقدر دلخور از اين ايميلم
    که به اين رابطه هم بي ميلم
    مرگ ليلي نت و مت را ول کن
    همه را جاي OK کنسل کن
    OFFکن کامپيوتر را جانم
    يار من باش و ببين من ON ام
    اگرت حرفي و پيغامي هست
    روي کاغذ بنويسش با دست
    نامه يک حالت ديگر دارد
    خط تو لطف مکرر دارد
    خسته از fontو ز format شده ام
    دلخور از گِردِلي @ (ات) شده ام …

    کرد ريپلاي به ليلي مجنون
    که دلم هست از اين سابجکت خون
    باشه فردا تلفن خواهم کرد
    هرچه گفتي که بکن خواهم کرد
    زودتر پيش تو خواهم آمد
    هي مرتب به تو سر خواهم زد
    راست گفتي تو عزيزم ليلي
    ديگر از من نرسد ايميلي
    نامه اي پست نمودم بهرت
    به اميدي که سرآيد قهرت

  7. #17
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    حسنی نگو جوون بگو
    علاف و چش چرون بگو
    موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه
    نه سیما جون ،نه رعنا جون
    نه نازی و پریسا جون
    هیچ کس باهاش رفیق نبود
    تنها توی کافی شاپ
    نگاه می کرد به بشقاب !
    باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟
    نه نمی رم نه نمی رم
    به دخترا دل می بازی ؟!
    نه نمی دم نه نمی دم

    گل پری جون با زانتیا
    ویبره می رفت تو کوچه ها
    گلیه چرا ویبره میری ؟
    دارم میرم به سلمونی
    که شب برم به مهمونی
    گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
    یه کمی به من سواری می دی ؟!
    نه که نمی دم
    چرا نمی دی ؟
    واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم
    اما تو چی ؟
    نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
    موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه


    در واشد و پریچه
    با ناز اومد توو کوچه
    پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟
    مامان پری ،از اون بالا
    نگاه می کرد توو کوچه را
    داد زد وگفت : اوی ! بی حیا
    برو خونه تون تورا بخدا
    دختر ریزه میزه
    حسابی فرز وتیزه
    اما تو چی ؟
    نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
    موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه

    نازی اومد از استخر
    تو پوپکی یا نازی ؟
    من نازی جونم
    میای بریم کافی شاپ؟
    نه جانم
    چرا نمی ای ؟
    واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب
    اما تو چی ؟

    نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
    موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه

    حسنی یهو مثه جت
    رسید به یک کافی نت
    آن شد ورفت تو چت رووم
    گپید با صدتا خانووم!
    هیشکی نگفت کی هستی ؟
    چی کاره ای چی هستی ؟
    تو دنیای مجازی
    علافی کرد وبازی
    خوشحال وشادمونه
    رفت ورسید به خونه
    باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
    اره می خوام اره میخوام
    چاهارتا شرعا بگیرم ؟
    اره می خوام اره میخوام


    حسنی اومد موهاشو
    یه خورده ابروهاشو
    درست وراست وریس کرد
    رفت و توو کوچه فیس کرد
    یه زن گرفت وشاد شد
    زی زی شد و دوماد شد

  8. #18
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    عجب زمونه ای شده ! (طنز)

    happy

    تو عصر موشک و فضا، الاغ سواری عالیه
    کنار بنز و زانتیا، دیدن گاری عالیه

    بعد سیگار و پیپ و اکس، چپق کشیدن بهتره
    ماهواره ها برن کنار، ستاره چیدن بهتره

    بسکه فراوونه کلاغ، قناری قارقار می کنه
    از هرچی آوازه خوشه، آدمو بیزار می کنه

    سینما و تاتر چیه، سیا بازی قشنگ تره
    رو حس و حال آدما، لی لی کنون نمی پره

    اصغر آقا اَسی شده، موهاشو های لایت می کنه
    زیر ابرو شو بر می داره، تیپ شو ری رایت می کنه

    تو این قاراشمیش شدید، صغرا خانم ولنسیاس
    عجب زمونه ای شده، دنیا رو باش دس کیاس

    پیتزا و استیک ولش، سیخ جیگر نصیب ماس
    آبگوش خوراک اعیوناس، اشکنه راس جیب ماس

    از رپ و راک و پاپ نگو، ابرام غزل خونو می خوام
    شبای صاف و ماه نو، صفای ایوونو می خوام

    پپسی کولا ارزونی تون، قرتی بازی دیگه بسه
    کاهو سکنجبین می خوام، آب قناتم هوسه

    قدیم ندیما یادته؟ تهرون هوای خوبی داشت
    شیرونیای حلبی، سقفای تیر چوبی داشت

    آپارتمانای عجیب، با برج و بارو مد شده
    مدرنه آب حوض کشی، باز دَسه جارو مد شده

    عطرای پاریسی چیه، گلاب قمصر بیارین
    تو جیبای بی برکت، یه مُش گل یاس بذارین

    اینترنت و فکس و موبایل، تلویزیون و رادیو...
    رد پای تمدنو، همینجوری بگیر برو...

    شلوغ پلوغه سرمون، جا واسه دل نمی مونه
    قدر من و تو رو حاجی، هیشکی دیگه نمی دونه

    به جای ایمیل جون من، نامه ی دَسی بنویس
    شیک بازی رو کنار بذار، اونی که هَسی بنویس

    دنیا مثه راز بقاس، از صلح و آشتی بنویس
    از روزگار خوبی که، اونوقتا داشتی بنویس

  9. #19
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    گویند مرا چو زاد مادر
    پستان به دهان گرفتن آموخت

    شب ها بر ِ گاهواری من
    بیدار نشست و خفتن آموخت

    دستم بگرفت و پا به پا برد
    تا شیوه ی راه رفتن آموخت

    یک حرف و دو حرف بر زبانم
    الفاظ نهاد و گفتن آموخت

    لبخند نهاد بر لب من
    بر غنچه ی گل شکفتن آموخت
    ( ایرج میرزا)
    ایرج میرزای قرن 21
    گوینــــــــد مرا چـــو زاد مـادر
    روی کاناپه، لمــــیدن آموخت

    شب ها بر ِ مـــاهــواره تا صبــح
    بنشست و کلیـپ دیدن آموخت

    برچهـــره، سبوس و ماست مالید
    تا شیوه ی خوشگلیـدن آموخت

    بنــــمود «تتو» دو ابروی خویش
    تا رســم کمان کشـیدن آموخت

    هر مــــاه برفـــت نزد جـــــراح
    آیین ِ چروک چیـــــدن آموخت

    دستـــــــــم بگـــرفت و ُبرد بازار
    همـــــواره طلا خریدن آموخت

    با قوم خودش ، همیــــــشه پیوند
    از قوم شــــوهر، بریدن آموخت

    آســــــوده نشست و با اس ام اس
    جک های خفن، چتیدن آموخت

    چون سوخت غذای ما شب وروز
    از پیک، مدد رسیــــدن آموخت

    پای تلفــــن دو ساعت و نیــــــم
    گل گفتن و گل شنیـــدن آموخت

    بابــــــام چــــو آمد از سر کـــار
    بیماری و قد خمیـــــدن آموخت

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/