نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: ✿حافظ * دیوان اشعار * مثنویات ✿

  1. #1
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    ✿حافظ * دیوان اشعار * مثنویات ✿

    الا ای آهوی وحشی کجایی


    الا ای آهوی وحشی کجایی
    مرا با توست چندین آشنایی
    دو تنها و دو سرگردان دو بیکس
    دد و دامت کمین از پیش و از پس
    بیا تا حال یکدیگر بدانیم
    مراد هم بجوییم ار توانیم
    که می‌بینم که این دشت مشوش
    چراگاهی ندارد خرم و خوش
    که خواهد شد بگویید ای رفیقان
    رفیق بیکسان یار غریبان
    مگر خضر مبارک پی درآید
    ز یمن همتش کاری گشاید
    مگر وقت وفا پروردن آمد
    که فالم لا تذرنی فردا آمد
    چنینم هست یاد از پیر دانا
    فراموشم نشد، هرگز همانا
    که روزی رهروی در سرزمینی
    به لطفش گفت رندی ره‌نشینی
    که ای سالک چه در انبانه داری
    بیا دامی بنه گر دانه داری
    جوابش داد گفتا دام دارم
    ولی سیمرغ می‌باید شکارم
    بگفتا چون به دست آری نشانش
    که از ما بی‌نشان است آشیانش
    چو آن سرو روان شد کاروانی
    چو شاخ سرو می‌کن دیده‌بانی
    مده جام می و پای گل از دست
    ولی غافل مباش از دهر سرمست
    لب سر چشمه‌ای و طرف جویی
    نم اشکی و با خود گفت و گویی
    نیاز من چه وزن آرد بدین ساز
    که خورشید غنی شد کیسه پرداز
    به یاد رفتگان و دوستداران
    موافق گرد با ابر بهاران
    چنان بیرحم زد تیغ جدایی
    که گویی خود نبوده‌ست آشنایی
    چو نالان آمدت آب روان پیش
    مدد بخشش از آب دیده‌ی خویش
    نکرد آن همدم دیرین مدارا
    مسلمانان مسلمانان خدا را



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. #2
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    ساقی نامه


    بیا ساقی آن می که حال آورد
    کرامت فزاید کمال آورد
    به من ده که بس بی‌دل افتاده‌ام
    وز این هر دو بی‌حاصل افتاده‌ام
    بیا ساقی آن می که عکسش ز جام
    به کیخسرو و جم فرستد پیام
    بده تا بگویم به آواز نی
    که جمشید کی بود و کاووس کی
    بیا ساقی آن کیمیای فتوح
    که با گنج قارون دهد عمر نوح
    بده تا به رویت گشایند باز
    در کامرانی و عمر دراز
    بده ساقی آن می کز او جام جم
    زند لاف بینایی اندر عدم
    به من ده که گردم به تایید جام
    چو جم آگه از سر عالم تمام
    دم از سیر این دیر دیرینه زن
    صلایی به شاهان پیشینه زن
    همان منزل است این جهان خراب
    که دیده‌ست ایوان افراسیاب
    کجا رای پیران لشکرکشش
    کجا شیده آن ترک خنجرکشش
    نه تنها شد ایوان و قصرش به باد
    که کس دخمه نیزش ندارد به یاد
    همان مرحله‌ست این بیابان دور
    که گم شد در او لشکر سلم و تور
    بده ساقی آن می که عکسش ز جام
    به کیخسرو و جم فرستد پیام
    چه خوش گفت جمشید با تاج و گنج
    که یک جو نیرزد سرای سپنج
    بیا ساقی آن آتش تابناک
    که زردشت می‌جویدش زیر خاک
    به من ده که در کیش رندان مست
    چه آتش‌پرست و چه دنیاپرست
    بیا ساقی آن بکر مستور مست
    که اندر خرابات دارد نشست
    به من ده که بدنام خواهم شدن
    خراب می و جام خواهم شدن
    بیا ساقی آن آب اندیشه‌سوز
    که گر شیر نوشد شود بیشه‌سوز



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/