صفحه 17 از 19 نخستنخست ... 713141516171819 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 161 تا 170 , از مجموع 185

موضوع: ◄*♥*►دهلوی * اشعار * غزلیات◄*♥*►

  1. #161
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    تعالی‌الله چه دولت داشتم دوش


    تعالی‌الله چه دولت داشتم دوش
    که بود آن بخت بیدارم درآغوش
    خوش آن حالت که گاه گفتن راز
    دهانم بود نزدیک بنا گوش
    دو سه بار ای خیال یار با من
    بگو خوابی که دیدستم شب دوش
    فغان خسرو است از سوزش دل
    بنالد دیگ چون زآتش کند جوش



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. #162
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    مرا کاریست مشکل با دلی خویش


    مرا کاریست مشکل با دلی خویش
    که گفتن می نیارم مشکل خویش
    خیالت داند و چشم من و غم
    که هرشب در چه کارم با دل خویش
    ز وا پس ماندگان یادی کن آخر
    چه رانی تند جانا محمل خویش ؟
    مرا در اولین منزل ره افتاد
    ترا خویش باد راه و منزل خویش
    چه فرصتها که گم کردم درین راه
    زبخت خواب ناک غافل خویش



    مکن ضایع طبیبا مرهم خویش
    که خوش می سوزم از داغ فراقش


    دستم به لب و نظر به رویش
    می بر کف و لاله زار در پیش



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  3. #163
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    دزدانه در آمد از درم دوش


    دزدانه در آمد از درم دوش
    افگنده کمند زلف بردوش
    برخاستم و فتادم از پای
    چون او بنشست رفتم از هوش
    آن نرگس نیم مست جادوش
    آهو بره‌یی به خواب خرگوش
    هر کس که ببیندت به یک روز
    ملک دو جهان کند فراموش
    بی روی تو نوش می شود نیش
    و ز دست تو نیش می‌شود نوش
    یک حلقه به گوش خسرو انداز
    کوبنده‌ی تست و حلقه در گوش



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  4. #164
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    سالها خون خورده‌ام ازبخت بی سامان خویش


    سالها خون خورده‌ام ازبخت بی سامان خویش
    تا زمانی دیده‌ام روی خوش جانان خویش
    از خیال او چه نالم رفت کارم زدست
    من به خون خویش پروردم بلای جان خویش
    ای جفا آموخته از غمزه‌ی بدخوی خویش
    نیکویی ناموزی آخر از رخ نیکوی خویش
    روی من از اشک و رویت از صفا آیینه شد
    روی خود در روی من بین روی من در روی خویش
    یک دم ای آیینه‌ی جان رونما تا جا کنم
    برسردست خودت یا بر سر زانوی خویش
    گر خیال قامتت اندر شر و شور اوفتد
    سرنگون همچون خیال خود فتد در جوی خویش
    گوش هندو پاره باشد ور منم هندوی تو
    پاره کن گوش و مکن پاره دل هندوی خویش



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  5. #165
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    گر مرا با بخت کاری نیست گو هرگز مباش


    گر مرا با بخت کاری نیست گو هرگز مباش
    ور به سامان روزگاری نیست گو هرگز مباش
    هر خسی را از گلستان جهان گلها شگفت
    گر مرا بوی بهاری نیست گو هرگز مباش
    چهره‌ی زرین و سیمین سینه‌ی ترکان بستم
    بازور سیمم شماری نیست گو هرگز مباش
    آسمان وا راست دامان مراد ناکسان
    گر مرا پیوند واری نیست هرگز گو مباش
    غم خود ازعشقست گو در جان من جاوید باد
    گر غم را غم‌گساری نیست هرگز گو مباش
    عشق بازی با خیال یار هم شبها خوشست
    باری ار بوس و کناری نیست گو هرگز مباش
    مجلس عیشست و جز خسرو همه مستند اگر
    ناکسی و نابکاری نیست گو هرگز مباش


    خوانمش در جان و گوید خانه‌ی من نیست این
    با چنین بیگانگی دل آشنا می‌خواندش


    با رقیبت نیست کار و خوانیش می‌دانم انی
    تا مرا سوزی زحسرت بی سبب می‌خوانیش


    باغ روجانا که نرگس در هوای روی تست
    روی گل می‌بیند اما دل نمی‌آسایدش



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  6. #166
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    نام سرچشمه‌ی حیوان چه بری با دهنش


    نام سرچشمه‌ی حیوان چه بری با دهنش
    سخن قند مگو با لب شکر شکنش
    گر زند با دهنش بسته ز بی‌مغزی لاف
    هر که بیند شکند بالب و دندان دهنش
    ای صبا گوی زمن غنچه‌ی تر دامن را
    چیست آن غنچه که پنهان شده در پیرهنش
    دوش جستم ز دهانش خبر آب حیات
    گفت باید طلبید ازلب شیرین منش
    گر شور در غم تو چهره‌ی عاشق گاهی
    باز گلگون کند از خون دل خویشتنش
    زلف کج طبع تو هندوی بلا انگیز است
    چشم سر مست تو ترکیست که یغماست فنش
    روز و شب وصف رخ خوب تو گوید خسرو
    تا چه طوطی است که ازآینه باشد سخنش!



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  7. #167
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش


    آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش
    وان شکر خنده‌ی شیرین تو از چشمه‌ی نوش
    گریه می‌آیدم از دور به آواز بلند
    که از آن گریه نمی‌آیدم آواز به گوش
    ای به خشم از برمن رفته و تنها خفته
    چشم را گوی که چندین طرف خواب بپوش



    از رخت برآسمان مه شد خجل
    در چمن هم بوستان افروز خویش



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  8. #168
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    آنکه از جان دو ستر میدارمش


    آنکه از جان دو ستر میدارمش
    گر مرا بگذاشت من نگذارمش
    آنکه در خون دل من تشنه است
    من دو چشم خویش می پندارمش
    گر چه هست او یار من من یار او
    من کجا یارم که گویم یارمش
    هیچ رحمی نیست بر بیمار خوش
    آن طبیبی را که من بیمار مش
    با دل خود گفتم او را چیستی ؟
    گفت خسرو او گل و من خارمش



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  9. #169
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    دل من رفت نتوان یافت بازش


    دل من رفت نتوان یافت بازش
    که دستی نیست بر زلف درازش


    کی بود آنکه نشینم با تو
    باده در دست و گل اندر آغوش


    هست بازار تو در دلها گرم
    حسن چندان که توانی بفروش


    دل رفت و روزها شد کز وی خبر نیاید
    ای دور مانده چو نی در زلف عنبر ینش
    طاقت ندارد آن رخ از نازکی نفس را
    ای بار تند مگذر بر برگ یاسمینش
    ای جامه دار ازینسان چستش مبند یکتا
    کز بخیه نقش گیرد اندام ناز ننینش


    دل رفت و در زنخدانش آوا ز دادم او را
    گفت اینکم معلق در نیمه راه چاهش



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  10. #170
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش


    چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش
    نوری ندادیم شبی از ماههتاب خویش
    رویی چنان مپوش زعشاق کاهل دل
    از تشنگان دریغ ندارند آب خویش
    گر نه کباب کردن دلها شدش حلال
    آن مست را بحل نکنم من کباب خویش



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






صفحه 17 از 19 نخستنخست ... 713141516171819 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/