دوش در راه سفر شام،کبابم دادند***واندر آن خر توخری لحم لوابم دادند
مشتی از چنته پلو در کف بشقاب کثیف***در برش سوخته یک سیخ کبابم دادند
آن چنان خورده و دل درد گرفتم که مپرس***چه شبی بود که تا صبح عذابم دادند
پیچ و تاب دلم از پیچ و خم جاده گذشت***چه بگویم که در آن پیچ چه تابم دادند
چه غم انگیز شبی بود و تب آور سحری***چشم بیدار به جای خور و خوابم دادند
آن که شب کرده سفر با اتوبوس می داند***که چه بر خورده منِ خسته خرابم دادند
جای نوشابه ی حال آور نوشین و خنک***چای جوشیده و سردی چو دشابم دادند
منِ ناپخته چو ناپخته غذایی بودم****پخته گشتم چو به کف صورت حسابم دادند
مشکلم را به برِپیر دخو بردم دوش***خنده ای کرد و این گونه جوابم دادند
بهر آسودگی از درد سر و شر زمان***آخرین چاره نشان دار طنابم دادند
بعد از این شب سفر هرگز نکنم بی بر و توش***درس و مشقی که در این فصل کتابم دادند
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)