در قلمرو حقوق و آزادىهاى مذهبى، مسأله ارتداد، از مهمترين و حساسترين موضوعات شمرده مىشود. لذا پاسخی تفصیلی باید داده شود تا شبهه ای نماند.
ارتداد چيست؟
«ارتداد» كه از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معناى بازگشت است. در فرهنگ دينى، بازگشت به كفر ارتداد و ردّه ناميده مىشود، (راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن، ص 192و193).
البته مسأله ارتداد و احكام جزايى مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد. در برخى ديگر از اديان و مذاهب بزرگ نيز هر گاه كسى از دين برگزيده و منتخب روى گرداند ،كافر به شمار مىآيد و بدان سبب كه از دين سابق برگشته، مرتد خوانده و مجازات مىشود.( عهد قديم، سفر توريه مثنى، فصل 13؛ عهد جديد، نامهاى به مسيحيان يهودى نژاد عبرائيان، بند10، جمله26-32).
عوامل ارتداد
امورى كه سبب كفر مىشود، هر گاه از سوى يك مسلمان صورت پذيرد، عوامل تحقق ارتداد نيز به شمار مىآيد. اين امور عبارت است از:
1. انكار اصل دين: مانند انكار وجود خدا، وحدانيت وى، رسالت حضرت ختمى مرتبت(ص) يا معاد و حيات پس از مرگ. با انكار يكى از اين امور فرد كافر مىشود؛ مثلاً اگر به خدا ايمان داشته باشد، ولى به شريعت حضرت محمد(ص) ايمان نياورد، كافر شمرده مىشود؛ «الكافر هو من انتحل غير الاسلام» . ( كتب فقهى باب نجاسات )
2. انكار يكى از احكام ضرورى و بديهى دين اسلام؛ مانند انكار وجوب نماز يا روزه. هر مسلمانى مىداند در دين اسلام نماز و روزه واجب است. ممكن است كسى منكر اصل دين اسلام و شريعت محمدى(ص) نشود؛ ولى به دليل انكار يكى از احكام ضرورى اسلام كافر گشته، حكم ارتداد بر وى جارى گردد؛ البته فقها در اين مسأله كه آيا صرف انكار يكى از ضروريات دين موجب كفر و ارتداد مىشود - مانند افرادى كه پيامبر را تكذيب نمىكنند ولى مىگويند شما معانى كلمات پيامبر(ص) را نمىفهميد ... مثلاً انكار وجوب نماز و روزه، به اين معنا باشد كه من قبول ندارم در اسلام چنين حكمى وضع شده، نه اینکه (نعوذ الله) پيامبر دروغ گفته است، اختلاف نظر دارند. اگر منكر، جديد الاسلام به شمار آيد يا دور از كشورهاى اسلامى زندگى كند، به گونهاى كه روشن نبودن بداهت اين حكم نزد وى ممكن باشد، به كفر وى حكم نمىشود.
3. انكار يكى از احكام قطعى ولى غير ضرورى اسلام: هر گاه كسى به طور مشخص بداند مثلاً روزه در عيد فطر حرام است يا روزه مسافر(جز در موارد خاص) باطل است و يا پوشش اسلامى بانوان واجب است، ولى با وجود اين، منكر آن گردد، مرتد مىشود؛ چون اين امر به انكار رسول خدا(ص) يا تكذيب آن حضرت مىانجامد.
البته لازم نيست انكار دين يا احكام شريعت مقدس حتماً با گفتار صريح و آشكار باشد. هر گفتار يا كردارى كه سبب تكذيب، انكار، عيب گذارى و ناقص شمردن، تمسخر و استهزاى دين اسلام يا اهانت به مقدسات و كوچك شمردن و دست برداشتن از آن گردد، موجب تحقق كفر و ارتداد مىشود؛ مانند افكندن قرآن در كثافات يا پاره يا تيرباران كردن آن. از اين روى، هر رفتار و گفتارى كه نتيجه آن عدم حقانيت دين اسلام و در نتيجه بىفايده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب كفر و ارتداد مىگردد.
يكى از نمونههاى روشن آن حكم حضرت امام خمينى درباره سلمان رشدى و مرتد خواندن او است. سلمان رشدى با صراحت به نفى و انكار اسلام نپرداخت؛ ولى به نحوى مزورانه و شرم آور به ساحت مقدس قرآن كريم، پيامبر اكرم(ص) و همسران و برخى از ياران آن حضرت توهين كرد - اين خود جرمى جداگانه به نام«سب النبى» است و مجازات مستقل دارد - و مسأله وحى و نزول قرآن را به سُخره گرفت. او به خواننده كتابش تلقين مىكند كه رسالت پيامبر(ص) و نزول قرآن كريم، دروغ و - معاذ الله - ساخته ذهن نبى اكرم(ص) است و حتى بعضى از سخنان شيطان نيز در قرآن گنجانيده شده است.
انواع مرتد
در فقه اسلامى مرتد دو نوع است و هر يك احكامى جداگانه دارد:
الف. مرتد فطرى: كسى است كه پدر و مادر يا یکی از آن دو هنگام انعقاد نطفه وى مسلمان بوده، بعد از بلوغ، آيين اسلام را پذيرفته و سپس به كفر روى آورده است؛ مانند سلمان رشدى كه پدرش مسلمان است.
ب. مرتد ملى: كسى است كه پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وى كافر بودهاند؛ بعد از بلوغ، اظهار كفر كرده، سپس مسلمان شده و بعد از آن به كفر باز گشته است.
مجازات ارتداد
اگر مرتد فطرى مرد باشد، علاوه بر برخى از احكام مدنى مانند فسخ پيمان نكاح و جدايى از همسر بدون نياز به طلاق و تقسيم اموال بين ورثه، به اعدام محكوم است و توبهاش، از جهت ظاهرى، پذيرفته نمىشود يعنى اگر با اعتقاد و باور قلبى توبه كند، خداى متعال مىپذيرد و نماز و عبادتش صحيح است؛ اما بر جريان حكم اعدامش تأثير ندارد.
اگر مرتد ملى توبه كند، پذيرفته مىشود؛ حتى قبل از جريان هر گونه حكمى، نخست وى را به توبه و بازگشت به اسلام دعوت مىكنند و سه روز - برخى از فقها مانند شيخ طوسى گفتهاند به قدر لازم - به او مهلت مىدهند. اگر در اين مدت توبه كرد، آزاد مىشود؛ وگرنه به اعدام محكوم مىگردد.
البته زن مرتد، از هر نوع كه باشد كشته نمىشود. او را به توبه فرا مىخوانند، چنانچه توبه كرد، آزادش مىكنند؛ و گرنه در زندان باقى مىماند و در تنگناى معيشتى قرار مىگيرد تا توبه كند. (تحريرالوسيله، ج 2، ص 624)
از اینجا روشن می شود که اگر هر کسی حتی مرد مسلمان که جرم سنگین تری دارد، از اسلام برگردد ولی آن را ابراز نکند بعدا می تواند توبه کند و هیچ مجازاتی ندارد همچنین اگر کسی در مسائل دین شک کند ولی به تحقیق بپردازد حکم مرتد را ندارد.
موضوع ارتداد و آثار حقوقى اش در شريعت و فقه اسلام به اندازهاى روشن و بديهى است كه درباره اصل حكم كمترين ترديدى وجود ندارد و همه مذاهب فقهى آن را پذيرفتهاند؛ البته درباره جزئياتش اختلاف نظرهايى ديده مىشود؛ براى مثال، بر اساس رأى مشهور اهل سنت، بين مرتد ملى و فطرى يا زن و مرد تفاوتى وجود ندارد؛ - هر نوع كه باشد - ابتدا به توبه دعوت مىشود، چنانچه توبه كرد آزاد و گرنه كشته مىشود.
آيات و روايات نشان مىدهد خود ارتداد، يعنى «صرف تغيير دين و عقيده»، موضوع حكم است نه همراه شدن آن با جرائم ديگر؛ براى نمونه توجه به آيات سوره «محمد» آيه 25، «مائده» آيه 54، «بقره» آيه 217 و رواياتى كه شيعه و سنى از رسول اكرم(ص) نقل فرمودند و نيز روايات نقل شده از امام باقر(ع) سودمند مىنمايد. (محدث نورى، مستدرك الوسايل، ج 3، ص 242؛ المغنى، ج10، ص76.)
در آيات و روايات ديگر، جزئيات بحث آمده است؛ ولى قيدى كه بتوان به يارى آن ارتداد را جرمى سياسى و اقدام عليه نظام حاكم اسلامى قلمداد كرد، به چشم نمىخورد. البته برخى آيات از جمله آيه 217 سوره بقره و مخصوصاً آيه 72 سوره آل عمران نشان مىدهد ارتداد به عنوان يك جريان فتنه انگيز براى ايجاد تزلزل در باورهاى دينى مسلمانان از سوى دشمنان داخلى و خارجى مطرح بود.
خداوند متعال مىفرمايد: «و جمعى از اهل كتاب [يهودىها به پيروان خود ]گفتند [برويد در ظاهر] به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ايمان بياوريد و در پايان روز كافر شويد[ و از آيين اسلام بازگرديد] شايد آنها از آيين خود بازگردند» آلعمران ، آيه 72. اين آيه صريح در تلقى ارتداد به عنوان يك توطئه است. در واقع، نه اسلام آوردن آنان حقيقى بود و نه كفرشان در تحقيق علمى ريشه داشت. اين كردار آن ها مقدمهاى بود براى ايجاد تزلزل در باورهاى دينى مردم مسلمان تا آنان از خود بپرسند اگر اسلام حق و درست است، پس چرا اهل كتاب كه از بشارات آسمانى پيشين آگاهند، از آن بازگشتند؟ اين كار آن ها به واسطه حسادت بود نه خيرخواهى. بقره ، آيه 109.
عامل دیگر هوس برخى از مسلمانان است. شيطان اين كار ناروا را نزد آنان خوب جلوه مىدهد و از جاهطلبى و ديگر مطامع پست دنيوى براى فريفتن و پيوند زدنشان با دشمنان بهره مىبرد. (محمد/ 25-30).چه بسا بتوان به واسطه قرائن و شواهد مذكور در اين آيات، مجازات مذكور در روايات را به ترتب آثار اجتماعى بر ارتداد افراد مقيد دانست؛ يعنى هر گاه كسى كه از دين خارج شده، با تبليغ ارتداد خود، در اذهان عمومى ترديد و شبهه پديد آورد و روحيه ايمانى جامعه را تضعيف كند، با آن مجازات روبهرو مىشود.
بنابراين، ارتداد به عنوان اخلال در نظم عمومى ترديد و فتنه انگيزى جرم شمرده مىشود نه به عنوان يك جرم سياسى و اقدام عليه نظام حاكم. بنابراين، مجازات مرتد اقدامى شايسته و بازدارنده است تا ديگران دريابند نمىتوانند ارزشهاى جامعه را ناديده بگيرند و هر روز به دينى جديد روى آورند.
مجازات ارتداد براى استفاده بهينه از آزادى مذهبى و ايجاد فضاى سالم براى بهرهبردارى شايسته از آن است نه محدود ساختن آزادى مذهبى. اسلام از پيروان خود پيروى كوركورانه و بىدليل را نمىپذيرد. هر گاه كسى تحت تأثير پدر و مادر و محيط و عوامل ديگر به اسلام گردن نهد با توبيخ اين آيين روبهرو مىشود. اسلام معتقد است پيروانش بايد براساس دليلهاى منطقى و دور از ابهام و پيچيدگى كه فرا راه همگان قرار دارد، به مبانى مذهبى پايبند گردند وگرنه صرف اظهار ايمان و به كار بستن مقررات دينى، بدون اتكا به اصول علمى درست، ارزشى ندارد. اسلام مانند مسيحيت كنونى و ديگر مذاهب ساختگى نيست كه قلمرو ايمان را از قلمرو منطق و استدلال جدا بداند. در اسلام، ايمان به مبادى مذهب و ريشههاى عقايد بايد از منطق و استدلال سرچشمه گيرد. اگر از مسيحيان كنونى بپرسيم: چگونه ممكن است خدا در عين آنكه يكى است، سه تا(أب و ابن و روح القدس)باشد؟ پاسخ مىدهند: قلمرو ايمانى از قلمرو عقل و منطق جدا است! ولى اسلام مىگويد: «به بندگانم آن هايى كه همه گونه حرفها را مىشنوند و در ميان آن ها نيكوترينشان را انتخاب مىكنند، بشارت بده اينان كسانى هستند كه از ناحيه خدا هدايت يافتند و اينان صاحبان خردند». (زمر ،18).
قرآن كريم از كسانى كه براى خدا شريك قائل شدهاند يا به سبب تعصب مذهبى و غرور ملى بهشت را مخصوص خود و خود را ملت برگزيده خدا مىدانند، دليل و برهان مىخواهد و مىفرمايد: «قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين»؛ (بقره ، 111؛ انبياء ، 24؛ نحل ، 64).
بنابراين، اسلام پيش از آنكه كسى را به عنوان پيرو بپذيرد، به او هشدار مىدهد چشم و گوش خود را باز كند و درباره آيينى كه مىخواهد بپذيرد، آزادانه بينديشد؛ چنانچه از لحاظ عمق و استدلال روحش را قانع ساخت - البته حتماً قانع مىسازد - در شمار پيروانش در آيد وگرنه حق دارد هر چه بيشتر دربارهاش تحقيق و بررسى كند. قرآن مجيد به پيامبرش دستور مىدهد: «اگر يكى از مشركان به تو پناهنده شد به او پناه بده تا گفتار خدا را بشنود آنگاه به مقصدشان برسان؛ اين به خاطر آن است كه آن ها مردمى نادانند». توبه آيه 6.
در پى اين فرمان، فردى به نام «صفوان» خدمت پيامبر اسلام(ص) شرفياب گرديد و از حضرتش خواست اجازه دهد دو ماه در مكه بماند و درباره اسلام تحقيق كند شايد حقيقت و درستى آن برايش روشن گردد و در زمره پيروانش درآيد. پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من، به جاى دو ماه، چهار ماه به تو مهلت و امان مىدهم. (اسدالغابه، ج 3، ص 22).
بر همين اساس، اسلام هشدار مىدهد چشم و گوش خود را باز و دلايل و منطق اين دين را دقيقاً بررسى كنيد، اگر شما را قانع نكرد و مجذوب اصالت و واقعيت خود نساخت، در برابرش گردن ننهيد: «لا اكراه فى الدين»؛ (بقره ؛ 256).
ولى هر گاه مسلمان شديد، ديگر نمىتوانيد از آن باز گرديد. اين سختگيرى، علاوه بر آنكه سبب مىشود مردم دين را امرى سَرسَرى و تشريفاتى ندانند و در پذيرش و انتخابش بيشتر دقت كنند، راه سودجويى را بر مغرضان و دشمنان كينه توز اسلام مىبندد تا نتوانند از اين راه، آيين ميليونها مسلمان را بازيچه اميال شوم خود قرار دهند و در انظار عمومى آن را از اعتبار ساقط كنند.
اساساً خداى متعال انسان را آزاد ولى هدفمند آفريده است. از اين رو، آزادى و حق انتخاب انسان موهبتى الهى براى نيل به كمال شمرده مىشود. به همين جهت، از نظر اسلام، بت پرستى و شرك و كفر و الحاد در شأن انسان نيست؛ خداوند شرك و كفر را از انسان نمىپذيرد و مشركان را نمىبخشد؛ (زمر ، 7)... .
برای مطالعه بیشتر به کتب زیر مراجعه نمایید:
اسلام و حقوق بشر، زين العابدين قرباني؛
احكام مرتد از ديدگاه اسلام و حقوق بشر، سيف الله صرامي؛
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)