شیطان
آنچه میخوانید برگزیدهای از کتاب «یک عمر مسلمانی»به قلم سید محمد سادات اخوی است که برداشت و تدوینی نو از کتاب «مِعراجُ السَّعاده»، نوشته مرحوم «احمد نراقی » - دوره قاجار - میباشد.
توضیح مولف: در بخشهای «گفتهاند»، دقیق، سخن معصوم را آوردهام و نهایت تغییر، تنظیم امروزی نثر ترجمه آن است؛ اما اگر جایی مفهومی را از کلام معصومان استخراج کردهام به ادب و برای تمایز مخاطبان ارجمند میان کلام نارسای حقیر و عبارت بلند معصوم بزرگوار، پیش درآمد «گفتهاند» را نیاوردهام و در انتهای جمله، «*» گذاشتهام تا مشخص شود که بخش مهمی از عبارت، برگرفته از کلام معصوم است.در بخش مرور صفتها نیز گاهی نویسنده ارجمند، صفتی را که در زمان خودشان بیشتر رایج بوده، در برگهایی بیشتر آوردهاند که حقیر، با توجه به زمان، محدودشان کردم.
*******
مرحله آخر ذکر، جالب است. تا اینجا، «تو» بودی که به قلبت الهام میکردی ذکر بگوید... از اینجا به بعد، قلب تو(بیدار باشی یا خواب)، کار خود را میداند و ذکر را میگوید
الهام و وسوسه
آنچه به خیالمان وارد میشود، دو جور است. به صورت کلی وقتی فکری آدم را به خیری برساند، الهام است و اگر سبب پیشامدی نامناسب شود؛ وسوسه است.
*
فرشتگان(ملایکه)، الهام میکنند و ابلیس(شیطان)، وسوسه کننده است.
*
گفتهاند:
- شیطان، مانند خون در همه جای تن آدمی جاری است و چون از جنس آتش است، مانند آتش، به هر جا رود، راه خود را میسوزاند و پیش میرود- پیامبر اکرم(ص)
*
آدمها در مقابل خدا تکلیف دارند و به خاطر درستی اجرای تکلیف، پاداش و به خاطر اجرای نادرست آن، تنبیه میشوند. انسان، اختیار خیالش را ندارد و خدا، او را به خاطر خیالی که اختیارش را ندارد، سرزنش نمیکند... اما اگر کسی در خیالش خود را سرزنش کند که چرا در گناهی که رخ داده سهیم نبوده، در مجازات الهی آن گناه، سهیم خواهد بود.
*
وقتی خیالی وارد قلبت میشود، نگاه کن که خیال، از جنس الهام است یا وسوسه... اگر الهام و عاقبت آن خیر است، فرصت را محترم بدان و شتاب کن... اما اگر میدانی که نتیجه رفتارت دردسر و آشفتگی خواهد داشت؛ پرهیز کن که ارزش ندارد آرامشت را از میان ببری.
*
شیطان، بیش از همه نیروها، از شهوت و خشم تو کمک میگیرد که تند و تیز و به شیطان نزدیکترند... تلاش کن کمتر داشته باشی که در حال هیجان، خشم و شهوت، تند و تیزتر میشوند.
*
وسوسه شیطان
دلت مانند ظرفی پر از هواست. ظرف پر از هوا هرگز از هوا خالی نخواهد شد؛ مگر آنکه با مایعی یا جامدی پر شود. اگر میخواهی دلت از هوای نفس خالی شود، از جوهر یاد خدا لبریزش کن!
*
شیطان، سگی درنده و گرسنه است و صفتهای تند و تیز تو، مانند غذاست. سگ، تا غذایش را در خانهای ببیند؛ آن خانه را رها نمیکند. رفتارت را اصلاح کن و ببین دروغ میگویی، تهمت میزنی یا بدزبانی، شهوتت بیش از اندازه است؟... غذای شیطان را نابود کن!
یاد خدا(ذکر)
یاد خدا، مهمترین سلاح تو در مقابل شیطان و وسوسه اوست. تلاش کن از یاد خدا غافل نشوی. میتوانی مدام اسمهای خدا را به بهانههای گوناگون بر زبانت ببری... یا مدام در دلت به خدا و مهربانیهایش فکر کنی.
*
مهمترین ذکر خدا، نماز است. یادت باشد که شیطان به خاطر سجده نکردن به آدم، از درگاه خدا رانده شد و بنابراین، به عبادتی که سجده داشته باشد، حسّاس است و بیش از هر جا، هنگام نماز، سراغت میآید تا هر طور که میتواند، ذکرت را نابود کند... برای همین است که در نماز، همه فکرهای دنیا به ذهنت میرسند!
آدمها در مقابل خدا تکلیف دارند و به خاطر درستی اجرای تکلیف، پاداش و به خاطر اجرای نادرست آن، تنبیه میشوند. انسان، اختیار خیالش را ندارد و خدا، او را به خاطر خیالی که اختیارش را ندارد، سرزنش نمیکند... اما اگر کسی در خیالش خود را سرزنش کند که چرا در گناهی که رخ داده سهیم نبوده، در مجازات الهی آن گناه، سهیم خواهد بود
*
اگر میخواهی به معنای درستش ذکر خدا را بگویی؛ بدان که باید چهار مرحله را بگذرانی:
اول همان واژههایند که بر زبانت جاری میشوند: یا الله!... یا رحمان!... یا...!
دوم مرحلهای است که ذکر را بیش از یک بار میگویی و متوجه میشوی که تک و توک، بخشی از ذکر را با درک بهتر میگویی و این بخش، همان است که ذکر، دارد تلاش میکند به قلبت وارد شود.
سوم، در این بخش، قلب را عادت میدهی به ذکر و دیگر با یاد خدا آشناست و آشناییاش پیوسته است.
مرحله آخر، جالب است. تا اینجا، «تو» بودی که به قلبت الهام میکردی ذکر بگوید... از اینجا به بعد، قلب تو (بیدار باشی یا خواب)، کار خود را میداند و ذکر را میگوید.
در این مرحله، بی آنکه تصمیم بگیری، یاد خدا از تو جدا نخواهد شد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)