عذاب
برخی گناه می کنند و در جواب کسانی که آنها را از حساب و کتاب و عذاب قیامت می ترسانند این چنین می گویند: «آدم عاقل لذت نقد را برای عذاب نسیه رها نمی کند.» این افراد گمان می کنند که آن عذاب موعود مانند برخوردی است که دستگاه قضای یک کشور با فرد متهم می کند. روند خیالی آنها را می توان در مثال زیر پیاده کرد:
کسی مقدار زیادی پول را به سرقت می برد. سپس با آن پولهای دزدی مدتی را به عیش و نوش می گذراند. بعد که دستگیر شد و در دادگاه جرمش ثابت شد او را مجازات می کنند.
بسیاری از مردم رابطه بین گناه و عذاب را به همین شکلی که بیان شد تصور می کنند و به آن باور دارند. اگر حقیقت امر اینگونه باشد که اینها باور دارند یعنی بین گناه و عقاب فاصله باشد؛ آنگاه باید پذیرفت که این منطق «لذت نقد و جزای نسیه» چندان حرف بی راهی هم نیست. این فکر می گوید: «خوشی امروز را از دست نده ولو اینکه حرام باشد حال اگر عذابی هم داشته باشد فعلا که خبری از آن نیست؛ حالا کو تا بعد!»
با همین استلالی که بیان شد متأسفانه شیطان و شیاطین انسان نما، عده ای از بندگان خوب خدا را گمراه کرده و روح مطهرشان را به انواع و اقسام گناهان آلوده می کنند.
حقیقت امر چیز دیگریست
با مراجعه به قرآن کریم و روایاتی که در این زمینه معارفی ناب بیان فرموده اند روشن می شود که حقیقت امر به گونه ای دیگر است و این اندیشه از باطل برخاسته و به بی راهه می رود.
برای درک بهتر این حقیقت ابتدا پیش درآمدی برایش ذکر می کنیم و آن اینکه بر حذر داشتن مردم از کارهای زیان آور به چند شکل رواج دارد:
1. مجری یا ناظر قانون، کسی را از کاری منع می کند.
این بدین معناست که اگر مرتکب آن عمل شد تحت پیگرد قرار می گیرد و پس از آنکه به چنگ قانون افتاد او را مجازات خواهد کرد. در این مدل یک فاصله واقعی بین عمل و سزای آن وجود دارد.
2. پزشک کسی را از خوردن غذایی منع می کند
یعنی اگر به این توصیه گوش نکرد و از آن غذا خورد بعد از مدتی غذا اثر نامطلوب خودش را روی سیستم بدنی او خواهد گذاشت. در این نوع هم، فاصله ای واقعی بین خوردن و آسیب دیدن (عمل و سزای آن) قابل تصور است.
3. پدر یا مادری به فرزند خود می گوید هنگام عبور از خیابان دستت را از دست من جدا نکن که اگر جدا کردی ماشین به تو خواهد زد.
در این صورت سوم اگر فرزند بازیگوش دستش را جدا کرد و به وسط خیابان دوید؛ یا از خطر می رهد و به سلامت می گذرد و یا جدا کردن دست همان و تصادف همان. درست است که در این فرض فاصله ای بین نافرمانی و صدمه وجود ندارد اما این احتمال هم هست که اصلا آسیب نبیند.
4. پدر و مادری به فرزند خود می گویند به این بخاری داغ دست نزن که می سوزی!
در این شکل چهارم هم فاصله ای بین نافرمانی و آسیب (عصیان و سزای آن) فاصله ای نیست (دست زدن همان و سوختن همان) و هم اینکه سوختن قطعا رخ خواهد داد.
خداوند متعال می فرماید مومنین غیبت نکنید که در حقیقت (نه مثل و بعدا و گویا و ...) باطن این گناه خوردن گوشت بدن مرده است؛ یعنی همان لحظه که دارید غیبت می کنید در واقع دارید گوشت مرده می خورید؛ این کار را نکنید؛ دوست دارید گوشت مرده بخورید؟!
نهی خداوند متعال نسبت به گناهان از کدام نوع است؟
همانطور که گذشت اکثر مردم، نهی خداوند را از جنس اول می دانند و بس. بر همین اساس است که آن فکر و اندیشه نیز تولید و ترویج می شود که «حلوای نقد به از حلوای نسیه است و نقد را بچسب و ...»؛ یعنی این گناه نقد را مرتکب شوم و لذتش را هم همین الآن ببرم بهتر از پاداشی است که در صورت ترک آن بعدها به من خواهند داد. از عذابش هم که تا اطلاع ثانوی خبری نیست.
پاسخ قرآن به این سوال
قرآن کریم نهی خداوند نسبت به گناهان را از قسم چهارم می داند.
به این آیات توجه کنید:
آیه اول
احساس گناه
«إِنَّ الَّذینَ یَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْكُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً»(10/نساء)؛ آنان كه از روى ظلم اموال یتیمان را مىخورند، در حقیقت آتش را به درون شكم خود فرو مىبرند و به زودى در آتشی شعلهور خواهند افتاد.
در این آیه شریفه آتش اول آتش جهنم و عذاب بعد از این دنیا نمی تواند باشد زیرا آن را در قسمت دوم بیان کرده است؛ در نتیجه مراد از این آتش که وارد شکم حرام خوار می شود حقیقت و باطن آن مال حرامی است که به ستم گرفته و مصرف می کند.
این آیه به روشنی نشان می دهد که بین گناه و سوختن فاصله ای نیست. کسی که به ستم اموال مردم را غصب کرده و در آن تصرف می کند در همان لحظه دارد آتش مصرف می کند نه اینکه بعد از مردن و یا در قیامت سزای او آتشی است که وارد شکمش می کنند. (المیزان4/321)
آیه دوم
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ... لا یَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یَأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً»(12/حجرات)؛ اى اهل ایمان! ... غیبت یكدیگر را ننمایید. آیا یكى از شما دوست مىدارد كه گوشت بدن مرده برادر دینى خود را بخورد؟!
این آیه که حقیقت و باطن گناه غیبت را نشان می دهد بسیار شبیه به همان نوع چهارمی است که ما در بالا گفتیم. در آن نوع چهارم پدر به فرزند خود می گوید دست به این بخاری داغ نزن که می سوزی اما وقتی اصرار او را می بیند به او می گوید دست نزن! دوست داری بسوزی؟!
در این آیه هم خداوند متعال می فرماید مومنین غیبت نکنید که در حقیقت (نه مثل و بعدا و گویا و ...) باطن این گناه خوردن گوشت بدن مرده است؛ یعنی همان لحظه که دارید غیبت می کنید در واقع دارید گوشت مرده می خورید؛ این کار را نکنید؛ دوست دارید گوشت مرده بخورید؟! (ر.ک: تفسیرنورالثقلین،ج5ص95ح80)
این آیه به روشنی نشان می دهد که بین گناه و سوختن فاصله ای نیست. کسی که به ستم اموال مردم را غصب کرده و در آن تصرف می کند در همان لحظه دارد آتش مصرف می کند نه اینکه بعد از مردن و یا در قیامت سزای او آتشی است که وارد شکمش می کنند
پس در فرهنگ قرآن، گناه و عذاب دو روی یک سکه اند؛ نه دو حقیقت جدا از هم و یا دو رخداد با فاصله
سوال: پس چرا اکثر مردم چنین چیزی را درک نمی کنند؟
پاسخ: درک عینی این حقیقت نیازمند مقام و طهارت ویژه درونی است که ره یافتگان به آن مرتبه از موهبت درک این امور برخوردارند. این حالت دیدن باطن اعمال که در اصطلاح عمومی به آن گفته می شود «باز شدن چشم برزخی» تنها نصیب کسانی می شود که چشم بر گناه ببندند و دهان به حرام خوری و حرام گویی باز نکنند و خلاصه این موهبتی است که خدا نصیب اهل تقوا می کند.
اگر کسی این پرده غفلت را کنار نزد و چشم باز نکرد و ندید؛ بداند که بالاخره یک روزی این اتفاق خواهد افتاد و آنچه را که او ندید به او نشان خواهند داد؛ «لَقَدْ كُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْیَوْمَ حَدیدٌ»(22/حدید)؛ [بعد از مرگ و برافتادن پرده غفلت از روی دیده شخص دنیابین به او گفته می شود] تو از این چیزهایی که امروز می بینی غافل بودی (نه جاهل؛ یعنی بود و تو نمی دیدی) ولی امروز پرده ای که با گناه بافتی و بر دیده آویختی را از دیدگانت برمی داریم تا چشمانت امروز با تیزی خاصی باطن آنچه کردی را ببیند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)