صفحه 4 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 73

موضوع: لحظه های بی تو...

  1. #31
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    دو تا آهو از اين صحرا گذشتند
    چه بي آوا چه بي پروا گذشتند
    از اين صحراي بي حاصل دو آهو
    كنار هم... ولي تنها..... گذشتند .

  2. #32
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    بي مرغ آشيانه چه خاليست !
    خالي تر آشيانه مرغي
    کز جفت خود جداست !

    *
    آه اي کبوتران سپيد شکسته بال
    اينک به آشيانه ديرين خوش آمديد !
    اما
    دلم به غارت رفتست...
    با آن کبوتران که پريدند
    با آن کبوتران که دريغا
    هرگز به خانه بازنگشتند ...

  3. #33
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    همه رفتن ... کسی با ما نموندش

    کسی خط دل ما رو نخوندش .....

    همه رفتن ولی این دل ما رو

    همون که فکر نمی کردیم سوزوندش !!

  4. #34
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    بايد گذشت و رفت ...
    بايد فراموشت کنم
    تقصيرمن نيست...
    خداحافظ...
    تو که نيستي...
    ميخ هاي روي ديوار
    ازفاصله ها شکوه زياد است نگو اين قصه فقط قصه باد است نگو...
    زيباترين عشق زميني
    گوش کن...

    خداوند تمام عشق است
    من خسته زين کشاکش دردآلود رفتم به سوي شهر فراموشي

  5. #35
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    به دادم برس اي اشك دلم خيلي گرفته
    نگو از دوري كي نپرس از چي گرفته

  6. #36
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    در تنهايي خود لحظه ها را برايت گريه کردم

    در بي کسيم براي تو که همه کسم بودي گريه کردم

    در حال خنديدن بودم که به ياد خنده هاي سرد و تلخت گريه کردم

    در حين دويدن در کوچه هاي زندگي بودم که ناگاه به ياد لحظه هايي که بودي و اکنون نيستي ايستادم و آرام گريه کردم

    ولي اکنون مي خندم آري ميخندم به تمام لحظه هاي بچگانه اي که به خاطرت اشک هايم را قرباني کردم

  7. #37
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم

    کسی که حرف دلش را نگفت من بودم

    دلم برای خودم تنگ می شود آری

    همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم

    نشد جواب بگیرم سلام هایم را

    هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم

    چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ؟

    اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم

  8. #38
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست

    گفتم که کمی صبر کن و گوش به من ده

    گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست

    گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

    جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

    رفتی و خدا پشت و پناهت به سلامت

    بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست

  9. #39
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    جز خدا کيست که دانــد غــم تـنهايي من

    تـب دوري ز تـــو و گــريـه ي پـنـهـــاني من

    جز تو آن کيست که حسرت ز دلم پاک کند

    مـژده ي صبح شود بـــر شـب يـلدايي من

  10. #40
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    سرنوشت تو
    متنی ست که اگر ندانی

    دستهای نویسندگان می نویسند،

    اگر بدانی

    خود، می توانی نوشت.

    "دکتر علی شریعتی"

صفحه 4 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/