وضعيت نشر نمايشنامه در ايران مسالهاي است مبهم كه در پيرامون آن بحثها فراوان و اختلافها عمده است؛ اما در بين اهالي تئاتر با وجود اختلاف در مورد استقلال يا وابسته بودن نمايشنامه به اجرا، بر سر الزام چاپ و مكتوب شدنش كسي اختلاف ندارد.
اين اتحاد اما باعث نميشود تا در افزايش شمارگان چاپ نمايشنامه اتفاق قابل توجهي بيفتد.اگر مجموعه دانشجويان و علاقهمندان تئاتر هم اقدام به خواندن مداوم و پيگير نمايشنامه كنند باز هم معضل نمايشنامه خواني در ايران به دليل عدمرواج فرهنگ آن و جدي تلقي نشدنش پابرجاست.
اعظم كيانافراز، مدير نشر افراز يكي از فعالترين ناشران در چاپ نمايشنامه با اشاره به تخصصي بودن متون نمايشي ميگويد: مخاطب اصلي نمايشنامه در ايران هميشه كارگردانهاي تئاتر بودهاند كه بيشتر به دنبال متني براي كار ميگشتهاند.در واقع مخاطبان آثار ادبي ما هيچگاه نمايشنامه را به عنوان ژانري ادبي جدي نگرفتهاند.
باوجود اينكه نمايشنامههاي بزرگ هميشه مورد استناد محفلهاي ادبي جهان و كتب نقد و نظري ادبيات بوده است؛ اما اين توجه هيچگاه شامل متون تحليلي در ايران نشده است.از طرف ديگر بهرغم اهميت تئاتر و درام نويسي در دوران مشروطه بتدريج با رونق ادبيات داستاني اهالي فرهنگ و روشنفكران نسبت به درام بيتوجه شدند.
با اين وجود اعظم كيانافرازتوضيح ميدهد: از طريق ارتباط مستقيم با مخاطب و معرفي كردن رسانهاي نمايشنامه توانستهايم در سالهاي اخير مخاطب اين آثار را افزايش دهيم و اهميت اين ژانر ادبي را در بين خوانندگان ادبيات و هنر جا بيندازيم.
اما عليرضا نادري، نمايشنامهنويس و فيلمنامهنويس آثاري چون كيفر، ميوه ممنوعه و 4 حكايت از چندين حكايت رحمان، مشكل اصلي چاپ نمايشنامه را ناشي از اعمال سليقههاي مجوز انتشار از سوي مميزان وزارت ارشاد ميداند. او براي مثال به نمايشنامه «كوكوي كبوتران حرم» اشاره ميكند كه توسط خودش اجرا شده، از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مجوز اجرا گرفته و از طرف مركز هنرهاي نمايشي ايران جايزه بهترين نمايشنامه سال را دريافت كرده، اما 4 سال است كه منتظر مجوز نشر است.
نادري ميافزايد: در شرايط طبيعي در كشورهاي مختلف گروههاي نمايشي با برگزاري نمايشنامهخواني، صاحبان نشر را به طرف چاپ نمايشنامه جلب ميكنند كه در ايران هم اين رويه با برگزاري جدي جلسات نمايشنامهخواني و خواندن آن رشد خوبي داشت.
با اين كه بسياري از كارشناسان مشكل شمارگان پايين مطالعه را به فقر كلي كتاب خواندن در ايران مربوط ميدانند، اما نادري دراين باره نظري متفاوت دارد و تاكيد ميكند: من معتقدم كه آمار مطالعه بهطور مشخص در حوزه ادبيات و هنر پايين نيست، بلكه در اين زمينهها آمار مطالعه كتب رسمي موجود در بازار پايين است. مطالعه كتب ادبي و نمايشي اي كه به هر دليلي چاپ يا ترجمه نميشوند حداقل در بين اهالي ادبيات و تئاتر بسيار بالاست.
شايد نحوه چاپ نمايشنامه در ايران در مقايسه با كشورهاي ديگر به خصوص كشورهايي كه تئاتر در آنها داراي سنتي قديمي و قدرتي پيشرو است، كمي وضعيت را روشنتر كند. امير امجد، مترجم و استاد دانشگاه كه در سالهاي اخير تمركز اصلياش روي ترجمه نمايشنامه گذاشته است، ميگويد: تفاوت بين ايران و كشورهاي صاحب تئاتر اين است كه چاپ و خواندن نمايشنامه در آن كشورها تبديل به يك سنت شده و آنقدر ناشران بزرگ و معروف نمايشنامه چاپ كردهاند كه اين پديده در آنجا نهادينه شده است.
او ادامه ميدهد: اما در ايران روند چاپ نمايشنامه و به دنبال آن خواندنش درگير فراز و فرودهاي زيادي بوده است مثلا در دورهاي كه كارگاه نمايش فعال بود آثار به روز ترجمه ميشد و نمايشنامه نويسندگان ايراني هم بهطور منظم چاپ ميشد و از آن آثار استقبال خوبي به عمل ميآمد.پس از وقفهاي طولاني دوباره در يك دهه اخير چند نشر دست به چاپ نمايشنامه زدند كه تا تبديل شدن آن به سنت و عادت كردن مخاطب به خواندن نمايشنامه هنوز فاصله داريم.
نادري نيز در اين باره تاكيد ميكند: اين در حالي است كه مخالفت برخي هنرمندان با چاپ نمايشنامه و ناقص خواندن آن بدون اجرا همچنان موجب زير سوال رفتن اين حركت نو در ايران ميشود. از سوي ديگر اين كه نمايشنامه تنها اثري است براي اجرا يا نوعي ادبي براي خواندن هنوز در جهان مطرح است. مثلا من مقالهاي راديكال را از ادوارد آلبي (نمايشنامه نويس برجسته آمريكايي) ترجمه كردم كه در آن معتقد بود نمايشنامه از اساس در حالت مكتوب كامل است نه در اجرا،چرا كه در فرآيند خواندن، مخاطب با گسترهاي وسيعتر از اثر مواجه ميشود و با تخيل و تفسير خود آن را كامل ميكند.
فارغ از همه اين نگرشها و مشكلات مبنايي و مفهومي چاپ و خواندن نمايشنامه، اين پديده ارتباطي مستقيم با رشد و تكثير گفتمان تئاتر در ايران دارد.مدير نشر افراز،ناشر برگزيده تئاتر و ادبيات نمايشي در سال گذشته معتقد است كه بين رونق تئاتر و خواندن نمايشنامه ارتباطي مستقيم وجود دارد، اما اين ارتباط دوطرفه است. او ميافزايد: همان اندازه كه اقبال مخاطب به تئاتر باعث رشد نمايشنامهخواني خواهد شد، تلاش ناشران فعال در زمينه ادبيات نمايشي هم باعث رونق تئاتر ميشود و همانطور كه توجه به تئاتر، كتب در اين زمينه را زياد ميكند، فعاليت در زمينه نشر زمينه ساز توجه اقشار مختلف كتابخوان به تئاتر است.
آنچه بديهي به نظر ميرسد اهميت تكثير گفتمان درام در كشور به عنوان هنري مدرن و مدني از طريق چاپ نمايشنامه است. از طرف ديگر خواندن نمايشنامه به عنوان ژانري ادبي داراي تأثيرات زيادي در ديگر حوزههاي ادبيات دارد.بسياري از منتقدان ادبي از ضعف ديالوگ نويسي در ادبيات داستاني يا ذهنيتگرايي بيش از اندازه در اين حوزه ايراد ميگيرند. اين در حالي است كه خواندن نمايشنامه توسط داستاننويسان به سبب اتكا بر ديالوگ و عينيتگرايي ذاتياش خيلي از اين ضعفها را برطرف و افراطها را تعديل خواهد كرد. در حال حاضر ميتوان گفت ايجاد ساز و كار منطقي و معتدل در مميزي، همچنين رشد تئاتر و تبليغ در اين حوزه و تبديل شدن چاپ و خوانش نمايشنامه به سنت، نيازهايي اساسي براي بالا رفتن تيراژ نمايشنامه در ايران است.
عليرضا نراقي
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)