شهیده بنت الهدی صدر در سال 1357 هجری قمری دیده به جهان گشود و پس از 6 ماه، پدر بزرگوارش را از دست داد. وی در یازده سالگی به همراه دو برادرش بزرگوارش آقا سید اسمعیل و آقا سید محمدباقر جهت کسب علم به نجف اشرف هجرت کرد و تحصیلات خود را در زمینه ی فقه، علم حدیث، اخلاق، تفسیر و سیره نزد برادرش دنبال کرد و جهت احیاء فرهنگ غنی اسلامی به تربیت دختران و زنان مسلمان پرداخت و مدارسی به نام الزهرا را در شهرهای بغداد و کاظمین تحت نظر گرفت و با تأسیس یک مرکز فرهنگی در شهر کاظمین و برگزاری جلسات فکری و مذهبی تهیه مقالات و ایراد سخنرانی های مختلف در زمینه های گوناگون اسلامی به ارشاد پرداخت. از این شهیده، آثاری از جمله کتب زیر به یادگار باقی مانده است:
1- المباحث عن الحقیقة 2- صراع 3- لقاء فی المستشفی 4- امرأتان و رجل 5- مذاکرات الحج 6- لیتنی کنت اعلم 7- نساء العقیده 8- کلمه و دعوه
شهیده بنت الهدی صدر، فرزند علامه سید حیدر صدر و خواهر شهید آیت الهه سید محمد باقر صدر است. مادرش فرزند شیخ عبدالحسین آل یاسین از عالمان بزرگ زمانه خود به شمار می آمد.
بنت الهدی خواندن و نوشتن را در خانه از مادرش آموخت. مادرش همیشه ذکاوت و استعداد تعلیم و تعلم او را می ستود و می گفت: " هر چیزی که به او یاد میدهم فراموش نمیکند. "
وی تحصیلات عالی خود را در زمینه ادبیات، اصول فقه و علم حدیث، در نجف اشرف و نزد برادرانش، سید اسماعیل و سید محمد باقر، فراگرفت و با مطالعه در مباحث فقهی، اخلاقی و تفسیر، به درجه اجتهاد نائل آمد.
بنت الهدی با سلاح علم و قلم، برای هدایت زنان عراق تلاش جدیدی آغاز کرد و پرچمدار حرکت اسلامی بانوان در عراق شد. مقالات او در مجله الاضواء، که توسط جمعی از علمای نجف اشرف منتشر میگردید، در آن دوران گوشه ای از این ابعاد را منعکس میکرد.
وی همچنین با تحت نظر گرفتن مدارس مختلف در شهرهای کاظمین و بغداد، در تربیت دختران مسلمان، نقش بسزایی داشت.
یکی از خواهران مجاهد عراقی میگوید: "بنت الهدی، آگاهی را در میانزنان بالا برد، حجاب را رواج داد و باعث شد تا دیدگاه های جامعه درباره زن و دیدگاه های زنان درباره اسلاک تغییر کند."
در ماه رجب سال 1399 هجری قمری، شهید آیت الله صدر توسط رژیم عراق دستگیر شد، هنگام دستگیری برادر بنت الهدی تا خیابان اصلی جلو آمد و تصمیم گرفت همراه برادر سوار شود، ولی ماموران اجازه ندادند. او به راننده حامل آقای صدر گفت: "بالاخره روزی تو بیدار می شوی و از این کار خود پشیمان می گردی." ، و در همان مکان فریاد برآورد و سخنرانی عجیبی کرد. سپس رو به برادر کرد و گفت: " من برنمی گردم. می خواهم مانند حضرت زینب سلام الله علیها که برادرش حسین علیه السلام را همراهی کرد، همراه تو باشم. تا اتومبیل حامل برادر ایستاده بود، ملازم و مراقب بود. اما وقتی حرکت کرد، با تکبیرهای رعدآسای خویش، قلب دشمنان را به لرزه درآورد و بعد به سمت حرم مطهر امیرالمونین حرکت کرد و دوباره در آنجا سخنانی ایراد کرد و مردم را به گریه واداشت.
بالاخره حرکات قدرتمندانه بنت الهدی، برادر را از زندان آزاد کرد؛ ولی طولی نکشید که دیگر بار در بیستم جمادی الاولی سال 1400 هجری قمری، بنت الهدی و برادرش، آیت الله سید محمد باقر صدر، توسط عمال رژیم خونخوار عراق دستگیر شدند و دژخیمان بعثی، آنها را با شدیدترین شکنجه ها، تهدید کردند.
ارعاب مزدوران، در وجود بنت الهدی اثری نگذاشت. او همچنان راست قامت در برابر آنان ایستادگی کرد. رژیم از صبر بنت الهدی عصبانی شد و وی را در روز 23 جمادی الاولی – سه روز بعد از دستگیری – به شهادت رساندند.
وی بسیار فداكار و ایثارگر بود و با تمام سعی و كوشش برای برافراشتن پرچم حق و اسلام فعالیت می كرد و برای هدایت زنان كوشش فراوانی انجام می داد . او كتابهای زیادی به سبك جدید تألیف كرد و اولین زن مسلمان شیعه بود كه وارد این میدان شد . داستانهای وی از حقایق جامعه اقتباس می شد و شواهدی از قرآن و سنت به صورت روان و شیوا بر آنها اضافه می شدند تا جمع كثیری از آنها استفاده كنند .
كتابهای او در دوران طاغوت معدوم، صدام، جزو كتب ممنوعه بودند؛ ولی مردم با اشتیاق آنها را می خواندند و هنگامی كه نیروهای امنیتی صدام به خانه آنها حمله می كردند ؛ آن كتابها را در باغچه یا زیر خاك یا جای دیگر مخفی می كردند .
ایشان با تمام زنان از هر مذهبی كه بودند ، ملاقات می كرد و میان آنها هیچ تفاوتی قائل نبود و سعی می كرد به تمام سؤالات آنان اعم از مسائل دینی و اجتماعی پاسخ دهد و مشكلات آنها را حل و فصل كند .
آنچه كه در پی می آید یادی و یادمانی از شهیده بزرگوار ، بنت الهدی است كه عمدتا بر اساس خاطرات " ام جعفر " همسر مكرمه شهید آیت الله صدر و نیز برخی از خاطرات فرزندان آن شهید سعید واگویه شده اند .
" بنت الهدی " به حق ، آوای غریو برادر مجاهد خویش است . او كه زینب وار ، به ندای دعوت برادر لبیك گفت و تا قتلگاه او همراهیش كرد ، در كنار او از خون خویش وضو ساخت و با روئی گلگون و لبی خندان تا آستان دوست پر كشید تا حدیث استواری شیعه راستین را در گوش سنگین انسان معاصر ، فریاد كند و چون همیشه شاهدی باشد بر مظلومیت تاریخساز انسانهای با ایمانی كه پایمردی و صلابتشان را از مولایشان وام گرفته اند .
جوانب گوناگون شخصیت كم نظیر این بانوی مسلمان ، مجالی فراخ تر را می طلبد و بی تردید می تواند دستمایه پژوهشهای ارزشمندی قرار گیرد .
خانواده شهید صدر ترجمه : عبدالكریم زنجانی
پیام آور بیداری
علویه شهید بنت الهدی ( رحمه الله علیها ) ، در دهه اول ماه محرم الحرام به دنیا آمد و از همان زمان تولد با صبر و جهاد آشنا بود ؛ زیرا در ماه مصائب متولد شد و شش ماه پس از تولد ، پدرش آیت الله سید حیدر صدر وفات یافت .
نام او را آمنه گذاشتند ، زیرا خانواده بیم از آن داشتند كه او را نیز همچون شش خواهرش از دست بدهند .
وی در خانواده ای سرشار از محبت و ایمان و رابطه ای محكم میان اعضای آن و در میان دو برادر مهربان و مادری والا تربیت یافت و از علم و معرفت آنها بهره گرفت . وی همیشه می گفت ، " عاشق علم و معرفت بودم و هر نوشته ای را كه به دستم می افتاد ، می خواندم . " وی همیشه دنبال یادگیری بود .
سید شهید ( صدر ) بر تربیت ایشان بر اساس اصول اسلامی و جهادی نظارت می كرد تا زندگی او را وقف خدمت به اسلام و مسلمین و برافراشتن پرچم حق نماید . وی از الهامات و كرامات فراوانی برخوردار بود و اطْلاعات زیادی از آنچه كه در اطرافش می گذشت ؛ داشت ، به هر سؤالی كه از وی می شد ؛ پاسخ می داد و پاسخ های وی قانع كننده و موجه بودند. بسیاری از زنان نزد وی می آمدند. تا در مورد امور دینی و دنیوی و همچنین در مورد واجبات حج و خمس سؤالات خود را بپرسند و پاسخهای مناسب را بگیرند .
ایشان بسیار ساده پوش و عفیف بود و پیوسته تكرار می كرد كه زیبایی فقط به ظاهر نیست ؛ بلكه زیبایی حقیقی ، زیبایی روح و عقل و ایمان است . یك بار یكی از زنان از او پرسید ، " آیا شما رنگ سبز را دوست دارید ؟ من همیشه می بینم كه شما پیراهنهای سبز رنگ می پوشید . " شهیده بنت الهدی با لبخند پاسخ داد ، " این همان پیراهنی است كه شما قبلا دیده بودید. "
رفتار او در دوران كودكی شباهتی به همسن و سالانش نداشت . مادر فاضله اش می گفت ، " هرگز آمنه را به صورت یك دختر بچه ندیده ام . با همسنهای خود مشغول بازی نمی شد ؛ بلكه همیشه با بزرگ تر از خود همصحبت بود . " در سن دوازده سالگی مجله ای به نام " جامعه " را كه یك مجله فرهنگی دینی بود ؛ برای زنان مسلمان نوشت . وی به مادرش علاقه بسیار زیادی داشت و به وی عشق می ورزید و غذای مخصوص او را شخصا تهیه می كرد و قرصها و داروها را به دستش می داد.
علویه بنت الهدی بافندگی و خیاطی را خوب می دانست و برای برادرزاده های خود بر اساس رنگ و مدلی كه دوست داشتند ؛ لباس می دوخت . دستپخت ایشان هم زبانزد همه بود و غذاهای مشهور عراقی مانند كوفته و دلمه و خورشت بادمجان را می پخت ؛ زیرا درب خانه سید شهید (ره ) در همه وقت برای میهمانان باز بود و علویه شهید بنت الهدی (ره ) با همسر شهید صدر ، علویه ام جعفر در تهیه غذا برای میهمانان همكاری می كردند.
ایشان هر سه شب مراسم احیای شبهای قدر را به همراه گروهی از خواهران مؤمن برگزار می كرد و دعای جوشن كبیر و قرآن و سایر ادعیه شبهای قدر را می خواند و خواهران به همراه ایشان این دعاها را می خواندند. این مراسم به علت ترس از رژیم دیكتاتوری صدام ، به صورت مخفیانه برگزار می شد و پس از پایان مراسم ، همه با هم سحری صرف
می كردند و با اخلاص تمام برای روز بعد ، نیت می كردند.
وی به سفر حج می رفت تا فرهنگ بیداری را در میان خواهرانی كه همراه وی به سفر می رفتند ؛ تبلیغ كند . خداوند متعال ، فریضه حج را مقرر فرمود تا مردم ضمن انجام این فریضه ، در مكانی جمع شوند كه محل نشر دین و فرهنگ مسلمانان و اتحاد میان مردم اعم از سفید و سیاه و غنی و فقیر باشد . علویه شهید با اعتقاد به این اصل ، نقش جهادی و راهبردی خود را انجام می داد . طی این سفرها ، گاهی خواهرانی همراه وی بودند كه برخی از آنها قبل از سفر ایمان و تقوای محكمی نداشتند و بعضی هم بی حجاب بودند ؛ ولی پس از این سفر ، با ایمان و تقوای كامل به دیار خود باز می گشتند .
وی در بازگشت از سفر حج هدایای گوناگونی را برای تحكیم روابط میان خواهران ، همراه خود می آورد . این هدایا شامل پارچه و بعضی از اسباب بازیهای سرگرم كننده و ارزان قیمت ، ولی بسیار جالب و در آن موقع در عراق كمیاب بودند . یك بار یك دستگاه رادیوی كوچك برای مادرشان آورد ؛ چون مادرش از رادیو برای شنیدن تلاوت قرآن و اخبار
استفاده می كرد.
وی از كودكان سید شهید به هنگام سفر ایشان به ایران مواظبت می كرد و برای فرزندان بزرگ تر ، بعضی از لوازم سفر مانند لباس و غذا را تهیه و آماده می كرد و همچنین قبل از خواب برای كودكان قصه می گفت .
وی برای سید شهید بهترین خواهر بود و در تمام زمینه های سیاسی و اجتماعی و دینی با وی مشاركت می كرد و مانند مادری مهربان نسبت به او با محبت و شریك غم و ناراحتیهای او بود . در تصحیح كتابهای ایشان پیش از چاپ كمك و درباره نوشته های خود و هر كاری كه می كرد ؛ با ایشان مشورت می كرد و نظر او را می خواست . همچنین سید شهید (ره) ، نظر علویه شهید را در بسیاری از امور می خواست و به نظریات صواب و صحیح او عمل می كرد . بسیاری از افراد به خواستگاری ایشان می آمدند ، ولی او دست رد بر سینه همه آنها می زد و می گفت نمی تواند مسیری را كه قبلا با برادرش شروع كرده است ، رها كند . او معتقد بود ، " ازدواج یك تعهد است و باید به این تعهد پایبند باشم و اگر به این مسیر ادامه دهم ؛ می ترسم كه به آن پیمان خللی وارد شود . " همچنین می گفت . " من تنها دختر مادرم هستم و نمی توانم او را تنها بگذارم . "
وی در ادای فریضه نماز عادت خاصی داشت و وضو را طولانی می كرد . در نماز خود بسیار محتاط بود و واژه های نماز را با مخرج های صحیح می خواند ؛ قنوتش طولانی بود و نماز نافله به جا می آورد و سعی می كرد نماز را با اطمینان و آرامش بخواند و ترجیح می داد كه در جای آرام و به دور از سر و صدا نماز بخواند.
وی در بسیاری از اوقات قرآن را ختم و این ختم را گاهی به پدرش و گاهی به برادرش و یا یكی از اهل بیت هدیه می كرد . وی استعداد فوق العاده ای در خواندن قرآن با سرعت و صدای بلند داشت . وی پیوسته راضی به رضای خداوند متعال بود و هیچگونه فرقی میان پسر و دختر قائل نبود و هنگامی كه سید شهید (ره) صاحب فرزند دختر شد ؛ وی بسیار خوشحال شد و او را گوئی كه دختر خود اوست ؛ دوست می داشت و می گفت حضرت امام صادق (ع) فرموده اند ، " دختر رحمت است و پسر نعمت ، رحمت را نمی توان محاسبه كرد ، ولی نعمت را می توان ،" و سعی می كرد كه آنها با تربیت دینی رشد كنند و از احساسات دینی برخوردار و در راه دین مسئولیت پذیر باشند .
به هنگام رسیدن به سن تكلیف برای تشویق آنها جشن ساده ای می گرفت تا آغازی باشد برای سیر به سوی خدای متعال و انجام تكالیف الهی ، در مراسم جشن تكلیف و بلوغ ، نخست قرآن كریم توسط او و یا یكی از دوستانش تلاوت می شد ؛ سپس سؤالهای دینی مطرح می شدند و حاضران به آنها پاسخ می دادند و در پایان ، هدایای خاصی به این مناسبت میان حاضران پخش می شد .
علویه شهیده بنت الهدی (ره) همه امور مربوط به خانواده را انجام می داد . یك بار خانواده می خواست منزل را تعویض و خانه دیگری را اجاره كند ؛ ولی چون اجاره ها گران بودند ، از این كار صرف نظر شد و علویه شهید ، خود به انجام تعمیرات همت گماشت و اتاق پذیرایی و اتاق نشیمن را شخصا رنگ و نقاشی كرد . چند ماه بعد كه زمان ازدواج سید شهید (ره) فرا رسید ؛ همسرش علویه ام جعفر طبقه دوم منزل را نقاشی كرد.
علویه بنت الهدی (ره) اتاق كوچكی در منزل سید شهید (ره) داشت ؛ چون او و مادرش به خاطر علاقه ای كه به سید شهید داشتند ؛ با وی زندگی می كردند همچنین وی می خواست كه در جوار حضرت امیرمؤمنان علی (رع) باشد .
همیشه مواظب بود كه اتاقش تمیز و مرتب باشد و به همین خاطر كتابها را در یك جا و لباسها را در كمد لباس می گذاشت . همچنین یك ضبط صوت كوچك داشت كه آن را در یك طرف اتاق می گذاشت . وی در این اتاق درس می خواند و مطالعه می كرد و نماز می خواند و از برخی از دوستانش پذیرایی می كرد . هنگامی كه ما بچه سال بودیم ؛ به اتاقش در طبقه دوم خانه می رفتیم و احساس شادی و سعادت به ما دست می داد ؛ چون اتاقی نورانی و اتاق عمه ما بود . ایشان نیز از دیدن ما اظهار خوشحالی می كرد و به ما شیرینی می داد .
هنگامی كه فشار امنیتی و سیاسی بیشتر می شد ؛ شكایت و ناراحتی نمی كرد ؛ بلكه تا آنجا كه می توانست صبر می كرد و در اتاق خویش رو به قبله می نشست و دعا و ناله می كرد.
گاهی آن قدر گریه می كرد كه همه دستمالهایش خیس اشك می شدند . شكایت و ناراحتی خود را در مقابل هیچ كس آشكار نمی كرد ؛ مگر در برابر پرودگار خویش ، فشار امنیتی و سیاسی و اجتماعی علیه ایشان بسیار زیاد بود و برخی از افراد ، از رفتارهای او انتقاد می كردند و قدر و منزلت وی را نزد خداوند متعال درك نمی كردند. در یكی از روزها علویه شهید (ره) به همراه علویه ام جعفر به مجلس عزاداری حضرت امام حسین (ع) رفتند . هنگام ورود به مجلس همه خواهران حاضر به جز معدودی به احترام آنها از جا بلند شدند.
آنها هیچگونه توجهی به این كار نكردند و تا آخر وقت در مجلس ماندند. هنگام بازگشت به خانه ، در مورد این جریان از علویه شهید بنت الهدی سؤال شد و ایشان گفت ، " پیش بینی می كردم كه این حادثه اتفاق بیفتد ؛ ولی امور دنیوی اهمیت ندارند و دوست ندارم با كسی قطع رابطه كنم . "
علویه ام جعفر ، همسر سید شهید صدر (ره) نقل می كند كه یك بار نماز جماعتی به امامت علویه شهیده بنت الهدی (ره) اقامه شد و در پایان نماز یكی از خواهران از ام جعفر پرسید ، " چگونه در نماز به خواهر شوهر خودت اقتدا می كنی ؟ " و ایشان پاسخ داد ، " غیر از عدالت چیزی از ایشان ندیده ام . " وی سرگرمیهای گوناگونی داشت كه تا حد خلاقیت و نوآوری می رسید ؛ از جمله نظم شعر كه در این زمینه سید شهید (ره) به وی می گفت ، " شما موهبت و استعداد خاصی دارید كه من ندارم و آن نظم شعر است . " وی از كودكی به نظم شعر می پرداخت و آنها را حفظ می كرد و به آسانی می توانست احساسات خود را در قالب ابیات شعری موزون و با احساس بیان كند . وی شعرهای زیادی داشت ؛ از جمله ابیاتی در عشق به خداوند متعال و محبت اهل بیت (ع) همچنین قصیده ای در مورد حج سروده است كه در كتاب وی به نام " اعمال حج " درج شده است . قصیده دیگری نیز در مورد نماز دارد كه در مقدمه كتاب " آموزش نماز " بر اساس فتواهای سید شهید ( قدس سره ) چاپ شده است . همچنین قصاید دیگری سروده است ؛ از جمله قصیده ای در رثای برادرش آیت الله سید اسماعیل صدر (ره) كه در مجلس ختم وی توسط مداح خوانده شد و همه حاضران تحت تأثیر آن قرار گرفتند و گریه كردند.
وی همچنان مقاوم بود و مصیبتها و سختیها بر وی اثر نداشتند . در برابر بازداشتهای پی در پی سید شهید (ره) ایستادگی و از وی حمایت می كرد و طاغوتیان را به چالش می كشید و مظلومیت برادرش و همه یاران وی را فریاد می كرد. روزی كه دار و دسته شرور و ظالم صدام برای بازداشت وی آمدند ؛ همچنان مقاوم و صبور بود و به خدا توكل داشت و راضی به رضای او بود . وی می خواست راه جهاد را در كنار سید شهید ، همچون سیده زینب (ع) كامل كند و هنگامی كه می خواست برود ؛ مادر فاضله اش خواست همراه تنها دختر عزیز خویش برود ؛ ولی ظالمان و ستمگران نپذیرفتند و یكی از ملعونان به او گفت ، " اگر آمدی تو را از شیشه ماشین به بیرون پرت می كنیم .
" وی انواع بلاها و مصیبتها را با صبر و گشاده رویی می پذیرفت و می گفت ، " همه اینها در برابر چشمان خدا و در راه خداست ."
روابط وی با تمام كسانی كه با او تماس می گرفتند ؛ مستحكم بود و همه او را دوست داشتند و هر یك از خواهران احساس می كرد كه نزدیك ترین فرد به علویه شهید بنت الهدی است . او به حق ، مادری مهربان و خواهر فداكار برای همه بود و سعی می كرد روحیه مسئولیت پذیری و جهاد را در همگان تحكیم كند ؛ زیرا كه همه مسئول رعیت خویش هستند " كلكم راع و كلكم مسئول عن رعیته ".
همچنین روابط میان خواهران را تقویت و امور آنها را اصلاح و مواضع آنها را توجیه می كرد و سعی داشت به آن دسته از آنها كه نیازمند بودند كمك كند . این كمكها هم از مادی و هم معنوی بودند و به همین منظور ، درآمد نوشته های خود را به آنها می داد.
وی از اینكه می دید برخی از مؤمنین نیازمندند و كسی به آنها كمك نمی كند و در كنار آنها نمی ایستد ؛ بسیار ناراحت و متأثر می شد و در این راستا تمام هدایایی را كه برای ایشان ارسال می شدند ؛ به این نیازمندان می داد و می گفت ، " چگونه یك مؤمن می تواند شب آسوده بخوابد در حالی كه همسایه اش گرسنه است و آیا این دنیا دار گذر و آخرت دار بقا نیست ؟ " و " كار خوب بكنید چون خداوند و مؤمنان ناظر كار شما خواهند بود . "
بسیاری از خواهران در پی ارشادات و راهنمائیهای ایشان با حجاب شدند و بسیاری از آنها در رفاه كامل به سر می بردند ؛ اما از این رفاه گذشتند و به جرگه دعوتگران به دین گرویدند و به كمك و ارشاد دیگران شتافتند .
علویه شهید بنت الهدی و علویه ام جعفر در ماه محرم ، مجلس عزاداری ابا عبدالله الحسین (ع) را به مدت سه روز برگزار می كردند. فضای این مجلس بسیار غمناك و تأثر آور بود و جمع كثیری از زنان از هر طبقه و قشری در آن شركت می كردند ؛ زیرا وی میان مردم هیچ فرقی نمی گذاشت و می گفت ، " مردم عیال خدا هستند " . همه حاضران گریه می كردند و به خاطر اباعبدالله الحسین (ع) سینه می زدند.
وی بسیار فداكار و ایثارگر بود و با تمام سعی و كوشش برای برافراشتن پرچم حق و اسلام فعالیت می كرد و برای هدایت زنان كوشش فراوانی انجام می داد . او كتابهای زیادی به سبك جدید تألیف كردئ و اولین زن مسلمان شیعه بود كه وارد این میدان شد . داستانهای وی از حقایق جامعه اقتباس می شد و به وی از حقایق جامعه اقتباس می شد و به صورت انشاهای بلیغ و زیبا در می آمدند و شواهدی از قرآن و سنت به صورت روان و شیوا بر آنها اضافه می شدند تا جمع كثیری از آنها استفاده كنند.
ترجمه و استقبال و تحسین شدند . از خواهری شنیدم كه مجموعه كامل داستانهای شهیده بنت الهدی را بارها خوانده است و هر بار هم كه می خواند ؛ چیز جدیدی را در آن كشف
می كند و گویی كه آنها را برای اولین بار خوانده است . كتابهای او در دوران طاغوت معدوم ، صدام ، جزو كتب ممنوعه بودند ؛ ولی مردم با اشتیاق آنها را می خواندند و هنگامی كه نیروهای امنیتی صدام به خانه آنها حمله می كردند ؛ آن كتابها را در باغچه یا زیر خاك یا جای دیگر مخفی می كردند. ایشان با تمام زنان از هر مذهبی كه بودند ، ملاقات می كرد و میان آنها هیچ تفاوتی قائل نبود و سعی می كرد به تمام سؤالات آنان اعم از مسائل دینی و اجتماعی پاسخ دهد و مشكلات آنها را حل و فصل كند .
یك روز گروهی به دیدن ایشان آمدند كه پسر آنها همسری پیرو یك مذهب دیگر داشت و بستگان داماد از عروسشان شكایت كردند كه به احساسات و شعائر آنها احترام نمی گذارد.
همچنین این عروس از آنها شكایت داشت كه به احساسات و شعائر وی احترام نمی گذارند . پاسخ علویه شهید بنت الهدی چنین بود ، " این طرز فكر ، صحیح نیست . باید احترام متقابل و مودت بین شما برقرار باشد ؛ چون این رویه ای كه در پیش گرفته اید ؛ باعث تضعیف خانواده و تضعیف جامعه و بالاخره تضعیف اسلام می شود . رسول الله (ص) پیامبر همه خلق بود و رسول هدایت و بشارت و محبت و بخشندگی برای همه عالم بود ؛ چه رسد به یك ملت یا یك خانواده . رسول خدا (ص) فرموده است . " من برای به كمال رساندن مكارم اخلاق مبعوث شده ام " ! " برای كارهای نیك و احسان همكاری كنید ، نه برای گناه و تجاوز " ؛ " شما بهترین امتی بودید كه برای مردم عرضه شده اید تا امر به معروف و نهی از منكر بكنید . " و بدین ترتیب تلاش كرد كه وفاق را میان دو خانواده برقرار سازد و آنها نیز قانع شدند و از وی تشكر كردند.
وی مصلح بزرگی بود كه سعی داشت برای امت جدش رسول الله (ص) به اندازه توانش در همه زمینه ها مثمر ثمر باشد . از جمله در مورد نامگذاری افراد ، مبتكر نام هایی با مدلول تربیتی و دینی شد كه معانی و صفات زیبایی را به همراه داشت . وی می گفت كه صاحب نام از خود نام بهره مند می شود و همچنین در روز قیامت انسان به نام خویش احضار می شود و اگر اسم نیكویی داشته باشد ؛ برای او بهتر خواهد بود. در مثل می گویند ، " فلانی اسم با مسمایی دارد " در این راستا ایشان نام های زیبایی برای دختران سید شهید (ره ) و همچنین دختران آشنایان و سایر دوستان نامهای زیبائی را انتخاب كرد. از سوی دیگر برای قهرمانان داستانهایش نیز نامهای اصیل و خوبی را انتخاب می كرد و بسیاری از مردم همین نامها را به عنوان تبرك بر دختران خود می گذاشتند .
شگفت نیست كه ایشان الگویی صالح برای همه زنان مؤمن بوده باشد ؛ زیرا وی دختر فاطمه زهرا (س) و زینب كبری (س) بود و قدرت و صبر خود را از آن دو بزرگوار آموخته و با آن اسطوره های صبر و اخلاص ، مأنوس بود . خداوند متعال اجر محسنین مخلص را به خاطر خدمت ایشان به اسلام و مسلمانان نثار او كند و ما را موفق سازد كه قدر او را بدانیم و فضائل او را گسترش دهیم و در آخرت از شفاعت و همراهی وی بهره ببریم .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)