صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 53

موضوع: ترجمه ی اشعار حافظ ( دیوان )

  1. #11
    مدیر سایت
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    portrait


    Hafiz


    Ghazal 33





    The hermit has no need to watch the stage
    Since Beloved is at home, no need for pilgrimage.
    O soul you have a pact with the Divine,
    Then ask how should I my life manage?
    O King of goodness, I swear that I’m on fire
    Then ask how this beggar should I manage?
    I am the master of demands, yet my tongue is still
    In your compassion to ask is an outrage.
    No need to plot, if our blood you demand,
    Our body is yours to take at any age.
    Essence of the Beloved is the Holy Grail,
    In expressing our needs, we need not engage.
    I put up with the hardships of the sea
    No need for the sea, once I earned my pearly wage.
    No need to deal with fake prophets because
    When friends are here, false claims disparage.
    O begging lover, when Beloved’s life giving lips
    Give their dutiful gifts, begging discourage.
    Hafiz desist, for art self-radiates
    Needless debate with fake artist and false sage.





    خـلوت گزیده را به تماشا چه حاجـت اسـت
    چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
    جانا بـه حاجـتی کـه تو را هـسـت با خدا
    کاخر دمی بـپرس که ما را چه حاجـت اسـت
    ای پادشاه حـسـن خدا را بـسوخـتیم
    آخر سؤ‌ال کـن کـه گدا را چه حاجـت اسـت
    ارباب حاجـتیم و زبان سؤ‌ال نیسـت
    در حـضرت کریم تمـنا چـه حاجـت اسـت
    محـتاج قصـه نیسـت گرت قصد خون ماست
    چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت اسـت
    جام جـهان نماسـت ضـمیر مـنیر دوسـت
    اظـهار احـتیاج خود آن جا چه حاجت اسـت
    آن شد کـه بار مـنـت مـلاح بردمی
    گوهر چو دست داد به دریا چه حاجـت اسـت
    ای مدعی برو کـه مرا با تو کار نیسـت
    احـباب حاضرند بـه اعدا چه حاجـت اسـت
    ای عاشـق گدا چو لـب روح بـخـش یار
    می‌داندت وظیفـه تـقاضا چـه حاجت اسـت
    حافـظ تو ختـم کـن که هـنر خود عیان شود
    با مدعی نزاع و مـحاکا چـه حاجـت اسـت
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  2. #12
    مدیر سایت
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    portrait


    Hafiz


    Ghazal 35







    Keep to your own affairs, why do you fault me?
    My heart has fallen in love, what has befallen thee?
    In the center of he, whom God made from nothing
    There is a subtle point that no creature can see.
    Until His lips fulfill my lips like a reed
    From all the worldly advice I must flee.
    The beggar of your home, of the eight heavens has no need
    The prisoner of your love, from both worlds is thus free.
    Though my drunkenness has brought forth my ruin
    My essence is flourished by paying that ruinous fee.
    O heart for the pain and injustice of love do not plead
    For this is your lot from the justice of eternity.
    Hafiz don’t help magic and fantasy further breed
    The world is filled with such, from sea to sea.





    برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
    مرا فـتاد دل از ره تو را چه افتادسـت
    میان او کـه خدا آفریده اسـت از هیچ
    دقیقه‌ایست که هیچ آفریده نگشادست
    بـه کام تا نرساند مرا لبـش چون نای
    نصیحـت همه عالم به گوش من بادست
    گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست
    اسیر عشق تو از هر دو عالم آزادسـت
    اگر چه مستی عشقـم خراب کرد ولی
    اساس هستی من زان خراب آبادسـت
    دلا مـنال ز بیداد و جور یار کـه یار
    تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست
    برو فسانه مخوان و فسون مدم حافـظ
    کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  3. #13
    مدیر سایت
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    portrait

    Hafiz

    Ghazal 41



    Though the wine is joyous, and the wind, flowers sorts
    Harp music and scent of wine, the officer reports.
    If you face an adversary and a jug of wine
    Choose the wine because, fate cheats and extorts.
    Up your ragged, patched sleeves, hide & keep your cup
    Like this flask of wine, fate too bleeds and distorts.
    With my teary eyes, I cleanse my robe with wine
    Self-restraint and piety is what everyone exhorts.
    Seek not your joy in the turn of the firmaments
    Even my filtered clear red fluid, dregs sports.
    This earth and sky is no more than a bleeding sieve
    That sifts and sorts kingly crowns and courts.
    Hafiz, your poems invaded Fars and Iraqi ports
    It is now the turn of Baghdad and Tabrizi forts.



    اگر چـه باده فرح بخش و باد گل‌بیز اسـت
    به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
    صراحی ای و حریفی گرت به چنـگ افـتد
    بـه عـقـل نوش که ایام فتنه انگیز است
    در آسـتین مرقـع پیالـه پـنـهان کـن
    که همچو چشم صراحی زمانه خون‌ریز است
    بـه آب دیده بـشوییم خرقـه‌ها از می
    کـه موسـم ورع و روزگار پرهیز اسـت
    مـجوی عیش خوش از دور باژگون سپـهر
    که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است
    سـپـهر برشده پرویزنیسـت خون افشان
    کـه ریزه‌اش سر کسری و تاج پرویز اسـت
    عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافـظ
    بیا کـه نوبـت بـغداد و وقت تبریز اسـت
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  4. #14
    مدیر سایت
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    portrait
    Hafiz


    Ghazal 42


    I long to open up my heart
    For my heart do my part.
    My story was yesterday’s news
    From rivals cannot keep apart.
    On this holy night stay with me
    Till the morning, do not depart.
    On a night so dark as this,
    My course, how can I chart?
    O breath of life, help me tonight
    That in the morn I make a start.
    In my love for you, I will
    My self and ego thwart.
    Like Hafiz, being love smart;
    I long to master that art.



    حال دل با تو گفتنم هوس است
    خـبر دل شنفتنم هوس است
    طـمـع خام بین که قصه فاش
    از رقیبان نهفتنم هوس اسـت
    شب قدری چنین عزیز و شریف
    با تو تا روز خفتنم هوس اسـت
    وه کـه دردانه‌ای چـنین نازک
    در شب تار سفتنم هوس است
    ای صـبا امشبـم مدد فرمای
    که سحرگه شکفتنم هوس است
    از برای شرف بـه نوک مژه
    خاک راه تو رفتنم هوس اسـت
    همـچو حافـظ به رغم مدعیان
    شعر رندانه گفتنم هوس است
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  5. #15
    مدیر سایت
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    portrait


    Hafiz


    Ghazal 46





    Amidst flowers, wine in hand, my lover I embrace
    King of the world is my slave on such a day in such a place.
    Bring no candles to this, our festive feast, tonight
    Full moon is pale beside the light of my lover's face.
    Drinking of wine, our creed has sanctified
    Yet without you, drinking wine is disgrace.
    My ears only hear the song of the harp and the reed
    My eyes see your ruby lips, and the cup chase.
    Keep perfumes away from our feast tonight
    The fragrance of your hair, our feast will grace.
    Speak not to me of sweetness of candy and sugar;
    Since my lips, sweetness of your lips, did once trace.
    Your treasures are hidden in the ruins of my heart
    And my path to the tavern has now become sacred space.
    Speak not of disgrace; that's my fame and my base
    And fame and high place, I despise and debase.
    Drunk and disconcerted and demented and deceived
    Show me one who's not, within our town and our race.
    Fault not the pious one, because he, also, like us,
    Is seeking love and grace, in his own way, at his own pace.
    Hafiz, wine in hand, always your lover embrace
    'Cause flowers and joy fill this festive time and space.





    گـل در بر و می در کف و معشوق به کام است
    سلـطان جهانـم بـه چـنین روز غلام است
    گو شـمـع میارید در این جمع که امـشـب
    در مـجـلـس ما ماه رخ دوست تمام اسـت
    در مذهـب ما باده حـلال اسـت ولیکـن
    بی روی تو ای سرو گـل اندام حرام اسـت
    گوشـم هـمـه بر قول نی و نغمه چنگ است
    چشمـم همـه بر لعل لب و گردش جام است
    در مـجـلـس ما عـطر میامیز کـه ما را
    هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام اسـت
    از چاشـنی قـند مـگو هیچ و ز شـکر
    زان رو کـه مرا از لـب شیرین تو کام اسـت
    تا گـنـج غـمـت در دل ویرانه مقیم اسـت
    هـمواره مرا کوی خرابات مـقام اسـت
    از نـنـگ چـه گویی که مرا نام ز ننگ اسـت
    وز نام چـه پرسی که مرا ننـگ ز نام اسـت
    میخواره و سرگـشـتـه و رندیم و نـظرباز
    وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
    با محـتـسـبـم عیب مـگویید کـه او نیز
    پیوسـتـه چو ما در طلب عیش مدام اسـت
    حافـظ مـنـشین بی می و معشوق زمانی
    کایام گـل و یاسـمـن و عید صیام اسـت
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  6. #16
    مدیر سایت
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    portrait

    Hafiz


    Ghazal 47





    Whoever had found his way to the tavern’s block
    Would have to be insane if on another door knock
    Fate never crowned any with drunkenness, except
    The one who considered this the highest luck.
    Whoever finds his way into the tavern
    From the bounty of the wine, temple’s secrets unlock.
    He who read the secrets of this wine,
    Found the secrets in the dust upon which we walk.
    Only seek the obedience of the insane
    In our creed, logic and sanity we mock.
    My heart asked not for longevity of beauty
    Because sadly this is the way of the clock.
    From the pain of the fading morning star at dawn
    I cried so much that I saw the moon, though Venus my eyes struck.
    Who talks about the story of Hafiz and his cup?
    Why would the king know where the policemen flock?
    Praise the King who considers the nine heavens
    A mere crevice in His courtly block.





    به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
    دری دگر زدن اندیشه تبـه دانـسـت
    زمانـه افـسر رندی نداد جز به کسی
    کـه سرفرازی عالم در این کله دانسـت
    بر آستانـه میخانه هر که یافـت رهی
    ز فیض جام می اسرار خانقه دانـسـت
    هر آن که راز دو عالم ز خـط ساغر خواند
    رموز جام جم از نقش خاک ره دانسـت
    ورای طاعـت دیوانـگان ز ما مطـلـب
    کـه شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست
    دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان
    چرا که شیوه آن ترک دل سیه دانسـت
    ز جور کوکب طالع سحرگهان چشـمـم
    چنان گریست که ناهید دید و مه دانست
    حدیث حافـظ و ساغر که می‌زند پنـهان
    چه جای محتسب و شحنه پادشه دانست
    بلندمرتـبـه شاهی که نه رواق سپهر
    نـمونـه‌ای ز خـم طاق بارگه دانست
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  7. #17
    مدیر سایت
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    portrait


    Hafiz


    Ghazal 51





    My eyes drown in tears, yet thirst for but one chance
    I'll give away my whole life, for Beloved, but one glance.
    Be ashamed of Beloved's beautiful eyes and long lashes
    If you have seen what I have, and still deny me my trance.
    O traveler, leave these city gates behind and go back
    Tread the same path, and towards my Beloved you'll advance.
    With such shortage of love, I submit to my fate
    That drunken gypsy's love is now my circumstance.
    The aromatic flowers, the perfume of that hair
    Is only a sample from my Perfumer's fragrance.
    O gardener, like the breeze, do not drive me away,
    You water your flowers with my tears' assistance.
    Ordered me to drink much from my lover's sweet lips
    And healed my sickened heart by taking such joyous stance.
    The one who taught Hafiz, how his ghazals enhance,
    Is none but my silent friend, with a sweet parlance.





    لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
    وز پی دیدن او دادن جان کار مـن اسـت
    شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
    هر که دل بردن او دید و در انکار من است
    ساروان رخـت به دروازه مـبر کان سر کو
    شاهراهیسـت که منزلگه دلدار من است
    بـنده طالـع خویشم که در این قحط وفا
    عشق آن لولی سرمست خریدار من است
    طبلـه عـطر گـل و زلف عبیرافشانش
    فیض یک شمه ز بوی خوش عطار من است
    باغـبان همچو نسیمم ز در خویش مران
    کاب گلزار تو از اشک چو گلنار من اسـت
    شربـت قـند و گلاب از لـب یارم فرمود
    نرگـس او که طبیب دل بیمار من اسـت
    آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخـت
    یار شیرین سخن نادره گفتار مـن اسـت
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  8. #18
    مدیر سایت
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    portrait


    Hafiz


    Ghazal 53





    The corner of the tavern is my altar, where I pray
    At dawn, the mantra of the Old Magi, I say.
    Fear not if the harp plays not at sun's morning ascent
    My morning cry of repentance is the music I play.
    Thank God, free from beggars and kings, away, I stay;
    Homage, to the beggar at the door of the Beloved, I pay.
    For Thee, in the mosque and the tavern, my time, I spent;
    By God, from this intent, I never ran nor walked astray.
    Only, Angel of Death's blade can uproot my tent
    Running from love and grace has never been my way.
    From the time that I made my search for Thee my intent
    I lean upon the throne on which the sun may lay.
    Not your fault was the sins that were put into your clay
    Nonetheless accept them, Hafiz, and good taste display.



    منـم که گوشه میخانه خانقاه من است
    دعای پیر مغان ورد صبحگاه مـن اسـت
    گرم ترانـه چنگ صبوح نیست چـه باک
    نوای من به سحر آه عذرخواه من اسـت
    ز پادشاه و گدا فارغـم بـحـمدالـلـه
    گدای خاک در دوست پادشاه من اسـت
    غرض ز مسجد و میخانه‌ام وصال شماست
    جز این خیال ندارم خدا گواه مـن اسـت
    مـگر بـه تیغ اجل خیمه برکنـم ور نی
    رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است
    از آن زمان که بر این آستان نـهادم روی
    فراز مسند خورشید تکیه گاه من اسـت
    گـناه اگر چـه نـبود اختیار ما حافـظ
    تو در طریق ادب باش و گو گناه من است
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  9. #19
    مدیر سایت
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    portrait


    Hafiz


    Ghazal 57






    What beauty, sweetness of the world with her lies
    Soft eyes, smiling lips, and happy heart with her lies.
    Though sweetness of the tongue, kingship implies,
    She is Solomon of times, and prophecy with her lies.
    Beauty, artistry and innocence are her guise,
    And hence, in both worlds, will of the Good, with her lies.
    Her beauty-mole is that fair face's prize,
    The secrets that seek the wise, with her lies.
    My lover is leaving, God be with her through my cries,
    What to do with broken heart, since my cure with her lies.
    With whom can I share that she brought me my demise
    I am now crucified, resurrection with her lies.
    Respect Hafiz, his faith no-one denies,
    Forgiveness of godly souls with her lies.





    آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوسـت
    چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست
    گر چـه شیرین دهنان پادشهانـند ولی
    او سلیمان زمان است که خاتم با اوسـت
    روی خوب است و کمال هنر و دامـن پاک
    لاجرم هـمـت پاکان دو عالم با اوسـت
    خال مشکین که بدان عارض گندمگون است
    سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوسـت
    دلـبرم عزم سـفر کرد خدا را یاران
    چـه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست
    با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل
    کشـت ما را و دم عیسی مریم با اوست
    حافـظ از معتقدان اسـت گرامی دارش
    زان که بخشایش بس روح مکرم با اوسـت
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  10. #20
    مدیر سایت
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    portrait


    Hafiz


    Ghazal 59




    I long for a kind sentiment from the Friend
    I’ve sinned and hope for Her pardon in the end.
    I know She will overlook my crimes, though she is
    Beautiful-faced, on her angelic nature I can depend.
    I cried such that whomever passed me by
    Was in awe of the stream of my tears descend.
    Naught is that mouth there, of it I see no sign
    And there is that fair hair, yet knowing transcends.
    I see her image in my mind and can’t wash out
    In spite of all the tears that my eyes spend.
    With no talk of your hair, my heart is just dead.
    With your enchanting hair, which talk can I defend?
    A life time has passed since I smelled your hair
    That aroma, in the nose of my heart has since remained.
    Hafiz your perturbed state is bad, yet
    Perturbation over Beloved’s hair is a good trend.





    دارم امید عاطـفـتی از جانـب دوسـت
    کردم جـنایتی و امیدم بـه عـفو اوسـت
    دانـم کـه بـگذرد ز سر جرم مـن کـه او
    گر چـه پریوش است ولیکن فرشته خوسـت
    چـندان گریستـم که هر کس که برگذشت
    در اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جوست
    هیچ اسـت آن دهان و نبینـم از او نـشان
    موی است آن میان و ندانم که آن چه موست
    دارم عجـب ز نقش خیالش که چون نرفـت
    از دیده‌ام که دم به دمش کار شست و شوست
    بی گـفـت و گوی زلف تو دل را همی‌کـشد
    با زلـف دلکش تو که را روی گفت و گوسـت
    عـمریسـت تا ز زلـف تو بویی شـنیده‌ام
    زان بوی در مـشام دل مـن هـنوز بوسـت
    حافـظ بد اسـت حال پریشان تو ولی
    بر بوی زلـف یار پریشانیت نـکوسـت
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/