صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 46

موضوع: شعر برای مادر

  1. #21
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    دستانش بوي عطر گلها مي داد
    صورتش همچون فرشته اي پاك و معصوم غرق در نور و روشنايي بود
    در لباس گلدار سفيدش
    همچون بهار خانمي بود دلفريب و زيبا
    كه امده بود مرا غرق لطافت و مهر كند
    بسويش رفتم
    نزديك
    نزديك تر
    اما قبل از انكه بتوانم حتي
    گلي از پيراهن بهاريش بچينم
    پرواز كرد
    و من ماندم و بوي عطري بهاري
    كه هر روز نسيم صبح
    از دامان مادرم برايم به ارمغان مي اورد...

  2. #22
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    ساحل امروز خموش است
    ماسه ها شسته و نمناک
    موج کف بر لب و دیوانه و مست
    سوی من می آید و بر می گردد،
    مرغ دل گرچه اسیر قفس است،
    همرۀموج ندانم که چرا میخواند
    مادر!امروز دلم شعر ترا میخواند

    بر سر سنگ به نزدیکی آب،
    مرغکی گرم عبادت،
    سر یک پای ستاد ست، دعا میخواند،
    پر این مرغ سپید است، از رهی
    سینه اش پا ک زکین،
    به چنین پاکی و خوبی به خدا مادرم است این،
    از رهی دور رسیدست ومرا میخواند.

  3. #23
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    سرود مادر

    در بوسه هاي مادر
    خورشيد نور باران
    آغاز روز تازه
    لبخند بامدادان

    در خنده هاي مادر
    عطر خوش گلستان
    زيبايي طبيعت
    شادابي بهاران.

    مادر تو روح و جاني
    مادر تو جاوداني
    با من تو مهرباني
    با من تو همزباني

    مادر تو بهتريني
    مادر تو نازنيني
    مادر تو دلنشيني
    بر حلقه ام نگيني.

    مادر هميشه بيدار
    مادر هميشه در كار
    باشد براي فرزند
    مادر هميشه غم خوار
    مادر هميشه خوش قلب
    مادر هميشه دل سوز
    مادر هميشه روشن
    خورشيد عالم افروز.

    در چشم هاي مادر
    آبي آسماني
    روًياي سبز نوروز
    معناي زندگاني

    در اشك هاي مادر
    پاكي آب باران
    رنگين كمان روشن
    آواي چشمه ساران.

    مادر زعشق سرشار
    روح نثار و ايثار
    در راه كودكانش
    مادر بود فداكار

    مادر چراغ خانه
    گرماي آشيانه
    مهرش درون قلبم
    ماناست جاودانه.

    مادر هميشه بيدار
    مادر هميشه در كار
    باشد براي فرزند
    مادر هميشه غم خوار
    مادر هميشه خوش قلب
    مادر هميشه دل سوز
    مادر هميشه روشن
    خورشيد عالم افروز.

    در نغمه هاي مادر
    لالايي محبت
    شعر بلند پيوند
    آواي انس و الفت

    در پند هاي مادر
    شيريني سعادت
    آسايش دو گيتي
    شادي بينهايت.

    مادر تو صبح پاكي
    برتر ز آب و خاكي
    در مشرق محبت
    خورشيد تابناكي

    تو مايهً غروري
    سرچشمهً سروري
    سرشار شعر و شوري
    بخشندهً شعوري.

    مادر هميشه بيدار
    مادر هميشه در كار
    باشد براي فرزند
    مادر هميشه غم خوار
    مادر هميشه خوش قلب
    مادر هميشه دل سوز
    مادر هميشه روشن
    خورشيد عالم افروز.

    مادر دلش رحيم است
    قلبش مرا حريم است
    روحش پناهگاهم
    در لحظه هاي بيم است

    قلبش طپد برايم
    خود را كند فدايم
    پر ميشوم ز شادي
    چون ميكند صدايم.

    بخشندهً جوانيست
    معناي زندگانيست
    لبخندش آسمانيست
    شادي جاودانيست

    آرامش نسيم است
    بخشنده و كريم است
    در بوستان هستي
    چون گل پر از شميم است.

  4. #24
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    مادر


    مادر، اگر دعای شبانگاهیت نبود



    من در لهیب آتش غم می گداختم


    مادر، اگر گناه نبود این به درگهت


    بی شک تو را به جای خدا می شناختم


    ****
    تا دیده ام به روی جهان باز شد، زشوق



    لبخند مهربان تو جا در تنم دمید


    فریاد حاجتم چو برون آمد از گلو


    دست نوازش تو به فریاد من رسید


    ****
    مادر، قسم به آن همه شب زنده داریت



    که اندر سرم هوای تو هست و صفای تو


    آیینه دار مهر و عطوفت تویی، تویی


    خواهم که سر نهم به خدا من به پای تو


    ****
    روزی که طفل زار و نحیفی بُدم زمهر



    چون جان خود، مرا تو نگهدار بوده ای


    مادر، به راه زندگی من فدا شدی


    دایم مرا تو مونس و غمخوار بوده ای


    ****


    مادر قسم به تو، که تویی نور کردگار


    یزدان تو را، ز نور وفا آفریده است


    نازم به آن شکوه و به آن عزّت و مقام


    جنّت به زیر پای تو خوش آرمیده است

  5. #25
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    تاج از فرق فلك برداشتن

    جاودان آن تاج بر سر داشتن

    در بهشت آرزو ره يافتن

    هر نفس شهدي به ساغر داشتن

    روز در انواع نعمت ها و ناز

    شب بتي چون ماه دربر داشتن

    صبح، از بام جهان چون آفتاب

    روي گيتي را منور داشتن

    شامگه ، چون ماه رويا آفرين

    ناز بر افلاك و اختر داشتن

    چون صبا در مزرع سبز فلك

    بال در بال كبوتر داشتن

    حشمت و جاه سليمان يافتن

    شوكت و فر سكندر داشتن

    تا ابد در اوج قدرت زيستن

    ملك هستي را مسخر داشتن

    بر تو ارزاني كه ما را خوشتر است

    لذت يك لحظه مادر داشتن

  6. #26
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    باغبان هستي:

    مادر، اي لطيف ترين گل بوستان هستي، اي باغبان هستي من، گاهِ روييدنم باران مهرباني بودي که به آرامي سيرابم کند. گاهِ پروريدنم آغوشي گرم که بالنده ام سازد.

  7. #27
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    مبارک و خجسته باد چهره ات
    مبارک باد نامت
    ای عشق من
    گرامی باد خنده هایت
    که روح مرا به پرواز در می آوری
    ای عشق من
    در تمام شب ها
    و در همه زمان ها
    تو همیشه مراقب من بودی
    اما من هیچگاه این را درک نمی کردم
    اما حالا خیلی دیر است
    من را ببخش
    حالا من تنها هستم
    مملو از خجالت و شرمندگی بسیار
    در تمام این سالها من باعث این درد و ناراحتی شدم
    اگر تنها یکبار دیگر بشه من روی شانه های تو بخوابم
    مادر من بدون تو از بین می روم
    تو مانند خورشیدی هستی که به زندگانی من روشنایی می دهی
    حالا چه کسی هست که اشکهای من را پاک کند
    ای کاش می فهمیدم چیزی که باید امروز بفهمم
    مادر...
    من بدون تو از بین می روم
    ای مادر.....
    چگونه می توانم به تو نگاه کنم
    ای مادر.....
    این را پیامبرتو فرمود
    در قلب من
    در رویاهای من
    تو با من همیشه هستی ای مادر
    تو رفتی و من را ترک کردی
    ای روشنایی چشمان من
    ای تسلی ده شبهای من
    تو رفتی و من را تنها گذاشتی
    چه کسی به جز تو من را در آغوش می گیرد
    چه کسی به جز تو مرا می پوشاند
    چه کسی به جز تو از من محافظت می کند
    مادر من را ببخش
    به خاطر بی توجهی هایم


  8. #28
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    آسمان را گفتم
    می توانی آيا
    بهر يک لحظهء خيلی کوتاه
    روح مادر گردی
    صاحب رفعت ديگر گردی
    گفت نی نی هرگز
    من برای اين کار
    کهکشان کم دارم
    نوريان کم دارم
    مه وخورشيد به پهنای زمان کم دارم
    ***
    خاک را پرسيدم
    می توانی آيا
    دل مادر گردی
    آسمانی شوی وخرمن اخترگردی
    گفت نی نی هرگز
    من برای اين کار
    بوستان کم دارم
    در دلم گنج نهان کم دارم
    ***
    اين جهان را گفتم
    هستی کون ومکان را گفتم
    می توانی آيا
    لفظ مادر گردی
    همهء رفعت را
    همهء عزت را
    همهء شوکت را
    بهر يک ثانيه بستر گردی
    گفت نی نی هرگز
    من برای اين کار
    آسمان کم دارم
    اختران کم دارم
    رفعت وشوکت وشان کم دارم
    عزت ونام ونشان کم دارم
    ***
    آنجهان راگفتم
    می توانی آيا
    لحظه يی دامن مادر باشی
    مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی
    گفت نی نی هرگز
    من برای اين کار
    باغ رنگين جنان کم دارم
    آنچه در سينهء مادر بود آن کم دارم
    ***
    روی کردم با بحر
    گفتم اورا آيا
    می شود اينکه به يک لحظهء خيلی کوتاه
    پای تا سر همه مادر گردی
    عشق را موج شوی
    مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
    گفت نی نی هرگز
    من برای اين کار
    بيکران بودن را
    بيکران کم دارم
    ناقص ومحدودم
    بهر اين کار بزرگ
    قطره يی بيش نيم
    طاقت وتاب وتوان کم دارم
    ***
    صبحدم را گفتم
    می توانی آيا
    لب مادر گردی
    عسل وقند بريزد از تو
    لحظهء حرف زدن
    جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
    گفت نی نی هرگز
    گل لبخند که رويد زلبان مادر
    به بهار دگری نتوان يافت
    دربهشت دگری نتوان جست
    من ازان آب حيات
    من ازان لذت جان
    که بود خندهء اوچشمهء آن
    من ازان محرومم
    خندهء من خاليست
    زان سپيده که دمد از افق خندهء او
    خندهء او روح است
    خندهء او جان است
    جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم
    روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم
    ***
    کردم از علم سوال
    می توانی آيا
    معنی مادر را
    بهر من شرح دهی
    گفت نی نی هرگز
    من برای اين کار
    منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم
    قدرت شرح وبيان کم دارم
    ***
    درپی عشق شدم
    تا درآئينهء او چهرهء مادر بينم
    ديدم او مادر بود
    ديدم او در دل عطر
    ديدم او در تن گل
    ديدم اودر دم جانپرور مشکين نسيم
    ديدم او درپرش نبض سحر
    ديدم او درتپش قلب چمن
    ديدم او لحظهء روئيدن باغ
    از دل سبزترين فصل بهار
    لحظهء پر زدن پروانه
    در چمنزار دل انگيزترين زيبايی
    بلکه او درهمهء زيبايی
    بلکه او درهمهء عالم خوبی, همهء رعنايی
    همه جا پيدا بود
    همه جا پيدا بود



  9. #29
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    الهی آتشم خاکسترم کن
    گل پژمرده هستم پرپرم کن

    الهی هر که هستم هر چه هستم
    مرا یک آن فدای مادرم کن

  10. #30
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    کودکی که آماده ی تولّد بود، نزد خدا رفت و از خداوند پرسيد: "می گويند فردا شما مرا به زمين می فرستيد، اما چگونه من بسيار كوچك و بى پناهم ، من به اين کوچکی و بدون هيچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟"

    خداوند پاسخ داد: "در ميان تعداد بسياری از فرشتگان ، من يکی را برای تو برگزيده ام ، او در انتظار توست و از تو نگهداری و مراقبت خواهد کرد."

    امّا کودک هنوز اطمينان نداشت که می خواهد برود يا نه : "امّا اينجا در بهشت، من هيچ کاری جز خنديدن و آواز خواندن ندارم و اين ها برای شادی من کافی هستند."

    خداوند لبخند زد: "فرشته ی تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد، تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود."

    کودک ادامه داد: "من چگونه می توانم بفهمم مردم چه ميگويند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟..."

    خداوند او را نوازش کرد و گفت: "فرشته ی تو ، زيباترين و شيرين ترين واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقّت و صبوری و مراقبت ، به تو مى آموزد که چگونه صحبت کنی."

    کودک با ناراحتی گفت: "وقتی می خواهم با شما صحبت کنم، چه کنم؟"

    امّا خدا برای اين سوال هم پاسخی داشت: "فرشته ات دست هايت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو مى آموزد که چگونه دعا کنی."

    کودک سرش را برگرداند و پرسيد: "شنيده ام که در زمين انسان های بدی هم زندگی می کنند، چه كسى مرا در برابر آنها محافظت مى كند ؟"

    خداوند گفت : "فرشته ات از تو دفاع و مواظبت خواهد کرد ، حتّی اگر به قيمت جانش تمام شود."

    کودک با نگرانی ادامه داد: "امّا من هميشه به اين دليل که ديگر نمی توانم شما را ببينم ناراحت خواهم بود."

    خداوند لبخند زد و گفت: "فرشته ات هميشه درباره ی من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من هميشه در کنار تو خواهم بود."

    در آن هنگام بهشت آرام بود، امّا صداهایی از زمين شنيده می شد.

    کودک فهميد که به زودی بايد سفرش را آغاز کند. او به آرامی يک سوال ديگر از خداوند پرسيد: "خدايا! اگر من بايد همين حالا بروم پس لطفاً نام فرشته ام را به من بگوييد."

    خداوند شانه ی او را نوازش کرد و پاسخ داد: "نام فرشته تو مهم نيست . تنها بدان كه تو اين فرشته را « مـــــادر » صدا خواهى زد."

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/