صفحه 63 از 65 نخستنخست ... 135359606162636465 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 621 تا 630 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

  1. #621
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    باش تا روی تو خورشید جهانتاب شود

    بشکر خنده عقیقت شکر ناب شود


    باش تا شمع جمال تو بهنگام صبوح

    مجلس افروز سراپردهٔ اصحاب شود


    باش تا آهوی شیرافکن روبه بازت

    همچو بخت من دلسوخته در خواب شود


    باش تا آب حیاتی که خضر تشنهٔ اوست

    پیش سرچشمهٔ نوشت ز حیا آب شود


    باش تا از شب مه پوش قمر فرسایت

    پردهٔ ابر سیه مانع مهتاب شود


    باش تا هر نفس از نکهت انفاس نسیم

    حلقهٔ زلف رسن تاب تو در تاب شود


    باش تا از هوس ابروی و چشمت پیوست

    زاهد گوشه نشین مست بمحراب شود


    باش تا بیرخ گلگون و تن سیمینت

    چشم صاحبنظران چشمهٔ سیماب شود


    باش تا در هوس لعل لبت خواجو را

    درج خاطر همه پر لؤلؤی خوشاب شود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #622
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ایکه هر دم عنبرت بر نسترن چنبر شود

    سنبل از گل برفکن تا خانه پر عنبر شود


    از هزاران دل یکی را باشد استعداد عشق

    تا نگوئی درصدف هر قطره‌ئی گوهر شود


    هر کرا وجدی نباشد کی بغلتاند سماع

    آتشی باید که تا دودی بروزن برشود


    چشم را در بند تا در دل نیاید غیر دوست

    گر در مسجد نبندی سگ بمسجد در شود


    از دو عالم دست کوته کن چو سرو آزاده‌وار

    کانکه کوته دست باشد در جهان سرور شود


    نور نبود هر درونی را که در وی مهر نیست

    آتشی چون برفروزی خانه روشن‌تر شود


    مؤمنی کو دل بدست عشق بت روئی سپرد

    گر بکفر زلفش ایمان آورد کافر شود


    می‌نویسم شعر بر طومار و می‌شویم باشک

    برامید آنکه شعر سوزناکم تر شود


    همچو صبح ار صادقی خواجو مشو خالی ز مهر

    کانکه روز مهر ورزیدست نیک اختر شود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #623
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هر کو نظر کند بتو صاحب‌نظر شود

    وانکش خبر شود ز غمت بیخبر شود


    چون آبگینه این دل مجروح نازکم

    هر چند بیشتر شکند تیزتر شود


    بگشا کمر که جامهٔ جانرا قبا کنم

    گر زانکه دست من بمیانت کمر شود


    منعم مکن ز گریه که در آتش فراق

    از سیم اشک کار رخم همچو زر شود


    از دست دیده نامه نیارم نوشت از آنک

    هر لحظه خون روان کند و نامه تر شود


    کی برکنم دل از رخ جانان که مهر او

    با شیر در دل آمد و با جان بدر شود


    بی سر به سر شود من دلخسته را ولیک

    بی او گمان مبر که زمانی بسرشود


    ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت

    این شام صبح گردد و این شب سحر شود


    خواجو ز عشق روی مگردان که در هوا

    سایر ببال همت و طائر بپر شود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #624
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بیا که بی سر زلفت مرا بسر نشود

    خیالت از سر پر شور من بدر نشود


    اگر بدیده موری فرو روم صد بار

    معینست که آن مور را خبر نشود


    چو چرخم از سر کویت درین دیار افکند

    گمان مبر که خروشم به چرخ بر نشود


    ز بسکه سنگ زنم بی رخ تو بر سینه

    دل شکسته من چون شکسته‌تر نشود


    ملامتم مکن ای پارسا که از رخ خوب

    کسی نظر نکند کز پی نظر نشود


    ز عشق سیمبران هر که رنگ رخساره

    بسان زر نکند کار او چو زر نشود


    کسی که در قلم آرد حدیث شکر دوست

    عجب گرش ز حلاوت قلم شکر نشود


    چنین که غرقهٔ بحر خرد شدی خواجو

    چگونه ز آب سخن دفتر تو تر نشود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #625
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گر مرا بخت درین واقعه یاور نشود

    چکنم صبر کنم گر چه میسر نشود


    صورت حال من از زلف دلاویز بپرس

    گر ترا از من دلسوخته باور نشود


    شور عشق تو برم تا بقیامت در خاک

    زانکه گر سر بشود شور تو از سر نشود


    هر درونی که درو آتش عشقی نبود

    روشنست این همه کس را که منور نشود


    مگرم نامزد زندگی از سر برود

    که چو شمعم همه شب دود بسر برنشود


    دوستان عیب کنندم که برآرم دم عشق

    عود اگر دم نزند خانه معطر نشود


    خواجو از درد جدائی نبرد جان شب هجر

    اگرش نقش تو در دیده مصور نشود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #626
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گرمی خسرو و شیرین بشکر کم نشود

    شعف لیلی‌و مجنون بنظر کم نشود


    مهر چندانکه کشد تیغ و نماید حدت

    ذره دلشده را آتش خور کم نشود


    صبح را چون نفس صدق زند باشه چرخ

    مهر خاطر بدم سرد سحر کم نشود


    کارم از قطع منازل نپذیرد نقصان

    شرف و منزلت مه بسفر کم نشود


    در چنان وقت که طوفان بلا برخیزد

    عزت نوح بخواری پسر کم نشود


    خصم بی آب اگر انکار کند طبع مرا

    آب دریا به اراجیف شمر کم نشود


    جم اگر اهرمنی سنگ زند بر جامش

    قیمت لعل بدخشان به حجر کم نشود


    دیو اگر گردن طاعت ننهد انسانرا

    همه دانند که تعظیم بشر کم نشود


    کاه اگر کوه شود سر بفلک بر نزند

    ور سها کور شود نور قمر کم نشود


    دشمنم گر بگدازد ز حسد گو بگداز

    جرم کفار بتعذیب سقر کم نشود


    گر گیا خشک مزاجی کند و طعنه زند

    باغ را رایحهٔ سنبل تر کم نشود


    چه غم از منقصت بی هنران زانکه بخبث

    رفعت و رتبت ارباب هنر کم نشود


    گر چه هست اهل خرد را خطر از بی خردان

    حدت خاطر دانا بخطر کم نشود


    سخنم را چه تفاوت کند از شورش خصم

    که بشوب مگس نرخ شکر کم نشود


    جوهری را چه غم از طعنهٔ هر مشتریی

    که بدین قیمت یاقوت و گهر کم نشود


    مکن اندیشه ز ایذای حسودان خواجو

    نطق عیسی بوجود دم خر کم نشود


    سنگ بد گوهر اگر کاسهٔ زرین شکند

    قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود


    گفته‌اند این مثل و من دگرت می‌گویم

    که به تقبیح نظر نور بصر کم نشود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #627
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    زهی لعل تو در درج منضود

    عذارت آتش و زلف سیه دود


    میانت چون تنم پیدای پنهان

    دهانت چون دلم معدوم موجود


    مریض عشق را درد تو درمان

    اسیر شوق را قصد تو مقصود


    چرا کردی بقول بد سگالان

    طریق وصل را یکباره مسدود


    گناه از بنده و عفو از خداوند

    تمنا از گدا وز پادشه جود


    فکندی با قیامت وعده وصل

    خوشا روزی که باشد روز موعود


    خلاف عهد و قطع مهر و پیوند

    میان دلبران رسمیست معهود


    روان کن ای نگار آتشین روی

    زلالی آتشی زان آب معقود


    ز من بشنو نوای نغمهٔ عشق

    که خوش باشد زبور از لفظ داود


    بود حکمت روان بر جان خواجو

    که سلطانست ایاز و بنده محمود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #628
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عجب از قافله دارم که بدر می‌نشود

    تا ز خون دل من مرحله تر می‌نشود


    خاطرم در پی او می‌رود از هر طرفی

    گر چه از خاطر من هیچ بدر می‌نشود


    آنچنان در دل و چشمم متصور شده است

    کز برم رفت و هنوزم ز نظر می‌نشود


    دست دادیم ببند تو و تسلیم شدیم

    چاره‌ئی نیست چو دستم بتو در می‌نشود


    صید را قید چه حاجت که گرفتار غمت

    گر بتیغش بزنی جای دگر می‌نشود


    هر شب از ناله من مرغ بافغان آید

    وین عجب‌تر که ترا هیچ خبر می‌نشود


    عاقبت در سر کار تو کنم جان عزیز

    چکنم بی تو مرا کار بسر می‌نشود


    روز عمرم ز پی وصل تو شب شد هیهات

    وین شب هجر تو گوئی که سحر می‌نشود


    کاروان گر به سفر می‌رود از منزل دوست

    دل برگشتهٔ خواجو بسفر می‌نشود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #629
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مهرهٔ مهر چو از حقه مینا بنمود

    ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود


    گوشوار زرش از طرف بنا گوش چو سیم

    گوئی از جرم قمر زهرهٔ زهرا بنمود


    سرو را در چمن آواز قیامت بنشست

    چون سهی سرو من آن قامت رعنا بنمود


    صوفی از خرقه برون آمد و زنار ببست

    چون بت من گرهٔ زلف چلیپا بنمود


    گفتمش مرغ دلم از چه بدام تو فتاد

    دانهٔ خال سیه بر رخ زیبا بنمود


    غم سودای ترا شرح چه حاجت چو دلم

    بر رخ زرد اثر سر سویدا بنمود


    چشم جادوی تو چون دست برآورد به سحر

    رخت ازلفت چو ثعبان ید بیضا بنمود


    بشکر خنده در احیای دل خسته دلان

    لب جانبخش تو اعجاز مسیحا بنمود


    چشم خواجو چو سر حقهٔ گوهر بگشود

    لعل ناب از صدف لؤلؤی لالا بنمود


    شاهد مهوش طبعش بشکر گفتاری

    ای بسا شور که از لعل شکر خا بنمود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #630
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چشمت دل پر ز تاب خواهد

    مستست از آن کباب خواهد


    کام دل من بجز لبت نیست

    سرمست شراب ناب خواهد


    از من همه رنگ زرد خواهی

    آخر که زر از خراب خواهد!


    چشم توام اشک جوید از چشم

    مخمور مداوم آب خواهد


    شد گریه و ناله مونس من

    میخواره می و رباب خواهد


    از روی تو دیده چون کند صبر

    گازر همه آفتاب خواهد


    از خواب نمی‌شکیبدت چشم

    بیمار همیشه خواب خواهد


    جان وصل تو بی رقیب جوید

    دل روی تو بی نقاب خواهد


    چون خاک درش مقام خواجوست

    دوری ز وی از چه باب خواهد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 63 از 65 نخستنخست ... 135359606162636465 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/