بهاره رهنما مجموعه داستان «این تابستان فراموشت کردهام» را با هفت داستان عاشقانه شبیه هم و راویانی که همه زن هستند و همسن و سال و همگی دوره ترک عشق را میگذرانند، نوشته و منتظر است تا مجوز آن از سوی ارشاد صادر شود.
نخستین تجربه داستانی بهاره رهنما «چهار چهارشنبه و یک کلاهگیس» بود. این کتاب که در نشر چشمه به چاپ چهارم رسیده است، مجموعهای از داستانهایی بود که مسائل مربوط به زن ایرانی درونمایههای اصلیاش را شامل میشد. چنین درونمایهای و البته این بار با تاکید بر مسئلی متفاوت، مضمون داستانهای کوتاه جدید این هنرپیشه است.
رهنما درباره مجموعه داستان «این تابستان فراموشت کردهام» به ایلنا گفت: این کتاب مجموعهای از هفت داستان عاشقانه شبیه به هم است. همه راویهای این داستانها زناند، همسن و سالند و در تهران به سر میبرند. همهشان هم دوره ترک عشق را میگذرانند. اما موقعیتهای شغلی و رفتاری و شخصیتیشان متفاوت است. به همین دلیل یکی از نامهایی که برای این کتاب درنظر گرفته بودم، «بعد از عشق» بود.
رهنما در توضیح علت انتخاب این درونمایه گفت: به نظر من؛ رابطه عاشقانه اتفاق وحشتناکی است که آدمها را از لحاظ روانی در موقعیتهای مشابهی قرار میدهد. البته چنین وضعیت مشابهی، در زنها بیشتر به چشم میخورد. حس طردشدگی و جدا افتادگی در پایان رابطه، برای من حس بسیار عجیبی است. بدیهی است که هر انسانی هم چنین وضعیتی را از سر بگذراند. دور بر من در طول زندگیام پر بود از آدمهایی که رابطههاشان تمام میشود و به شکلهای مشابهی واکنش نشان میدادند.
رهنما افزود: اگر میخواستم داستانهای این آدمها را بنویسم، حاصل کار یک کتاب دوجلدی میشد. بخصوص، یادم میآید در سالهای پس از جنگ به علت فشارهای اجتماعی و اقتصادی بحرانهای عاطفی آدمها بسیار اوج گرفته بود. در این بین وضعیت زنها از دیگران دهشتناکتر بود.
رهنما در پاسخ به این پرسش که آیا در فرم اثر عنصری مربوط به چنین درونمایه ای هست یا نه گفت: در هر داستان یک مرد، که در گذشته طرف تغزل بود، غایب است. برخی وجوه مشترک دیگر هم در آثار به چشم میخورد، ازجمله این که رابطههای عاطفی به طور ناگهانی قطع میشوند. در خیلی از این داستانها اصلا نمیدانیم شخصیت مرد کجاست. او اصلا حضوری در داستان ندارد.
رهنما که در مجموعه داستان چهار چهارشنبه و یک کلاهگیس زبان سادهای داشت و به سراغ تجربههای زبانی نرفته بود، در رابطه با جنس زبان داستانهای مجموعه جدیدش گفت: زبان این داستانها به همان شکل مجموعه قبل؛ زبانی ساده و بیپیرایه است. گویا همین شکل از نثر برای من به صورت یک انتخاب درآمده است. فعلا تصمیم ندارم تجربه زبانی متفاوتی انجام دهم. در عین حال، زبان داستانهای این مجموعه نسبت به داستانهای قبلیام کمی ادبیتر است.
اما آنچه در ارتباط با درونمایه این داستانها جذاب به نظر میرسد، شیوه مواجهه راوی در هر داستان با حرمان و افسردگی پس از قطع رابطه عاشقانه است. رهنما در این خصوص گفت: بگذارید درمورد برخی خصلتهای داستانها پس از چاپ کتاب حرف بزنیم. اما تا جایی که این مسئله به دلیل انتخاب چنین درونمایهای مربوط میشود، باید بگویم که من نگران آینده روانی دختر و نوجوانان دختر دوروبرم هستم یعنی شاید صرفا مسئلهای عاطفی در ناخودآگاهم مرا به انتخاب چنین درونمایهای وادار کرد. البته فضای داستانها بسیار سیاه و تلخ است. این فضا با آنچه خودم هستم کاملا متفاوت است. چراکه برعکس اتمسفر این داستانها، من آدمی پر از شور و امیدم.
امکان دارد، رهنما در جستجوی آنچه که میخواهد باشد چنین فضایی را در داستانها ساخته باشد، وی در پاسخ میگوید: نمیدانم، هرگز برای این که جور خاصی باشم، ننوشتهام.
رهنما در ادامه و در توضیح شباهت میان تجربهی داستانی و تجربهی بازیگری میگوید: این را فهمیدم که بازیگری اصلا به رماننویسی نزدیک نیست. گمان میکنم آدم داستان کوتاه باشم. چراکه در داستان کوتاه شور و شگفتی بیشتری نهفته است. خلق هیجان در زمان کوتاه را بیشتر میپسندم. این کتاب برای دریافت مجوز به وزارت ارشاد ارسال شده است.
وی درباره رمانی که مشغول نوشتناش است، گفت: نام این رمان «خاکستری با اندکی اغماض است». رمان، داستان زنی است که بعداز سالها از اروپا به ایران بازگشته است. او با تغییراتی در خانواده مادری و شهرش روبه رو میشود. شخصیت این رمان نمیتواند در مواجهه با این تغییرات خودش را پیدا کند و ... . رهنما، در خاتمه گفت این رمان را تا پایات امسال به ناشر خواهد سپرد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)