صفحه 17 از 23 نخستنخست ... 7131415161718192021 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 161 تا 170 , از مجموع 229

موضوع: نوشته های من و تو

  1. #161
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    دلم تنگ است این شبها یقین دارم که می دانی

    صدای غربت من را ز احساسم تو می خوانی

    شدم از درد وتنهایی گلی پژمرده و غمگین

    ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی

    میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم

    چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته می رانی

    تپشهای دل خستم چه بی تاب و هراسانند

    به من آخر بگو ای دل چرا امشب پریشانی

    دلم دریای خون است و پر از امواج بی ساحل

    درون سینه ام آری تو آن موج هراسانی

    هماره قلب بیمارم به یاد تو شود روشن

    چه فرقی می کند اما تو که این را نمی دانی
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  2. #162
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    امشب
    .
    .
    .
    .
    امشب از هميشه عاشق ترم
    مهربان تر
    زيباتر
    چيزي شبيه حس پرواز
    سبك بال
    .
    دلم ميخواهد بنويسم.اين كه ميخواني شعر نيست.غزل عاشقانه نيست.
    دلم ميخواهد بدون درنظر گرفتن قافيه و وزن و رديف فقط ساده و صميمي بنويسم

    نمي خواهم غر بزنم
    سكوت را فرياد كنم
    ناسزا بگويم
    حاشيه بروم
    اصلا به من چه كه پايه هاي ادبيات جهان خواهند لرزيد ،
    اگر زني در اتاقي تنها واگويه هاي دلش را، بدون در نظر گرفتن هيچ قانون و ميزاني مي نويسد وبس
    .
    .
    .
    امشب دلم عجيب مهرباني ميكند.
    دلم ميخواهد مهر را در كاسه اي بريزم ، سر چهارراه به تمام مردم خسته ي شهر تعارف كنم
    و بگويم بفرماييد نذري است مراد ميدهد
    .
    دلم ميخواهد عشق را روي قطره هاي آب بنويسم تا جاري شود و همه جا را فراگيرد
    چون خون گرمي كه در رگها جاريست
    .
    دست كوري ر ابگيرم بگذارم روي چشمانم و بگويم كدام را ميخواهي؟ پيشكشت
    .
    آسمان را به زمين گره زنم
    تا ستارگان
    روي طناب پر گره اش سر سره بازي كنند
    وكودكان سر خوشانه بخندند
    .
    ميخواهم شادي را باراني كنم
    نرم نرمك ببارد بر سر مردم شهر
    بشويد غم ها را
    تا گل لبخند را
    روي لبها بكارم
    تا باز اقاقيا ها پر گل بشوند
    .
    آه من چقدر سبزم امشب
    و چه اندازه دلم آرام است
    به اندازه ي يك خواب لطيف
    وچه اندازه دلم ميخواهد
    گم شوم در اين لحظه ي ناب عميق
    فلب من گويي امشب
    بازيافته است نظم قديمش را
    آرام ،متين و صبور
    . .
    امشب آنقدر مست و سر خوشم
    كه نت هاي خاموشي ام حتي ميرقصند
    و ملودي زيبايي را در فضا طنين انداخته اند
    راستي با من والس ميرقصي؟.
    آه انگا رفراموش كرده ام
    كه بگويم
    اين همه شور و شعف
    از آن تست
    براي تست
    اين همه را
    سبب توئي
    .
    قلب من امشب
    از هميشه عاشق تر است
    تنها
    عاشق تو
    تو
    تو
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  3. #163
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    من دلم مي گيرد
    كاغذي هست و قلم و دلي پر شِكوه ...
    باز آن حس ندانسته ي خوب
    - شايد عشق !‌-
    سينه ام را بوسيد
    باز خوابيد به ناز تابش يك خورشيد !‌
    باز چشمي كه به تاريكي من مي خنديد
    دورتر مي شد ، دور ،
    باز او خواهد رفت باز من خواهم ماند
    كاغذي هست و قلم و دلي از غم ، پُر ...
    من دلم مي گيرد
    نفسي هست و نفس پر تَر از آن ،
    شور چشم تو براي سفري بي برگشت
    نفسم مي ميرد ،درد سختيست ، از آن سوزان تر :درد بي دردي من !...
    كاغذي هست ، ولي قلم از شدت تنهايي خود،مي شكند ،
    من دلم مي گيرد سينه ام مي سوزد ،
    تاب من ، مي سازد - بغض من مي ترسد ! -
    حال و روز دل من سخت تر مي گيرد ...



    دلم گرفته به دل نگير اين روزها با هر بهانه ي كوچك زود بهم مي ريزم و با هر بهانه ي كوچك تر از كوره در مي روم
    مثل هميشه ، پژمرده كه مي شوم چشم هايم مي تركد از خنده
    شب تا گاه صبح بيدارم به تماشاي شب
    صبح تا ظهر در خوابم به تمناي خواب !
    با جيغ گربه اي ، از خواب مي پرم بر مي خيزم با شتاب ،
    از شب . ظهر تا عصر ، عابر پياده مي شوم غروب تا شب ،
    غريب خانه ام !...
    اگر دلم گرفته به دل نگير عزيز
    هميشه من هم مردانه قول مي دهم به دل نگيرم
    .
    .
    .
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  4. #164
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    امشب، مي خواهم دوباره تو را بخوانم .
    هنوز هم تنها مخاطب ِ آشناي ِ حرف هاي ناگفته و بغض هاي در گلو مانده ام، تويي !
    حرف هايي هست، كه بايد بگويم .
    حرف هايي كه براي خودم مانده و بوي غربت و غم مي دهد.
    ديگر به دنبال كلمات نمي گردم !
    حرف هايم هذيان غريبي ست كه به واژه و كلمه در نمي آيد
    كلمات درد را نمي فهمند. هرگز كلمه اي را ديده اي كه از نارفيقي و ناسپاسي شكوه كند؟
    كلمات از بي كسي و تنهايي چيزي نمي دانند.
    هرگز كلمه اي را ديده اي كه زير باران بي يار و چتر مانده باشد ؟
    امشب اما، قلب من شكسته و به ماتم نشسته،
    محتاج ِ يكي نگاه توأم !
    گريه مي كنم ،
    بگذار شكوفه هاي لطف و نگاه تو در سرماي حقير روزهايم جوانه بزنند.
    گريه مي كنم، نمناكي اشك هايم مرا آشكار خواهد كرد !
    امشب، بغض تلخ ديرينه ام در آغوش ِ شيرين تو شكسته شده،
    گريه مي كنم.
    ديگر ميان من و تو فاصله كلمات نيست.
    دست خطي نمي نويسم تا از من دستگيري كند.
    گريه مي كنم، گريه مي كنم تا اراده اي مرا به تو برساند.
    گاهي در سفر به تو مي رسم،
    امشب چقدر از تو دورم !
    اشك هايم نذر تو ؛ گريه مي كنم تا اين عطش را اجابت كني
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  5. #165
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    رای بغض فردا تو کنون زار نزن !

    به یاد صبح ناپیدا دم از راز نزن !

    رویش افکار خود با اشک و آه تحریر مکن !

    چنگ بر ساز دلت اینگونه بدنام نزن !

    در شبستان افق بر وصال دل خود اندیشه کن

    گر نشد خاموش ! از عشق ذلیخا دم نزن !
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  6. #166
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست
    حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست

    شعر زلال جوشش احساس های من
    از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست

    يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
    اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست

    خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی
    بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست

    من در فضای خلوت تو خيمه می زنم
    طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست

    تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا
    با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  7. #167
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    وقتی که شب می شود در آسمان شب شهر سرد ، تنها یک ستاره بیدار است


    آن ستاره توایی ای مهربان ستاره ی من ، تویی که همانند فرشتگان بدون

    لحظه ایی غیبت به شهر سرد من خیره می شوی تا هزاران هزار گناه من را

    نظاره کنی تا ساعت ها خواب جاهلانه را مزه کنی ، خیره می شوی تا شریک

    دقایق سرد مرده ایی همچون من شوی ، ستاره ی من


    ستاره مهربان من


    آهنگ حضورت آنچنان لطیف و شاعرانه است که من را مدهوش می کند


    تو تنها چیزی هستی که برای من ارزش فکرکردن را داری





    نمی دانم چقدر از شهر من دوری اما همجا حست میکنم میشنومت


    تو تکرار همیشگی عشقی و من فقط انعکاس بی ارزش نور تو هستم و دیگر هیچ


    تو مثل نگاه معصومانه کودکی می مانی که گم شده است


    چه عشاقی که برای لحظه ایی دیدنت موی سپید کرده اند


    و تو چه صبورانه در زندان شب با نگاهت به آنها امید دادی


    از دوریت ناله نمی کنم چون می دانم اگر روزی به تو نزدیک شوم آزارت می دهم


    پس با تمام خون دل ها دوریت را دوست میدارم و می پرستمت


    می خواهم حس کنم افسانه ایی دست نیافتنی هستی


    می خواهم نبودنت باعث این شود که بی لیاقتی خود را حس نکنم


    ستاره ی معصوم من


    دوست دارم عبورت را عاشقانه بنگرم


    دوست دارم صدای تو تنها صدای جهان من باشد


    دوست دارم چارقد آسمان را بدزدم به خانه ی دلم بیاورم


    به غیر از تو دیگر ستارگانش را پاک کنم


    و از روی تو آنقدر نقاشی کنم که دستم جز نقش تو چیزی را نشناسد


    ستاره من ایمان بیاور که نور تو زیبا ترین آواز زندگی من است


    گرچه می دانم که تو آن را برای خدا می خوانی


    اما حسادت نمی کنم چون می دانم من نامحرمی چشم چرانم


    ستاره ی من اگر یه روز به سمت خدا سفرت را آغاز کردی


    این را بدان این پایین ها چشمهایی هست که تا ابد به انتظار توست
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  8. #168
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    نگاهم می کنی و می گذری

    بی آنکه بدانی در دلم چه می گذرد

    نگاهت می کنم و در دل آهسته می گریم

    با آنکه خوب می دانم که تو اسیر دیگری هستی

    اما چگونه بگویم

    که منم لیلی تو

    در دل نامت را فریاد می زنم

    آنچنان که بند بند تنم می لرزد

    چه شبهایی که به امید دیدنت در عالم رویا رها می شوم

    و تو می آیی و عاشقانه مرا در آغوش می کشی

    هزاران بار می گو یم که دوستت دارم

    و تو دستانم را عاشقانه می فشری

    و آنگاه

    بی واهمه، در چمنزاری سبز و بی انتها می دویم

    تا به دشت مهربانی خدا می رسیم

    اما افسوس

    که با آمدن سحر

    باز تو دستانم را رها می کنی و به سوی او می روی
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  9. #169
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    صدایی طنین انداز شده
    که گوشم را می نوازد
    صدایی از جنس رسیدن
    از جنس امدن
    شاید صدای پای آشنای تو باشد
    که به سویم می آیی
    گام هایت را پر شتاب پیمانه کن
    وقت تنگ است
    و من مسافر
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  10. #170
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    پرستش خيال تو

    در محراب آرزو هايم

    آرامش درياي ِ طوفاني ِ دلي تنگ و بي قرار است


    آري


    ياد تو گلداني شمعداني با گل هاي صورتي است

    پشت پنجره نگاهم

    كه دزدانه دلم را به پيشواز باراني ميبرد

    كه در پسش تو مي آيي

    و رنگين كمان عشق

    .

    .

    .

    دلم يقيـن دارد

    .

    .
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




صفحه 17 از 23 نخستنخست ... 7131415161718192021 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/