صفحه 8 از 10 نخستنخست ... 45678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 91

موضوع: اشعار طنز

  1. #71
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دوستت دارم قد یه بشكه بنزین،

    خاطرخواتم قد یه پمپ بنزین،

    روز تولد تو بهترینم،

    هدیه بهت میدم یه كارت بنزین



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #72
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    حرفاي گريه دار نمي پسندين
    مي خوايد يه جک بگم کمي بخندين
    خوشا به حال اون که تو محلش
    هواي عاشقي زده به کلش
    کسي که قلبش اتصالي داره
    مي دونه عاشقي چه حالي داره
    با اينکه سخته باز دلنشينه
    طپش طپش واي از طپش همينه
    عاشق شدن شيدايي داره والا
    خاطر خواهي رسوايي داره والا
    وقتي طرف تو کوچه پيدا مي شد
    توي دلت يه باره غوغا مي شه
    صداي قلبت اونقدر بلنده
    که دلبرت مي شنوه و مي خنده
    دين و مرام و اعتقادت مي ره
    اوني که مي خواسته بگي يادت مي ره
    مي خواي بگي فدات بشم الهي
    مي گي که خيلي مونده تا سه راهي
    ميخواي بگي عاشقتم عزيزم
    مي گي که من عاعا،عاعا چي چي زم
    مي خواي بگي بيام به خواستگاريت
    مي گي هواي خوبي داره ساري
    کوزه ي ضربه ديده بي ترک نيست
    حال طرف هم از تو بهترک نيست
    مي خواد بگه برات مي ميرم اصغر
    مي گه تمنا مي کنم برادر
    مي خواد بگه بيا به خواستگاريم
    ميگه که ما پلا ک شصت و چهاريم
    اول عشق و عاشقي نگاهه
    نگاه مثل آب زير کاهه
    بين شماها عشق و ميشه فهميد
    از توي نگاها عشقو مي شه فهميد
    عشق اخوي آتيش زير ديگه
    نگاه آدم که دروغ نمي گه
    نگاه مي گه عاشقتم به مولا
    به قلب من خوش امدي بفرما



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #73
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    بخت من خواب است بیدارش کنید** گر که بیمار است تیمارش کنید
    مانده ام این بخت است یا بَختَک است** چون مُدام از بهر من در جُفتک است
    موقعی که بخت را قسمت نمودند بر بشر** رانده گشتم از درش با تیپا و توپ وتشر
    مرغ بخت از بام من تا بی نهایت پر کشید** بر در بختم زمانه با ملات آستر کشید
    آب دریاها ز بختم خشک گرددچون کویر** گر که صد تا نان خَرم هر صد عدد باشد خمیر
    گر کلنگی آید از سوی سماوات خدا** می خورد بر فرق من ،فرق سرم گردد دوتا
    گر ببارد سیل رحمت از فراز آسمان** قطره ای از آن نبارد بر زمین خُشکمان
    گر نظر بر زر کنم مس میشود از بخت من** دُر و گوهر می شود خر مُهره ای در دست من
    چون به باغ اندر شوم گلهای آن پژمرده اند** بلبلان برتارک سبز درختان مرده اند
    گر بکارم دانه های گندم و جو همچنین** می زند از بخت من خرزهره سر از این زمین
    گر زند همسایه ام میخی به دیوار اتاق** می شود آوار برفرق سرم الوار تاق
    الغرض« جاوید»، بختش آرمیده تا ابد** در نیاید قرعه شانسی بنامش از سبد



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #74
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    يکي را ديدم اندر کوچه بازار..............................خريده ميوه هاي تازه ابدار
    تو کيفش پر بود از گوشتهاي تازه.............ز ران و دست و سينه گوشت بره
    به هر جا مي رسيد با يک اشاره.............به صاحب مال مي کرد ناز و غمزه
    نمي پرسيد جنس کيلوي چنده...................فقط مي گفت ميخوام اينو بنده
    فروشنده تا ديد مشتري را.................................ز دورادور پرسيد حال او را
    بگفتا مش عباس ميوه چه داري...................همينجا يا که در پستو تو داري
    جواب داد مش عباس با خنده و ناز..............چه ميخواهي عزيز جانم گل ناز
    کمي بالاتر از دکان عباس.............................يکي ايستاده بود جنب اتوباس
    به دل حسرت بود و جيبش چو خالی...........دمادم هي ميشد حالي به حالي
    جلو رفت پيش عباس مرد مفلس...................سلام کرد و بگفتا بنده مخلص
    برانداز کرد عباس مرد ثاني................پس از سير و تماشا گفت چه خواهي
    بگفتا ميوه خواهم پول ندارم..............................ز بي پولي دگر حالي ندارم
    اگر با ما تو راه ايي به قرضي.........................اگر خواهد خدا روزي به نقدي
    چو مش عباس شنيد اين اه و ناله..................زدست مرد مفلس کرد شکوه
    مگر گم کرده اي تو راه خانه.............................برو اينجا مکن هي اه و ناله
    که گفته گنج دارم توي خونم..........................که بايد بخشمش بر تو عزيزم
    اگر ديدي سلام کردم به يارو.......................تو فکرم جمع کنم پولش به پارو
    برو اي مرد عاقل باش و دانا...........................که من جنسي ندارم بهر اقا



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #75
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    همه دنیا رو نامردا گرفتن

    وفا رو از شما مردا گرفتن

    خبر اومد که مجنون و پریشب

    با سه تا لیلی گرفتن



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #76
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    خانه ای دارم به متراژ مفید شصت وسه// لشکری کور وکچل دارم به سن مدرسه
    پرتو وپروانه و پرویز و پوران و پری // پارسا و پونه و پدرام هم بود آخری
    یک عدد دفترچه دارم بابت تقسیط وام// چون عقب افتاده اقساطم شده وضعم درام
    مانده ارثی هم زبابایم ، ثقیل و پر بها // یک طلبکار قــَدر در بم یکی در آستارا
    سی چهل سالی نماز و روزه هم دارد قضا // باید البته کنم بنده به جای او ادا
    یک دومتری هم زمین دارم دو نبش و با کلاس // در دیار مردگان كه يك كمي باشد قناس
    خودروام البته چون ماشین مشتی ممدلی ست// فاقد بوق و کلاچ و دنده ، حتی صندلی ست
    دیسک و صفحه گر گران باشد ندارم هیچ غم// چون که دارد دیسک فابریکی ستون مهره ام
    بی نیاز از میخم و خوشحال هستم چون که من //میخچه ای دارم به پا از شدت سگدوزدن
    بی خیال کوپن روغن ویا قند وشکر// چون که قند و چربی ام بالاست ، درحد خطر
    لوزه تین ام باد کرده مثل توپ فوتبال// خيك من آماس کرده از بزرگی طحال
    معدن سنگی خدا داده زلطفش شاکرم// کلیه ام از این جهت مشغول کرده خاطرم
    سنگ استخراج می گردد از آن سالی دوبار// بار اول در خزان و بار دوم در بهار
    جای مروارید غلطان ،آب مروارید ِ چشم// برده از من در چنین اوضاع جالب دید ِ چشم
    بیت الامراض است القصّه تن وامانده ام// تاکنون هم زورکی این طفلکی را رانده ام
    الغرض این بود ارث وملک و دارایی من // نیست چیزی دیگری جز این کُت و این پیرهن
    گفت بیخ گوش من « جاوید» با صوتی حزین// صورت دارایی خود را نکن فاش این چنین
    چون که می بندند بر ناف تو محکم مالیات// یک عوارض هم سر هر سال می آید (برات)
    ضمناً از فردا لزوماًنصب کن یک دزدگیر// روی این اموال و تا آژیر زد دزدش بگیر



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #77
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    یکی از بزرگان اهل تمیز».... حکایت کند از زنی تند و تیز
    که غرید روزی چنان شیر نر.... به داماد خود این چنین زد تشر:
    الهی که پنچر شود چرخ هات.... عوارض دوچندان بیاید برات
    کُت و کفش و شلوار و حتی کــُلات.... بگیرند از بابت مالیات
    الهی کوپن هات باطل شود.... ویا کارت بنزین تو ول شود
    خورَد فـُرم چکهای تو دم به دم.... نیاید به یادت دم و بازدم
    بمانی درهجران شیر پگاه....زچاله در آیی بیفتی به چاه
    الهی ز نفرین من چون کدو .... شود کلّه ات عاری از تار مو
    شده آهو از دست تو خون جگر.... الهی که ارُیون بگیری پسر
    چنین لعبتی که به تو داده ام ....مگر از سر راه آورده ام؟
    به داد و هوار و به صد اخم وتخََم.... گرفتی ز دردانه ام زهر چشم
    تو ای مردک تنبل ِ بی بخار....وبا قدّ دیلاق ِ مثل چنار
    نه در ظرفشویی کمک می دهی.... نه پولی برای بزک می دهی
    نه شلوارهایش اطو می کنی.... نه رخت و لباسش رفو می کنی
    نه در بچه داری پُخی بوده ای .... نه در علم و دانش مُخی بوده ای
    برایش نه اصلاً طلا می خری.... نه او را به کیش و دبی می بری
    لذا چون که براو جفا می کنی .... وپنهان زمن در خفا می کنی
    به ناچار در منزلت مستقر... شوم چند هفته و یا بیشتر
    که گیرم تو را خوب زیر نظر.... شوم از کَم وکیف تو باخبر
    چو داماد بشنید این گفته را... به مادر زن خویش داد این ندا:
    از امروز من نوکرش می شوم.... اگر هم بخواهی خرش می شوم
    به پختن به شستن به رُفتن کمر.... ببندم چنان که بیفتم دَمر
    چپ و راست اورا کمک می کنم.....خودم دخترت را بزک می کنم
    دبی چیست اورا پکن می برم..... هوایی ویا با ترن می برم



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #78
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    از در درآمدى و من از خود به در شدم"
    از ديدنت، به جان تو، كلى پكر شدم!
    باز آمدى كه ناله برآرى ز دخل و خرج
    از دست شكوه‏هاى تو، من خون جگر شدم!
    مى‏گفت روز پيش، "حسن" با پدر كه: من
    مغبون ز گفته‏هاى شما، اى پدر، شدم!
    من اهل ازدواج نبودم ز ابتدا
    خواندى به گوشم آن‏قدر آخر كه خر شدم!
    من خانه‏اى مصادره‏اى داشتم، دريغ!
    صاحب زمين بيامد و من دربدر شدم
    گفتم: به قرض، تر نشود شصت پاى من
    در منجلاب قرض، فرو تا كمر شدم!
    شد با ظهور "نظم نوين" وضع من خراب
    بد بود حال و روزم و از بد، بتر شدم!
    دنيا به مثل دوره عصر حجر شده است،
    يا بنده مثل آدم عصر حجر شدم؟!
    بر من مگير اگر پس از اين شعر آبدار
    چون استكان كنار سماور، دمر شدم!



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #79
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    خوشا آنان که دانشجـــــــــــو ندارند
    دوتا اینــــــسو دوتا آنــــــسو ندارند
    که از شهریه ها غمــــــــــباد گیرند
    چو پولـــــــی تا نوک پــــارو ندارند

    هر آن کس را که دیدی هست دلشاد
    بدور از نالــــــــــــه و اندوه و فریــاد
    بـدان فرزنـد ایشان نیــــست راهـــی
    پـدرجـان ، سوی دانشـــــــــگاه آزاد

    غـــــذایش را بجــــــــز کوکو ندیـــدم
    به زیر پاش یک زیلـــــــو ندیـــــــدم
    درون خانـه اش را هرچه گشــــــتم
    به غیـر از پنـــــــــج دانشـجو ندیــدم



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #80
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ادعاهای یک بی زن 56


    من ندارم زن و از بی زنیم دلشادم



    از زن و غر زدن روز و شبش آزادم


    نه کسی منتظرم هست که شب برگردم


    نه گرفتم دل و نه قلوه به جایش دادم


    زن ذلیلی نکشم هیچ نه در روز و نه شب


    نرود از سر ذلت به هوا فریادم


    "هر زنی عشق طلا دارد و بس٬ شکی نیست"


    نکته ای بود که فرمود به من استادم


    شرح زن نیست کمی٬ بلکه کتابی است قطور


    چه کنم چیز دگر نیست از آن در یادم


    هر کسی حرف مرا خبط و خطا می خواند


    محض اثبات نظرهای خودم آمادم(!)


    زن نگیر - از من اگر می شنوی- عاقل باش!


    مثل من باش که خوشبخت ترین افرادم


    مادرم خواست که زن گیرم و آدم گردم


    نگرفتم زن و هرگز نشدم من آدم!


    هیچ کس نیست که شیرین شود از بهر دلم


    نه برای دل هر دختر و زن فرهادم


    الغرض زن که گرفتی نزنی داد که: "من


    از چه رو در ته این چاه به رو افتادم؟"



    شر گژشت یه شورنگی!



    توی کوچه قد کشیدم ، توی گرد ُ دودُ سوزن
    با شب ُ دشنه گره خورد ، همه ی زندگی من



    خشته ام اژ هرچی جنشه، اژ شورنگ و خون و شوژن
    با چه چیژایی گره خورد، روژای ژندگی من!


    جون هرچی بامرامه، رشیدم به شیم آخر
    دشتامو بگیر تو دشتت، کمکم بکن برادر!


    _ یک مهندش مامانی !_ آرژوم بوده همیشه
    نه کشی که بخت نحشش تو مبال نوشته می شه!


    کاشکی یک آدم لوتی، فکر آژادی من بود
    فکر اژ قفش پریدن، اژ قفش رها شدن بود!


    توی جیبام پر جنشه، پر جنشایی که تارن
    پر جنشای گرونی که رقیبی هم ندارن!


    روی شورتم همیشه، جای ژخم شُرخ پنجه ش
    پنجه گربه کوچه، یه چیژی مثل ***جه ش!


    شده ام جوجه گربه، واقعا توی عژابم
    چی می شد ب***ه روژی شورت ژشت نقابم؟!


    شبا توی کوچه هشتم ، مهمون یه جور ژیافت
    همنشین گربه های اهل فتنه و خیانت!





    درد و دل یک دختر
    دختری هستم به سن سی و سه * فارغ از درس و کلاس و مدرسه
    مدرک لیسانس دارم در زبان * دارم از خود خانه و جا و مکان
    مرغم و خواهم زبهر خود خروس * مانده ام در حسرت تاج عروس
    مبل و اسباب و لوازم هر چه هست * پنکه و سرویس خواب و فرش و تخت
    هست موجود و جهازم کامل است * پول نقد و زانتیا هم شامل است
    هرچه گوئی هست و تنها شوی نیست * برسرم گیسو و زلف و موی نیست
    ترسم از بی شوهری گردم تلف * بر دهانم آید از اندوه کف
    کاش جای این همه پول و پِله *گیر میکرد شوهری توی تله
    میشدم عبد و کنیز شوی خود * می نمودم چاره درد موی خود
    گیسوانی عاریت چون یال اسب * می نشاندم بر سَرَم با زور چسب
    زلف خود را چون پریشان کردمی * حتم دارم دردلش جا کردمی
    آنچنان شوری زخود برپاکنم *تاکه شاید در دلش ماًوا کنم
    بارالها تو کرم کن شوی را * خود مرتب میکنم این موی را




    پسر برتر از دخترآمد پديد


    «پسر برتر از دخترآمد پديد»
    پسر جمله را گفت و چيزي نديد


    نگو دخترك با يكي دسته بيل
    سر آن پسر را شكسته جميل


    بگفتا:«جوابت نباشد جز اين
    نگويي دگر جمله اي اين چنين


    !وگرنه سر و كار تو با من است
    كه دختر جماعت به اين دشمن است.»


    پسر اندكي هوشياري بيافت
    سرش چون انار رسيده شكافت


    پسر گفتش:«اي دختر محترم
    كه گفته كه من از شما بهترم؟؟؟؟؟!!!!!!!!!


    كه دختر جماعت به كل برتر است
    ز جن تا پري از همه سر تر است


    پسر سخت بيجا كند،مرگ بيد
    كه برتر ز دختر بيايد پديد!»


    پس آن ضربه خيلي نشد نابه جا
    كه يك مغز معيوب شد جابه جا
    1616



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 8 از 10 نخستنخست ... 45678910 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/