صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 46 , از مجموع 46

موضوع: شعرهای زنده یاد احمد شاملو

  1. #41
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    زمزمه ی مدام شعری از ویلیام فاکنر، برگردان احمد شاملو

    اگر غمی هست بگذار باران باشد
    و این باران را
    بگذار تا غم تلخی باشد از سر ِ غمخواری.
    و این جنگل‌های سرسبز
    در این جای
    در آرزوی آن باشند
    که مگر من ناگزیر به برخاستن شوم
    تا درون من بیدار شوند.

    من اما جاودانه بخواهم خفت
    زیرا اکنون که من این چنین
    در تپه‌های کبودی که برفراز سرم خفته‌اند
    بسان درختی
    ریشه‌ها بازگسترده‌ام،
    دیگر مرگ
    در کجاست؟

    اگرچه من از دیرباز مرده‌ام
    این زمینی که چنین تنگ در آغوشم می‌فشرَد
    صدای دم زدنم را
    همچنان
    بخواهد شنید


  2. #42
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    به جُست و جوی تو
    بر درگاه کوه می گریم ،
    در آستانه ی دریا و علف .

    به جُست و جوی تو
    در معبر بادها می گریم
    در چار راه فصول ،
    در چارچوب شکسته ی پنجره یی
    که آسمان ابر آلوده را
    قابی کهنه می گیرد .
    .............
    به انتظار تصویر تو
    این دفتر خالی
    تا چند
    تا چند
    ورق خواهد خورد ؟

    جریان باد را پذیرفتن
    و عشق را
    که خواهر مرگ است .
    و جاودانه گی
    رازش را
    با تو در میان نهاد .

    پس به هیأت گنجی درآمدی :
    بایسته و آزانگیز
    گنجی از آن دست
    که تملک خاک را و دیاران را
    از این سان
    دل پذیر کرده است !

    نام ات سپیده دمی ست که بر پیشانی آسمان می گذرد
    متبرک باد نام ِ تو !

    و ما هم چنان
    دوره می کنیم
    شب را و روز را
    هنوز را ...


    در خاموشی فروغ...
    forough2
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  3. #43
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    سکوت سرشار از سخنان ناگفته است

    از حرکات ناکرده

    واعتراف به عشق های نهان

    و شگفتی های بر زبان نیامده

    در این سکوت حقیقت ما نهفته است

    حقیقت من و تو
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  4. #44
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    روزگار غریبیست نازنین.....


    31donya


    دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
    دلت را می پویند
    مبادا شعله ای درآن نهان باشد
    روزگار غریبیست نازنین
    و عشق را کنار تیرک رهبند تازیانه می زنند
    عشق را در پستوی خانه پنهان باید کرد
    شوق را در پستوی اتاق پنهان باید کرد
    روزگار غریبیست نازنین.....



  5. #45
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض صبر تلخ

    با سکوتی، لب ِ من
    بسته پیمان ِ صبور ــ

    زیر ِ خورشید ِ نگاهی که ازو می‌سوزم
    و به‌نفرت بسته‌ست
    شعله در شعله‌ی من،

    زیر ِ این ابر ِ فریب
    که بدو دوخته چشم
    عطش ِ خاطر ِ این سوخته‌تن،

    زیر ِ این خنده‌ی پاک
    ورد ِ جادوگر ِ کین
    که به پای گذرم بسته رسن...



    آه!
    دوستان ِ دشمن با من
    مهربانان ِ درجنگ،

    همرَهان ِ بی‌ره با من
    یک‌دلان ِ ناهم‌رنگ...


    من ز خود می‌سوزم
    همچو خون ِ من کاندر تب ِ من

    بی‌که فریادی ازین قلب ِ صبور
    بچکد در شب ِ من

    بسته پیمان گویی
    با سکوتی لب ِ من.

    احمد شاملو

    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  6. #46
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    مرگ نازلی

    ــ نازلی! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.
    در خانه، زیرِ پنجره گُل داد یاسِ پیر.
    دست از گمان بدار!
    با مرگِ نحس پنجه میفکن!
    بودن به از نبودشدن، خاصه در بهار...»

    نازلی سخن نگفت
    سرافراز
    دندانِ خشم بر جگرِ خسته بست و رفت...


    «ــ نازلی! سخن بگو!
    مرغِ سکوت، جوجه‌ی مرگی فجیع را
    در آشیان به بیضه نشسته‌ست!»

    نازلی سخن نگفت؛
    چو خورشید
    از تیرگی برآمد و در خون نشست و رفت...


    نازلی سخن نگفت
    نازلی ستاره بود
    یک دَم درین ظلام درخشید و جَست و رفت...

    نازلی سخن نگفت
    نازلی بنفشه بود
    گُل داد و
    مژده داد: «زمستان شکست!»
    و
    رفت...

    زندان قصر ۱۳۳۳

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/