«اجتماعيات در ادبيات»، عمدتا به تلاش نسل اول و دوم جامعه شناسي و نيز اديبان علاقمند به مسائل اجتماعي، در باره فهم عناصر اجتماعي در ادبيات ايران، و بويژه شعر و متون ادبي قدما مربوط مي شود. اين درس از سال 1348 در دانشکده علوم اجتماعي دانشگاه تهران (و ابتدا توسط دکتر غلامحسين صديقي) تدريس مي شده است. دکتر روح الاميني معتقد است «جامعه شناسي ادبيات، جامعه شناسي متن ادبي است اما پيدا كردن مسائل اجتماعي در آثار، «اجتماعيات در ادبيات» است. ما آن چنان محو ادبيات غرب شده ايم كه ادبيات كلاسيك خودمان را فراموش كرده ايم.» (روزنامه ايران، 1 تير 1381)
ادبيات ايران، هم به همه ميراث مکتوب پيشينيان اطلاق مي شود و هم به ادبيات بصورت خاص. برخي از منابع ادبي مورد بررسي، به ابعاد عام ادبيات باز مي گردد، مانند کتب تاريخي، وقف نامه ها و ...(ر.ک. روح الاميني، 1375). اما با تاکيد بر ادبي بودن موضوع مورد مطالعه، مي توان «اجتماعيات در ادبيات» را به «جامعه شناسي ادبيات» پيوند زد.
لذا بحث اجتماعيات در ادبيات را مي توان در دو حيطه اساسي بررسي کرد:
-بازنمود اجتماع و مسائل اجتماعي در آثار ادبي: ابعاد اجتماعي يک اثر «ادبي»، ابعاد فرعي تري است که در نگاه اول چندان به چشم نمي خورد و البته هر چه ين بعد قوي تر باشد، «بي مکاني» و «بي زماني» اثر ادبي در معرض ترديد قرار مي گيرد و از اين حيث، مشخص کردن اين ابعاد اجتماعي، کاري است دشوار. يک طنز عبيد زاکاني يا يک غزل سعدي يا حافظ از اين منظر، کمتر بازنمود اجتماع است تا يک قصيده يا يک کتاب تاريخي.
-تاثير آثار ادبي بر وقايع و تحولات اجتماعي: اين مساله بويژه از دوران مشروطه به بعد اهميت بيشتري پيدا کرده است. اشعار در زمان مشروطه، دوران کودتاي سياه و اوان به قدرت رسيدن رضاشاه، دهه آخر حکومت محمدرضا پهلوي، و جنگ تحميلي از دوران هايي است که در آن ادبيات (و بويژه شعر) در خدمت اجتماع بود و ادبيات سياسي رشد چشمگيري داشت.نمونه هايي از اين تاثير، شعر «بوي جوي موليان» رودکي است که شاه را از يک يييلاق سه ساله به مقر حکومت بر ميگرداند و به يک بحران سياسي پايان مي دهد. نمونه ديگر، هجويه قائم مقام فراهاني است در باب فرار آصف با مطلع «بگريز بهنگام که هنگام گريز است رو در پي جان باش که جان سخت عزيز است». و نمونه سوم تاثيري است که سياحتنامه ابراهيم بيگ بر جريان مشروطه گذاشته است. ادبيات سياسي دوره مشروطه، از نمونه هاي خوبي است که ورود ادبيات به عرصه اجتماع و تاثيرگذاري بر وقايع اجتماعي را نشان مي دهد.
آنچه امروزه در اجتماعيات در ادب فارسي مطرح است، بيشتر بعد اول است و بر بعد دوم، که امروزه در جامعه شناسي ادبيات بيشتر مطرح است، توجه کمتري مي شود. اما با نگاهي کارکردگرايانه به ادبيات، مي توان نقش ادبيات را جامعه ايران در گذشته بررسي کرد. موضوعاتي چون: نقش ادبيات و زبان فارسي در هويت ايراني و تثبيت آن در ايران پس از اسلام، حضور وطن و تطور آن در ادبيات و...حضور پررنگ ادبيات در جامعه ايراني در طول تاريخ، حاکي از کارکرد اجتماعي آن است.
البته موضوع اجتماعيات در ادبيات، در سالهاي اخير اهميت مضاعفي يافته است، و آن بدليل پرسش هويتي ايرانيان و بويژه پرسش مهم «ما چرا عقب مانديم» است. رشد چشمگير کتاب هاي در باب عقب ماندگي ايرانيان و عطف توجه به اين موضوع در تاريخ دو سده اخير، پاسخ به اين پرسش را به سفرنامه ها و کتاب هاي تاريخي نگاشته شده در اين دو سده کشانده است، اما ادبيات ايران، منبع غني اي است که مي تواند لااقل همپاي دو منبع پيش گفته، مورد استفاده واقع شود و تاکنون کمتر به آن توجه شده است.

معرفي برخي منابع اجتماعيات در ادبيات فارسي
يکي از بهترين نمونه ها، کتاب نمودهاي فرهنگي و اجتماعي در ادبيات فارسي نوشته دکتر محمود روح الاميني (1375. تهران: آگه) است. اين کتاب که با استفاده از تقريرات درس دکتر غلامحسين صديقي با نام "اجتماعيات در ادب فارسي" نوشته شده، شامل 13 مقاله در سه بخش زير است:
بخش اول: پژوهشي مردم شناختي در منظومه درخت آسوريک؛ درآمد و هزينه سيستان در دوره خلافت عباسي؛ رفتارها و کردارهاي ايرانيان در ارداويرافنامه؛ زبان فارسي و فرهنگ ايراني در هندوستان
بخش دوم: بازتاب قشربندي اجتماعي در ديوان حافظ؛ ساختار فرهنگي و اجتماعي ازدواج هاي شاهنامه؛ زن سالاري در ازدواج هاي شاهنامه؛ دو شاعر: يک مضمون، دو زمان؛ در خانه «رعيت» به روايت شاهنامه
بخش سوم: ارزش اجتماعي و فرهنگي نامه هاي خصوصي؛ پيشه وري بازار کرمان (به روايت وقفنامه گنجعايخان)؛ تحليل يک وقفنامه s وقفي بر خمسه مسترقه؛ تحليل يک قباله سنتي
بخش هاي اول و سوم کتاب به ادبيات به معناي عام و بخش دوم به ادبيات به معناي خاص مي پردازد. در مقاله «دو شاعر، يک مضمون، دو زمان» (صص 181 تا 196)، نويسنده به مقايسه دو قطعه از انوري و پروين اعتصامي مي پردازد.
آن شنيدستي که روزي زيرکي با ابلهي
گفت کاين والي شهر ما گدايي بي حياست (انوري)
روزي گذشت پادشهي از گذرگهي
فرياد شوق بر سر هر کوي و بام خواست (پروين اعتصامي)
وي علاوه بر تفاوت هاي زباني دو شعر، به عناصر اجتماعي متفاوت در آن مي پردازد و معتقد است که تفاوت اساسي اين دو در بيت پنجم قطعه پروين است، آنجا که مي گويد:
ما را به رخت و چوب شباني فريفته است
اين گرگ سالهاست که با گله آشناست
و در باره تفاوت نگاه به سلطان در فاصله انوري تا پروين بحث مي کند.

نمونه ديگر از اين تلاش، کتاب موج اجتماعي سبک هندي (1360. مشهد: ترانه) نوشته غلام فاروق فلاح استاد دانشکده زبان و ادبيات دانشگاه کابل است. وي در اين کتاب، جدا از ذکر انديشه هاي اجتماعي در شعراي سبک هندي، مقولات زير را نيز در شعر شاعران سب هندي پيدا مي کند:
-شرح تيره روزي و ياس روشنفکران به علت وضع زمان
-رسالت شاعران در اين روزگار
-شاعران آگاه، زاهدان ريايي را که موجب فساد اجتماع و صيد خلق اند، با سخنان نيشدار تمسخر و انتقاد مي کند
-شاعر پرخاشگر اين زمان، پديده هاي زشت و منفعت پرستي و سودخواري و حرص و امساک را نکوهش مي کند
-شاعر اجتماعي، مردم را به همبستگي، وحدت، ترک تعصب و خدمت به همنوع دعوت مي کند
-شاعر آگاه، زندگي و مبارزه را مي آموزد. او مردم را به کار و فعاليت و راستي و وفاداري و جوانمردي مي طلبد.
-شاعر آگاه، مظالم طبقه بالايي و محافل رهبري جامعه را شرح مي دهد و بي اعتنايي خود را در مقابل حکام اظهار مي دارد.
-شاعر، حکام و مسندنشينان اريکه قدرت را از عواقب ظلم و بيدادگري شان هشدار مي دهد.
-شاعر اين زمان، با غرور تمام، مردم را در شکست قيود و رسم و رواجهاي فرسوده و جستجوي طريق نو، تشويق و تحريض مي کند.

يک نمونه نه چندان موفق ديگر، کتاب جامعه شناسي ادبيات يا اجتماعيات در ادب فارسي نوشته دکتر غلامرضا سليم (1377. تهران: توس) در 179 صفحه است، که به ادعاي مولف، "اولين نوشته ايست که در اين موضوع براي دانشجويان رشته هاي علوم اجتماعي انتشار مي يابد" (ص 8)، و در آن سرفصل هاي مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي را آورده است و در فصول کتاب، مطالبي از: داستان سياوش در شاهنامه فردوسي، بخش هايي از گلستان سعدي، چهار مقاله نظامي عروضي، اخلاق ناصري نوشته خواجه نصير طوسي، کيمياي سعادت غزالي، مثنوي مولوي، خمسه نظامي، اشعار سيف فرغاني، غزليات حافظ، طنز عبيد زاکاني، اشعار عبدالرحمان جامي، اشعار ناصر خسرو، اشعار صائب تبريزي، اشعار ملک الشعراء بهار، اشعار پروين اعتصامي آورده است. البته فقط متون ذکر شده و کمتر شرح و تفسير اجتماعي براي آن آورده شده است و ظاهرا متن درسي است که شرح و توضيحات آن بايد در کلاس ارائه شود.
ادبياني که متون آنها انتخاب شده، بر اساس نظم خاصي نيست، نه ترتيب زماني و نه بر حسب اهميت در تاريخ ادبيات ايران. در متون انتخابي از آنها نيز، هيچ مبنايي نه ذکر شده و نه رعايت شده است. تنها نويسنده بخش هايي را به سليقه خود انتخاب کرده است. از اين منظر کتاب، به هيچ وجه مناسب نيست.


کتاب ديگر، مجموعه جهار جلدي ادبيات سياسي ايران در عصر مشروطيت نوشته عبالرحيم ذاکر حسين (1377، تهران: نشر علم) است که از استقرار مشروطيت تا خلع قاجار را در بر مي گيرد. نويسنده در اين کتاب وقايع تاريخي را نقل کرده و براي هر کدام، آنچه از آثار ادبي در همان زمان صادر شده(بويژه شعر) ذکر مي کند.

کتاب ديگر و البته از منظري ديگر، کتابي است با عنوان جامعه شناسي در ادبيات، ترجمه و تحقيق (پايان نامه) معصومه عصام (1353. تهران: انجمن دانشجويان دانشگاه تهران). کتاب، که زير نظر دکتر اسعد نظامي تهيه شده و توسط انجمن دانشجويان دانشگاه تهران (دانشکده علوم اجتماعي و تعاون) منتشر شده، برگرفته ازکار لويئس کوزر است که مقاهيم اساسي جامعه شناسي را با نقل قطعاتي از ادبيات جهان توضيح مي دهد و عصام نيز آنها را با قطعاتي از نظامي، بومي ميlکند. کتاب پانزده مفهوم عمده جامعه شناسي مانند: فرهنگ (با قطعه «وداع پيرمرد»، نوشته دنيس ديدرو)، نظارت اجتماعي («شهر افتاب»، توماس کامپانلا)، اجتماعي شدن («يک پدر مقتدر»، ساموئل باتلر)، من و ديگري («نوازش سبزه»، لوئيجي پيراندلو)، پايگاه و نقش («دنيا همانند يک صحنه»، ويليلم شکسپير) را بيان ميlکند. ابتدا مختصري در باره آن مفهوم توضيح مي دهد، و بعد يک قطعه ادبي را در شرح آن بيان ميlکند. عصام نيز در باره برخي مفاهيم مانند فرهنگ، پايگاه و نقش، قدرت، نظام اقتصادي، جامعه شناسي سياسي، و ديد مذهبي از ابيات نظامي استفاده مي کند.
ايده کار جالب است، اما نه متون انتخابي توسط کوزر چندان قوي است، و نه کار عصام ارتباطي با ايده کوزر دارد. کار عصام، بيشتر اجتماعيات در ادب فارسي است، اما کوزر قصد دارد تا يک مفهوم را در يک قطعه بيان کند، يعني يک کار کامل، در حاليکه کار عصام، ابياتي جدا و يکه از نظامي است و بيشتر شاهد مثال پيدا کرده است.

نمونه: وطن در ادبيات فارسي
در شعر فارسي از ديرباز، فراوان حبسيات و فراوانتر اِخوانيات وجود داشته، اما وطنيات، در آغاز قرن بيستم دجار تغييرات انقلابي شد. سيد حسن غزنوي در قرن ششم براي زادگاهش خراسان سرود:
هر نسيمي که به من بوي خراسان آرد
چون دم عيسي در کالبدم جان آرد
و حافظ در باره دوريش از شيراز گفت:
به ياد يار و ديار آنچنان بگريم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
ولي د رچند دهه نخست قرن بيستم پرشورترين وطنيات نه براي شهر يا ولايت زادگاه شاعر، بلکه براي ايران سروده شدند، که در تاريخ ادبيات فارسي کمتر سابقه داشتند. سرايندگان آنها نامي ترين شاعران زمان بودند: نه تنها ناسيوناليست هايي چون نسيم شمال، عارف، لاهوتي، عشقي و فرخي، بلکه افراد سنت گراتري چون بهار و اديب الممالک. ايرج استثنايي بود که قاعده را ثابت مي کرد. ....(کاتوزيان، 1384: 116 -112)
برخي منابع ديگر در باره وطن در ادبيات فارس عبارت است از:
نجم آبادي، افسانه (1381) .حکايت دختران قوچان: از ياد رفته هاي انقلا ب مشروطيت. تهران: روشنگران و مطالعات زنان. بخش: گر از کوي وطن مهجور مانديم (صص 58 تا 67). بحث در باره تغيير نگاه به وطن در ادبيات فارسيي، بگونه اي که در نوشته هاي فارسي زبانان از اواسط قرن نوزدهم به بعد، وطن پيکره اي زنانه، معشوقه يا مادر يافت.
شفيعي کدکني، محمدرضا (بي تا) «تلقي قدما از وطن» الفبا 1:1. صص 26-1.