پسری که مدعی است به خاطر عشق به دختری جوان او را با اسید به قتل رسانده روز گذشته در جلسه محاکمه جزییات انگیزهاش از این جنایت را شرح داد. به گزارش خبرنگار ما، این جوان که مدعی بود فقط قصد داشت مقتول را بترساند، در دادگاه او را دختری بیاخلاق معرفی کرد. در ابتدای این جلسه شفیعی نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و خطاب به قضات شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران گفت: قاسم متهم ردیف اول پرونده ۲۰ مرداد ماه جاری دختری جوان به نام لیلا را در اسلامشهر به قتل رسانده است. این مرد مدعی است عاشق لیلا بود و وقتی متوجه شد دختر جوان قصد ندارد با او ازدواج کند با اسید به سمتش حمله کرد. وی ادامه داد: آنطور که شواهد پرونده نشان میدهد این مرد دختر جوان را تعقیب کرده و بعد از اینکه او وارد خانه شده زنگ زده و با بیرون آمدن دختر جوان روی او اسید پاشیده و در نهایت موجب مرگ او شده است. نماینده دادستان درباره متهم ردیف دوم گفت: متهم ردیف دوم مجید نام دارد. وی در رساندن قاسم به محل جرم برای اسیدپاشی با او همکاری کرده است، بنابراین من به عنوان نماینده دادستان تهران تقاضای صدور حکم قانونی در این خصوص را دارم. در ادامه جلسه دادگاه پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر شدند و برای متهم تقاضای صدور حکم قصاص کردند. پدر لیلا درباره رابطه دخترش با متهم گفت: او از دخترم خواستگاری کرده و لیلا هم جواب رد به او داده بود. این مرد به دروغ ادعا میکند لیلا را دوست داشت. مگر فرد عاشق دست به قتل میزند و باعث از بین رفتن معشوقش میشود؟ اگر این مرد لیلا را دوست داشت از راه درست اقدام میکرد. اگر ما مخالفت میکردیم میتوانست با او فرار کند نه اینکه اسید پاشی کند. پس از اظهارات اولیای دم قربانی مطلع پرونده در جایگاه حاضر شد. وی که پسر عموی متهم ردیف اول است گفت: من در یک کارخانه تولید روغن موتور کار میکنم و اسید یکی از موادی است که ما استفاده میکنیم. من تا به حال چند باری اسید برای همسایهها بردهام. چند روز قبل از حادثه هم پسر عمویم قاسم از من خواست برایش اسید ببرم. من یک چهارلیتری اسید به او دادم. او به من گفت: اسید را برای باز کردن چاه توالت لازم دارد. وقتی داشتم اسید را به او میدادم خیلی سفارش کردم مراقب باشد حتی تذکر دادم گاز اسید کشنده است و نباید به این مایع نزدیک شود. او واقعیت را به من نگفت اگر میگفت من جلوی او را میگرفتم و هرگز به او اسید نمیدادم و خانوادهاش را در جریان قرار میدادم. بعد از مطلع پرونده متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد. او گفت: اتهامم را قبول دارم. من لیلا را کشتم چون داشت منحرف میشد. متهم که دستها و قسمتهایی از بدنش بااسید سوخته بود، گفت: شش سال بود که با لیلا رابطه داشتم. در این مدت همدیگر را میدیدیم، یک مدت کوتاهی این رابطه قطع شد اما دوباره به هم نزدیک شدیم. حدود ۱۱ ماه بود که رابطه ما خیلی جدی شده بود و لیلا و خواهرش به خانه ما رفتوآمد هم میکردند. تا اینکه من برای انجام کار به زاهدان رفتم. فکر میکردم لیلا به من وفادار است و مرا دوست دارد اما اشتباه میکردم او من را رها کرد. متهم ادامه داد: من عاشق لیلا شده بودم. او به خانه من رفتوآمد داشت و من فکر میکردم میتوانم به عنوان همسر آیندهام به او فکر کنم. اگر زاهدان هم رفتم به خاطر این بود که بتوانم پولی به دست آوردم و با لیلا ازدواج کنم. وقتی برگشتم همه چیز عوض شده بود. لیلا دیگر به من توجه نمیکرد و میگفت مرا دوست ندارد و دیگر نمیخواهد با من باشد. چند روزی به این مساله فکر میکردم و برایم سوال بود که چرا چنین تصمیمی گرفته است تا اینکه از دیگران شنیدم او انحرافات اخلاقی پیدا کرده است. او فرد دیگری را میخواست و من برایش تکراری شده بودم. با این حال به گفتههای دیگران توجهی نکردم و خودم لیلا را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم ادعاها در مورد او واقعیت دارد. من باید کاری میکردم که لیلا دوباره به زندگی عادی برگردد. با او صحبت کردم ولی فایدهای نداشت و از من میخواست دیگر سراغش نروم. به لیلا گفتم در این مدت تو با من بودی و باید پاسخ بدهی چرا میخواهی این رابطه را قطع کنی اما او جوابی نمیداد و از من فرار میکرد من تهدیدش کردم و گفتم اگر به کارهایش ادامه دهد و از من دوری کند او را با اسید میسوزانم. باز هم توجهی نکرد. واقعیت این است که من هم نمیخواستم او را بسوزانم و فقط سعی داشتم او را بترسانم. به سراغ پسر عمویم رفتم و از او اسید خواستم. بعد سراغ دوستم مجید رفتم او موتور داشت، من به او گفتم مرا برساند قبول کرد. مجید در این اسیدپاشی نقشی نداشت و اصلا نمیدانست من چه نقشهای دارم. وقتی مقابل خانه لیلا رسیدم و او داشت وارد خانه میشد در زدم. اطمینان داشتم که خودش در را باز میکند. وقتی در باز شد اسید را روی او ریختم و البته خودم هم سوختم. من این کار را انجام دادم و حالا هم هر تصمیمی خانوادهاش بگیرند قبول دارم. سپس متهم ردیف دوم در جایگاه حاضر شد او گفت: اتهامم را قبول ندارم من هیچ نقشی در اسیدپاشی نداشتم. من به خواسته قاسم همراه او رفتم و اصلا نمیدانستم او چه قصدی دارد. وقتی اسید را پاشید به او اعتراض کردم اما حرفهای من دیگر فایدهای نداشت. بنا به این گزارش بعد از دفاعیات متهمان و وکلای مدافع آنها هیات قضات شعبه ۱۳ دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)