لاله هایی که در تنگستان رویید اشغال ایران هشت روز از تاجگذاری احمد شاه ، آخرین پادشاه خاندان قاجار ، گذشته بود که ناقوس جنگ جهانی اول به صدا درآمد . دولت ایران ،پس از آغاز جنگ بی درنگ بیطرفی کامل خود را اعلام داشت . اما دولتهای درگیر در جنگ این بیطرفی را به هیچ گرفتند و سپاهیان بیگانه از هر سو به خاک ایران حمله ور شدند . روس های تزاری به سر کردگی ژنرال باراتف تا اصفهان تاختند ، عثمانیها از مغرب تا همدان پیش تاختند و انگلیسیها از جنوب ومشرق تا قاینات شتافتند . ایران هم میدان نبرد شده بود .در این نبردروس وانگلیس دریک طرف و دولت عثمانی ، به یاری آلمان واتریش ،در طرف دیگر بود . ایران با انقلاب مشروطیت وارد مرحله تازه ای از تاریخ خود شده بود . انقلابیان صدر مشروطه هدفی جز این نداشتند کهدولت قانونی در ایران برقرار شود ، آزادی و برابری و برادری همه جا بگسترد و دست بیگانه از ایران کوتاه شود و فساد دستگاه حاکمه از میان برخیزد و یک دولت مرکزی نیرومند و ملی روی کار آید . جانبازی ها و فداکاری های آنان همه در راه تحقق این آرزو بود و البته این آرزوئی نبود که دولتهای استعمارگر روس و انگلیس خواهان آن باشند . در همان گیر ودار انقلاب ، میان دولت انگلیس و روسیه تزاری قرارداد 1907 امضا شد و ایران عملا به دو منطقه نفوذ و یک منطقه بیطرف تقسیم گردید . منطقه شمال زیر نفوذ روسیه و منطقه جنوب زیر نفوذ انگلیس قرار گرفت . دولت مرکزی حتی در خود تهران قدرتی نداشت . خطوط ارتباطی ،جاده ها ، گمرک و بازرگانی در دست بیگانه گان بود .حتی روسها می گفتند که آیا ایران کنونی ،دستکم در شهرستان های شمالی ، برای دولت روسیه حکم یک کشور خارجی را دارد ؟ آنان در واقع ایران را یک کشور مستقل نمی دیدند . استقلال ایران چنان محو شده و زوال قدرت دولت ایران چنان آشکار شده بود و کارهای کنسول های روس وانگلیس چنان بیشرمانه بود که بسیاری از ایرانیان دست از هر امیدی شسته بودند . با این همه ، جنگ جهانی اول دنیای جدیدی در برابر مردم کشور ما گشود و پیروزی های آلمان در آغاز جنگ امید تازه ای را در دل آنها بیدار کرد . پیروزی آلمان یک آرزو آلمان از نظر ایرانیان دولتی استعمارگر نبود ، دستکم در رابطه اش با ایران ، به روش استعمارگرانه نپرداخته بود . ایران از 1885 میلادی با آلمان رابطه سیاسی بر قرار کرده بود و با آغاز جنگ ، این رابطه نزدیکتر شد . ایرانیان از این که میدیدند که آلمان با روس و انگلیس _ یعنی دو دشمن واقعی آنها _ وارد جنگ شده بود ، شادمان بودند و پیروزی آلمان را به یک معنی پیروزی خود میدانستند . زیرا که با شکست روسیه و انگلیس ایران نیز از قید نفوذ سیاسی آنها آزاد میشد . سیاستمداران آلمان نیز از این مسئله استفاده کردند و فعالیتهای خود را در ایران گسترش دادند . به آزادیخواهان ایران نزدیک شدند و ایلات و عشایر را بر ضد انگلیس شوراندند . در این زمان،دربرلین،پایتخت آلمان گروهی از مهاجرین ایرانی جلسه هائی تشکیل می دادند که سید حسن تقی زاده ، اسماعیل آقا امیرخیزی ،کاظم زاده ایرانشهر ، حسینقلی خان نواب ، محمد قزوینی و محمد علی جمالزاده در شمار آنها بودند. این گروه با کمیته دفاع ملی که در ایران تشکیل شده بود و با روس و انگلیس می جنگید ، روابط نزدیک داشت . پیروزی های آلمان و فتوحات دولت عثمانی که متحد آلمان و به هر صورتی دولتی مسلمان بود ، روحیه مجاهدین را تقویت میکرد و امید آنها را به شکست انگلیس و روسیه فزونی می بخشید . دلیران تنگستان حفظ خلیج فارس و جنوب ایران برای استفاده از ذخیره های سرشار نفت کشور ما برای انگلیس امری حیاتی بود . نیروی دریائی انگلیس به نفت ایران ، که بر طبق قرارداد دارسی یکسره به دست انگلیسی ها افتاده بود نیاز مبرم داشت و بدون این نفت عملا فلج می شد . این مسئله انگلیس را بر آن داشت تا در بوشهر نیرو پیاده کند و جنوب ایران را یکسره زیر اشغال نظامی در آورد ودر همین جا بود که با مقاومت تنگستانيها مواجه شد . تنگستان در شمال بندر بوشهر واقع است . مردان و زنان تنگستانی به شجاعت و دلیری شهره اند و همگی رنجبر و زحمتکشند . کمتر شوخی و مزاح می شناسند وبسیار زودرنجند . شجاعت این مردمان در جنگ جهانی اول به اثبات رسید . یک سال پس ازآغاز جنگ جهانی اول کشتیهای جنگی انگلیس بوشهر را تصرف کردند و نیروی انگلیس وارد بوشهر شد . انگلیسی ها بیدرنگ دارالحکومه ، گمرک خانه ، و سایر ادارات دولتی را تصرف کردند و موقر الدوله حاکم بوشهر را تحت نظر گرفتند و پرچم انگلیس را بر فراز دارالحکومه بر افراشتند . یک روز پس از تصرف بوشهر ، چهارده تن از آزادیخواهان را دستگیر و به هند تبعید کردند . زائر خضر خان اهرمی ، رئیسعلی دلواری و شیخ حسین خان چاه کوتاهی ، سه تن از سران دلیر تنگستان ، از این وقایع آگاه شدند و تصمیم گرفتند که بر ضد دشمن قیام کنند و در برابر نیروی بیگانه بایستند . آلمانی دلیر در این میان یک آلمانی به نام واسموس نیز به آنها پیوست . واسموس ماجرا جوئی شجاع و دلیر بود . فارسی را شمرده صحبت میکرد و عشایر ایران را به خوبی می شناخت . در اوایل جنگ از تهران به شیراز آمد و چون خبر قیام دلیران تنگستانی را شنید ، به سوی بوشهر حرکت کرد . میگویند انگلیسی ها برای سر او 50000 لیره جایزه تعئین کرده بودند .واسموس یک برگ از این اعلان را به دست آورد و به نزد زائرخضرخان برد . زائر خضرخان خشمناک شد ، اعلان را پاره کرد و به دور انداخت و گفت « ما بیشرف نیستیم که مهمان خود مان را به دست دشمن بدهیم . شما دشمن دشمن ما هستید ، بنابر این دوست شمرده میشوید .» نبرد تنگستانیها با سربازان انگلیس زائر خضر خان با دو هزار تنگستانی مسلح روانه کارزار بوشهر شد . مه غلیظی پیرامون شهر را فرا گرفته بود و تنگستانیها از این مه استفاده کردند و ناگهان به سواره نظام انگلیس حمله بردند و شکست بزرگی بر آنها وارد کردند . بیش از 150 انگلیسی در این نبرد کشته شدند . البته نیروهای انگلیسی هم از نظر شماره و هم از نظر تجهیزات بر دلیران تنگستانی برتری داشتند . انگلیس چهارده هزار سرباز و صد ها توپ و حتی هواپیما در اختیار داشتند حال اینکه نیروهای تنگستانی از چند هزار نفر تجاوز نمیکرد . عشایر قشقائی و کازرونی نیز به مقابله با انگلیسی ها پرداختند .هشت هزار تفنگچی قشقائی و کازرونی به نیروهای انگلیسی حمله ور شدند و عرصه را بر آنها تنگ کردند . در این زمان سرپرسی سایکس ، افسر کهنه کار انگلیسی ، به فرماندهی نیروهای جنوب منصوب شده بود . او نخست با فرمانفرما و قوا م الملک و دریابیگی بر ضد نیروهای آزادیخواه ایرانی پیمان اتحاد بست و آنگاه با رشوه ونیرنگ و سرانجام زور سر نیزه ی 20000 سرباز انگلیسی کمکم بر تنگستانیها چیره شد . ولی تا پایان جنگ و آتش بس ،انگلیس هرگز نتوانست تنگستانيها را یکسره از میدان دور کند و بر جنوب ایران تسلط پیدا کند . واسموس كه بود ؟
واسموس را آنهايي كه سريال دليران تنگستان را ديده اند حتما بياد دارند. مرد آلماني موبور و چشم آبي كه به همراه رييس علي دلواري وساير دليران تنگستان بر عليه حضور نيروهاي انگليسي در جنوب كشور – در گرماگرم نخستين جنگ جهاني- جنگيد. كشور ما در آن روزگار صحنه مبارزه رقباي اصلي جنگ بود. قرار گيري ايران در منطقه استراتژيك خاور ميانه و همسايگي با يكي از قدرت هاي اصلي درگير يعني عثماني باعث شد كه علي رغم اعلام بي طرفي، كشور ما از آتش جنگ مصون نماند. يادداشت زير در روزنامه شرق باعنوان لارنس آلماني در جنوب ايران، حاوي نكات جالبي در اين باب است. ترجمه سهراب برازش:او بين قبايل ايرانى منطقه شيراز _ بوشهر تبديل به شخصيتى افسانه اى شد. حتى انگليسى ها نيز كه سرسختانه با آنها جنگيده بود، با احترام از او ياد مى كردند. نخست وزير انگليس در دستگيرى او را بدين شكل اعلام مى كند: «ارتش آلمان كه تاكنون در جنوب ايران دست به عملياتى زده از ديروز در بازداشت نيروهاى انگليسى قرار دارد! اين ارتش از يك نفر تشكيل شده كه ويلهلم واسموس نام دارد.»• ويلهلم واسموس كه بود او به جاى اينكه مزرعه پدرى اش را در نزديكى گسلار (Goslar) آلمان بر عهده بگيرد، در رشته زبان و فرهنگ فارسى تحصيل كرد و تصميم گرفت در مشاغل ديپلماتيك مشغول به كار شود. در سن 32 سالگى بود كه به سمت رئيس كنسولگرى تازه تاسيس بوشهر نايل شد. از همين جا بود كه مرد اهل نيدرزاكسن آلمان با قد بلند، موهاى بور و چشم هاى آبى زبانزد شد: او از سبك زندگى خارجى هاى ديگر كناره گرفت و به جاى آن به حشر و نشر با روساى قبايل، معدنچيان و ماهيگيران منطقه پرداخت. به واسطه علاقه مندى و تسلط اش به زبان فارسى به زودى دوستان زيادى در كل منطقه پيدا كرد. مبارزه واسموس در جنوب ايران با شروع جنگ جهانى اول آغاز شد. اگر چه ايران در جنگ اعلام بى طرفى كرده بود اما آن ناحيه از ايران به طور فرعى تبديل به محل وقوع جنگ ميان بريتانياى كبير و آلمان (و نيز متحد آلمان يعنى امپراتورى عثمانى) شد. پيش از آن انگليسى ها جنوب ايران را به چشم ناحيه نفوذى خودشان مى نگريستند. در جنگ جهانى اول آلمان سعى داشت از نارضايتى ايران و افغانستان از سلطه انگليس استفاده كرده، فصل سياسى تازه اى را بگشايد و اين كشورها را به «جهاد» عليه بريتانيا تحريك كند. به اين دليل انگليسى ها در خليج فارس به مقابله با آلمانى ها پرداختند. كشتى هاى آنها را ضبط و مصادره كرده، تجار آلمانى و اعضاى كنسولگرى را دستگير كردند. اما كنسول واسموس موفق شد با پول و تعدادى اسلحه به روساى قبايل پناه ببرد و قبايل و طايفه هايى كه بين خودشان اختلاف و منازعه داشتند را در جنگ عليه انگليس متحد كند. براى جنگ از اسلحه مازر (Mauser) آلمانى استفاده مى كردند كه از آلمان براى واسموس فرستاده مى شد.اين اسلحه ها به زودى در منطقه به نام واسموسى شهرت يافت. كريستوفر سيكس (Christopher Sykes) ايران شناس و زندگينامه نويس واسموس از «عشق به ايران» به عنوان «منبع قدرت» واسموس نام برده است. همين عشق بود كه سبب شد در ميان مردم منطقه اهميتى اسرارآميز پيدا كند.واسموس بيش از ? سال تقريباً سه هزار مبارز از قبايل بومى را عليه مواضع انگليسى ها رهبرى مى كرد. آنها به محموله هاى انگليسى ها شبيخون مى زدند و با گزارش هاى غلطى كه پخش مى كردند ارتش انگليسى ها را دچار اختلال مى كردند. بدين طريق واسموس و جنگجويان ايرانى اش موفق شدند راه هاى مهم استراتژيك را براى انگليسى ها از بوشهر به شيراز و تهران مرتباً مسدود كرده و در كار آنها اختلال به وجود بياورند. براى مقابله با به اصطلاح «ارتش آلمان در جنوب ايران» انگليسى ها مجبور شدند كشتى هاى جنگى و يگان هاى سربازان انگليسى و هندى را كه در قسمت هاى ديگر فوق العاده وجودشان لازم بود، به خليج فارس گسيل دارند.اگرچه انگليسى ها در نهايت براى سر واسموس سه هزار سكه طلا جايزه گذاشتند اما تا مدتى نتوانستند او را دستگير كنند. تازه هنگامى كه واسموس خودش را به تهران رساند انگليسى ها توانستند به كمك خيانت يك افسر ژاندارمرى او را دستگير كنند.با وجود ضربه هايى كه واسموس به كمك ايرانى ها به انگليسى ها زد، در مجموع تلاش آلمان براى كشاندن ايران و افغانستان بى طرف به جنگ و تقويت نيروهاى عثمانى با شكست مواجه شد. موفقيت انگليسى ها در اين زمينه بيشتر بود: انگليسى ها موفق شدند امير مكه و سربازانش را به «جهاد» با حكومت عثمانى متقاعد كنند. به كمك انگليسى ها ارتش اعراب به حكومت عثمانى ضربه مهلكى وارد كرد. اين جريان تحت رهبرى مامور انگليسى توماس ادوارد لارنس معروف به «لارنس عربستان» صورت گرفت.ويلهلم واسموس موفق شد چند هفته بعد از دستگيرى اش از چنگ انگليسى ها فرار كند و به آلمان بازگردد. اما دوباره عزم سفر به ايران كرد، كشورى كه به گفته خودش «با جان و دل شيفته اش بود.» منابع کتاب جنگ های جهانی اول و دوم / نوشته کامران فانی / تهران 1377 سایت مرکز اسناد تاریخی ایران iich.net نقل از كتاب «ايران» نوشته كلوديا اشتوته yadeyar.ir
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)