ایزدان، معمولاً در گسترهای پهناور پراکنده میشوند. گاه میان نام ایزدان مردمانی بس متفاوت و دور از هم، نزدیکی و یکسانی دیده میشود. این نوشتار دربارهی چرایی این موضوع گفتگو نخواهد کرد بلکه نمونهای از این نزدیکی نام سه ایزد را که دو تای آنها ایرانی، و دیگری مصری است، بررسی خواهد کرد.
موضوع نوشتار دربارهی فرضیهی یکسانی بخش دوم واژههای «اهوره» و «میثره» با نام خدای باستانی مصری «رع» و یا «را» خواهد بود. بدین منظور در سه بخش به بررسی ریشهشناختی هر سه واژه خواهیم پرداخت.
رع
مهمترین خدا در دورهی سلطنت قدیم مصر خداوند خورشید با سرِ باز به نام «رع» بود. مصریها معتقد بودند که او هر روز در شرق متولد میشود، در طی روز در آسمان سیر میکند و مثل پیرمردان هر شب در مغرب میمیرد. طی شب، او در زیر زمین، منطقهای که مردهها در آنجای گرفتهاند، سفر میکرد تا دوباره به شرق برسد. (اسمیت، ۱۳۸۰: رویه ۲۷-۲۸) ارتباط او با خورشید از سندی مصری معلوم میشود:
«بر فراز گنبد آسمان برمیآید، تا هر روز به خورشید زندگی بدهد.» (Paul William Roberts:1993)
با گذشت زمان، با افزایش پرستش خدای خورشید، تعداد و قدرت کاهنان خداوند رع افزایش یافت.(اسمیت، ۱۳۸۰: رویه ۶۵)
افزایش قدرت رع، تا جایی ادامه داشت که فرعونها برای به دست آوردن مشروعیت بیشتر، خود را به هر نحوی به او مرتبط کنند. در سندی مصری در این باره میخوانیم:
«چیست که تو ندانی؟ کیست که از تو خردمندتر باشد؟ کجاست که تو ندیده باشی؟… اگر تو به آب بگویی «بر فراز کوهها بالا برو»، نهر مطابق فرمان تو جریان مییابد، چرا که تو «رع» هستی… توانایی و اقتدار در دهان تو و درک و دریافت در قلب توست، کلام تو کلامِ مات[Maat=] (خداوند حقیقت) است و خداوند روی لبهای تو نشسته است… برای تو ابدیت تقدیر شده است. همه چیز مطابق خواست تو انجام میشود و هر آنچه بگویی، مطاع است» (Ceroge Stiendorff and Keith C. Seele:1947)
در دوران سلطنت جدید، آمنحوتپ به این باور رسید که خداوند برتر آتون Aten است که خودِ خورشید است نه خدای خورشید، رع. (اسمیت، ۱۳۸۰: رویه ۹۷) نگارنده احتمال میدهد که «خداوند خورشید» بودنِ «رع» به خاطر معنای نام این خدا باشد. احتمالاً میبایست نام این خدا را به «روشنایی» ترجمه کنیم. در واقع «روشنایی» یا «رع=را» خودِ خورشید نیست بلکه خدای خورشید است. هرودوت به معروف بودن کاهنان هلیوپولیس اشاره کرده است. (هرودوت، کتاب دوم، بند ۳) هلیوپولیس که در لغت، به معنی «شهر خورشید» است، شهر خدای را ra بوده است. (هرودوت، کتاب دوم، بند ۳، زیرنویس از مترجم)
تا اینجا مشخص شد که رع خدایی باستانی در مصر بوده به معنی روشنایی که به عنوان خدای خورشید پرستیده میشده است و بعدها جای خود را به خودِ خورشید [=آتون] داده است.
میثره
میتره (در اوستایی «میثرَ» و در پهلوی «میتر» یا «میهر») در اوستای نو ایزد فروغ و روشنایی و پیمانشناسی و یکی از بزرگترین ایزدان و مینُویان در اساطیر کهن هند و ایرانی است که در بخشهای پسین اوستا دگرباره اهمیت ویژهای مییابد. (دوستخواه، ۱۳۸۹: ۱۰۵۷.) میترَ نیز خدای روشنی آسمانی است (دوستخواه، وندیداد، فرگرد ۲۲، بخش یکم، زیرنویس، ص ۸۸۵)
دربارهی نام این ایزد، نگارنده بر این باور است که از دو جزء ساخته شده:
بخش اول: «میث» که به معنی اسطوره و افسانه است و در زبانهای همریشه با فارسی مانند انگلیسی (Myth) در آلمانی (Mythos)، فرانسوی (mythe) یونانی (μύθος) سوئدی (myt) به همین معنی به کار میرود. (مترجم گوگل)
بخش دومِ این نام: «رَه» یا «را» است که به معنی روز و روشنایی است که با «روز» در فارسی همریشه است. بنابراین «میثره» را میتوان اسطوره یا افسانهی روشنایی ترجمه کرد که نزدیکی فراوان به معنای نام خدای مصری دارد.
«مهر» با خورشید ارتباط ندارد، بلکه رابطهی بین زمین با خورشید در واقع عهد و پیمان محسوب میشود، ولی بعدها آن را با خورشید یکی گرفتهاند. در واقع مهر یا میتره نیز در آغاز مانند رع خدای خورشید بوده است. در مورد رع گفتیم که بعدتر جای خود را به آتون [=خدای خورشید] داد. مهر نیز در ادامه، نزد پارتیها و سغدیها به عنوان خورشید برکشیده شد. (Sundermannm , Werner:1979)
اهوره
اهورهمزدا از دو جزء «اَهوره» و «مَزدا» (مزداه) ترکیب یافته است. جزء نخست همان است که در سنسکریت «اَسورَه» گویند. اهوره در اوستا به معنی بزرگ و سرور، به عنوان صفتی برای ایزدان مهر و اپامنپات هم به کار رفته است. (دوستخواه، ۱۳۸۹: ۹۳۶.) «اهوره» از دو جزء تشکیل شده، بخش اول «اهو» است.
اَهو (=جان) در پهلوی آن را اَخو (axw) گویند. (دوستخواه، ۱۳۸۹: ۹۳۵.) بخش دوم نیز مانند بخش دوم «میتره» به معنای روشنایی است و از همان ریشه است. هرگاه این ریشهشناسی پذیرفته شود، معنای اهورا با «روشنایی جانبخش» برابر خواهد بود.
نتیجهگیری
براین اساس، نگارنده، نام خدای مصری: «رع» را که به لحاظ معنایی نیز با «ره» که جزء دوم واژههای «اهوره» و «میثره» باشد، نزدیک و حتی یکسان میداند اما در اینکه این واژه از فرهنگ ایرانی به مصری رفته است و یا از فرهنگ مصری به ایرانی، داوری نمیکند چرا که در اینباره، شواهد و مدارکی وجود ندارد.
کتابنامه
برندا اسمیت، ۱۳۸۰. مصر باستان، ترجمهی آزیتا یاسائی. تهران: ققنوس.
دوستخواه، جلیل. ۱۳۸۹. اوستا کهنترین سرودهها و متنهای ایرانی. تهران: مروارید.
هرودوت، ۱۳۸۳. تاریخ هرودوت، جلد دوم. ترجمهی هادی هدایتی تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
مترجم گوگل.
The Pyramid Texts، ca. ۲۳۰۰ B. C.، quoted in Paul William Roberts، River in the Desert: Modern Travels in Ancient Egypt. New York. Random House، ۱۹۹۳.
Ceroge Stiendorff and Keith C. Seele، When Egypt Ruled the East. Chicago: University of Chicago Press، ۱۹۵۷.
Sundermann، Werner (۱۹۷۹)، Bianchi، Ugo، ed.، The Five Sons of the
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)