3b957b94dc7a5369f583f77d4458dbbc


- شاید اگر او هم می‌خواست مثل خیلی‌ها از یک راه بیراهه یا یک رابطه وارد عالم بازیگری شود، خیلی زودتر از این‌ها به دست فراموشی سپرده شده بود؛ اما او پله‌پله «مهدی پاکدل» شد؛ خاک صحنه خورد و بازیگری را‌ در زیرزمین‌های تئاتر شهر‌ و از بزرگان هنر ایران آموخت.

«مهدی پاکدل» این روزها جزو بازیگران برجسته سینما و تلویزیون ایران به حساب می‌آید، آن‌چنان که قرار است نقش اول بزرگ‌ترین پروژه سینمایی ایران (فیلم محمد رسول‌الله) را ‌بازی کند؛ او عاشق تئاتر است آنقدر که می‌گوید، اگر ترسی از شرایط نامعلوم زندگی نداشتم هیچ موقع وقتم را با حضور در تلویزیون و سینما تلف نمی‌کردم! بهانه گفت‌وگوی ما با «مهدی پاکدل» بحث راجع به کمتر دیده‌شدن بازیگران تئاتر‌ و البته پرسیدن یک سوال مهم بود: «چراستاره‌های سینما و تلویزیون برای بازی در تئاتر مشتاق هستند؟»

فرق مخاطبان تئاتر

شاید یکی از بزرگ‌ترین دلایلی که بازیگران تئاتر ایران آن‌چنان که باید از کار در این عرصه رضایت ندارند، به دلیل کم دیده شدن‌شان باشد؛ بازیگران تئاتر در تمام دنیا ارج و قرب بسیار زیادی دارند و دولت‌های‌شان نیز حمایت زیادی از تئاترشان به عمل می‌آورند زیرا تئاتر، به نوعی هنر مادر است و بقیه هنرهای نمایشی به واسطه تئاتر ارتزاق می‌کنند اما در ایران با وجود این‌که بسیاری از بازیگران شناخته‌شده سینما و تلویزیون را بچه‌های تئاتری تشکیل می‌دهند‌‌ اما بهای زیادی به آن‌ها داده نمی‌شود!
شما ببینید هر کدام از بازیگران تئاتری که به تلویزیون می‌آیند و با وجود این‌که آن‌چنان هم برای مردم شناخته شده نیستند اما در آن مجموعه می درخشند، نمونه‌اش «بهنام تشکر.» بازی‌های‌ فوق‌العاده‌ای از بهنام تشکر دیده‌ام‌ اما حرصم از این می‌گیرد که چرا این بازیگر با این همه استعدادی که در تئاتر دارد، باید به واسطه حضور در تلویزیون مشهور شود! شاید از هر ۱۰۰ نفر، ۱۰ نفر یک بازیگر تئاتر را بشناسند اما قضیه برای بازیگران سینما و تلویزیون خیلی متفاوت است. تئاتر مخاطب فرهیخته و خاص دارد که با چشمان باز انتخاب می‌کنند.

خودم را در تئاتر پیدا می‌کنم

اصولا هنرهای نمایشی مانند سینما و تلویزیون نظمی را می‌طلبد که بازیگران تئاتر صددرصد این نظم را دارند، اصلا بلدند چگونه این نظم و انضباط فکری‌شان را در سینما و تلویزیون به کار ببرند. به‌خدا قسم اگر تئاتر آنگونه که باید از نظر مالی تامینم می‌کرد، باور کنید هیچ‌وقت دلم نمی‌آمد سراغ تجربه عرصه‌های دیگر بروم و وقتم را تلف کنم!
به‌نظرم جاهای دیگر واقعا وقت تلف کردن صرف است چون تا یک حد مشخصی پول، شهرت و اتمسفر تلویزیون و سینما برای شما جالب است ولی بعد از آن همه چیز برایت عادی می‌شود و دیگر دلت می‌خواهد خودت را پیدا کنی؛ من خودم را در تئاتر پیدا می‌کنم، یعنی آن حال خوب و ارضا شدن روحی‌ام به واسطه حضور در تئاتر اتفاق می‌افتد. مطمئنا اگر از نحوه گذران زندگی‌ام هراسی نداشتم، هیچ‌وقت تئاتر را رها نمی‌کردم، البته هنوز هم اگر فرصتی پیش بیاید در تئاتر بازی می‌کنم.
سال گذشته در ۳ نمایش «حضرت والا»، «نوشتن در تاریکی» و «ابرهای پشت حنجره» روی صحنه رفتم و بیش از نیمی از سال درگیر تئاتر بودم. کدام بازیگر چنین کاری می‌کند؟ اما در کل ارج و قربی برای بازیگران تئاتر قائل نمی‌شوند! ‌ممکن است روزی از نظر مالی هیچ احتیاجی نداشته باشم و جایی بگویم به چندرغاز درآمد تئاتر راضی‌ام و می‌توانم با همان زندگی کنم چون زندگی کردن با پول تئاتر را تجربه کرده‌ام اما وقتی می‌بینم هنوز هم جشن بازیگران تئاتر را مانند سال ۶۰ برگزار می‌کنند و هیچ‌گونه نظم و انضباطی در بزرگ‌ترین جشن تئاتری‌ها وجود ندارد و همه چیز شلخته، من‌درآوردی و سمبل‌کاری است، پشیمان می‌شوم.

جا برای همه هست

موافق این موضوع هستم که بازیگران سینما و تلویزیون به تئاتر بیایند و خودشان را در این عرصه هم امتحان کنند چون این حق هر بازیگر و هنرپیشه‌ای است که توانایی‌هایش را در هر زمینه‌ای بسنجد. شاید یک کارگردان تئاتر بگوید، فلان ستاره سینما برای این نقش من ایده‌آل است اما همیشه استفاده از بازیگران سینما در تئاتر جواب نداده؛ چون اتفاق افتاده نمایشی در تئاتر شهر روی صحنه رفت که همه بازیگرانش دانشجوی ترم دوم تئاتر بودند و هیچ ستاره‌ای هم نداشتند اما کارشان پرمخاطب‌ترین نمایش سال شد.
برعکس آن، نمایشی داشتیم که ۱۰ تا سوپراستار داشته اما فروش آنچنانی نکرده چون فرمول‌های تئاتر با سینما و تلویزیون خیلی فرق دارد. اگر حضور یک ستاره سینما در تئاتر باعث شود، ۴ نفر که تا امروز به تئاتر نرفته‌اند و دوست هم نداشته‌اند بروند، ترغیب شوند نمایش ستاره‌شان را در تئاتر ببینند و با این فضا آشنا شوند، خیلی اتفاق خوش‌یمن و خوبی است.
این‌که خیلی از تئاتری‌ها دوست ندارند بازیگران سینما و تلویزیون وارد این عرصه شوند را قبول ندارم! مطمئن باشید هیچ‌کس نمی‌تواند جای هیچ‌کس را بگیرد. ضمن این‌که امروز سالن‌های تئاترمان با وجود سالن‌های ایرانشهر افزایش پیدا کرده، بنابراین جا برای همه هست.

هنگام بازی تماشاگر جلوی پایم می‌نشست!

شاید تهران با جمعیت ۱۳-۱۲ میلیون نفری‌اش، فقط ۱۰۰ هزار نفر علاقه‌مند به دیدن تئاتر داشته باشد! مثلا سال گذشته که نمایش «نوشتن در تاریکی» را به کارگردانی «محمد یعقوبی» کار کردم و پرمخاطب‌ترین نمایش سال ۸۹ انتخاب شد، فکر نمی‌کنم ۶هزار نفر هم نمایش را دیده باشند چون سالن‌های تئاترشهر ۱۲۰نفر گنجایش دارد، حالا فرض کنید روی زمین هم آدم بنشیند و با زحمت بتوان ۱۵۰نفر را در سالن راه داد، ۳۰ اجرا هم که بیشتر نداری!
شاید باور نکنید اما بعضی شب‌ها فاصله منِ بازیگر با تماشاگر فقط یک وجب بود! چون ظرفیت سالن‌مان پر شده بود و مجبور بودیم کنار تماشاگران بازی کنیم، نمایش‌مان مخاطب داشت، آنقدر که ۳ ردیف کامل دور تئاترشهر صف می‌بستند! این خیلی حس خوبی برای یک بازیگر است که وقتی وارد سالن می‌شود، می‌بیند روی در و دیوار هم آدم نشسته تا نمایشت را ببیند.

در تئاتر نمی‌توانی تماشاچی را گول بزنی

دوست دارم یک بار نمایش‌های کمدی که امروز در جاهای مختلف ‌روی صحنه می‌روند را ببینم. می‌دانم بازیگران این نوع نمایش‌ها درآمد بالایی به نسبت بازیگران تئاتر دارند اما به‌نظرم این نوع نمایش هم خودش نوعی تئاتر است و اصلا خیلی‌ها با تئاتر به واسطه همین نمایش‌ها آشنا شده‌اند. اصطلاحا به این نوع نمایش‌ها می‌گویند «تئاتر لاله‌زاری.» چون فضای مفرحی برای تماشاگرانش به‌وجود می‌آورد و مردم را سرگرم می‌کند، از طرفی به نسبت تئاترهایی که ما بازی می‌کنیم، خیلی چیزها را راحت‌تر می‌توان بیان کرد، بیشتر می‌توان بداهه‌گویی و شوخی کرد، اصلا مدل‌شان با نمایش‌های تئاتر‌شهری‌‌ زمین تا آسمان فرق می‌کند و با توجه به این‌که مخاطبان زیادی هم دارند، بسیار قابل احترا‌م هستند اما مخاطبان نمایش‌های تئاتر شهر یک مقدار فرهیخته‌تر هستند و ‌وقتی برای دیدن نمایشی می‌آیند که مطمئنا تفکری پشت‌سرش هست.
اصلا تفکر آدم‌های تئاترشهری چه مخاطب باشند و چه تولید‌کننده، بسیار جلوتر از سایر هنرهاست و شمای بازیگر به هیچ عنوان کار راحتی نداری. از طرفی کارگردانی در تئاتر، به‌مراتب دشوارتر از کارگردانی در سینما و تلویزیون است چون با یکسری آدم‌هایی که همه‌شان اهل هنرند و به ریزترین نکته هم توجه دارند طرفی، برعکس سینما و تلویزیون اصلا نمی‌توانی تماشاچی‌ات را گول بزنی، خیلی سطح سلیقه تئاتری‌ها بالاست به همین دلیل اگر کارت خوب نباشد، شک نداشته باش مخاطبی نخواهی داشت.

بازیگران تئاتر حق بیمار شدن ندارند!

اولین درسی که یک بازیگر در تئاتر یاد می‌گیرد این است که نباید بیمار شود! اصلا ذات تئاتر این است که هیچ‌چیزش قابل پیش‌بینی نیست! بارها اتفاق افتاده بازیگری که نقش اصلی کار نبوده و مثلا مشکلی برایش پیش آمده یک نفر از عوامل پشت صحنه از صبح تا بعدازظهر نقش و دیالوگ‌هایش را تمرین کرده و به جای او روی صحنه رفته اما در کار آقای بیضایی «حمید فرخ ‌نژاد» دچار مشکل قلبی شد و نتوانست در ادامه نمایش کنار گروه باشد، «علی عمرانی» مجبور شد چند شب به جای او روی صحنه برود و از روی متن برای تماشاچیان بخواند.
البته قبل از خواندن متن از تماشاگران به دلیل این اتفاق معذرت‌خواهی می‌کرد چون واقعا هیچ کاری از دست کسی برنمی‌آمد. اتفاقات این‌چنینی در تئاتر اجتناب‌ناپذیر است.
نمی‌دانم چرا اهالی تئاتر ما اینقدر بسته فکر می‌کنند! انگار هنوز بلد نیستیم به‌خودمان احترام بگذاریم! همین‌ چیزها‌ باعث رنجش آدم می‌شود و ترجیح می‌دهی از این فضا دور شوی. تئاتر برای خیلی‌ها شبیه یک مرداب است که دیده نمی‌شوی؛ حدود ۱۲ سال در انواع و اقسام نمایش‌های تئاتری بازی کردم اما دیده نشدم! خب همین چیزهاست که حال آدم را خراب می‌کند.
شاید به نسبت سایر بازیگران تئاتر دستمزد بالایی بگیرم که پول بیت‌المال است اما طی این سال‌ها ۴ نفر کارشناس نیامده‌اند بنشینند بازی‌ام را ببینند و بعد مثلا بگویند نه، این به درد بازی در تئاتر نمی‌خورد! منظورم این است که هیچ نظارتی در تئاتر ما وجود ندارد.

منبع : ماهنامه ایده آل
24 آنلاین نیوز