معمولا انسانهای عصبی آن دسته افرادی هستند که در مدیریت عواطف و هیجاناتشان ضعف دارند و نمی‌توانند آنها را کنترل کنند.


در تعریف از یک فرد عصبی می توان گفت فردی که نمی تواند عواطف وهیجاناتشان را مدیریت و کنترل کند. جایی که باید حرفی بزند، نمی زند و جایی که نباید حرف بزند،می زند. جایی که باید داد بزند نمی زند و جایی که باید سکوت کند، داد می زند. وقتی از مکانی برمی گردد، مدام خود را سرزنش می کند و می گوید ای کاش در جواب فلانی، سخنی گفته بودم. بطور کلی اصل مدیریت عواطف در این نوع افراد مخنل است.

5مقوله در رابطه با این افراد وجود دارد که علاوه برکنترل مدیریت هیجانات و عواطف آنها، می توانیم در بهتر رابطه برقرار کردن با آنها موثر باشد.

اول: اولین عاملی که باعث تحریک و پرخاشگری فرد عصبی می شود موقعیت او است، مثلا نباید بگذاریم این فرد در شرایط و موقعیتی مانند گرسنگی و یا تشنگی ویا حتی کسری خواب قرار بگیرد. این عوامل در فرد باعث اختلال در هیجانات او می شود.
حتی می توان در این موارد مثالی از کودکان زد که زمانی که گریه می کند و دچار اختلال می شود؛ اولین عاملی که می توان حدس زد گرسنگی کودک است. محققان می گویند فردی که از سرکار و یا مدرسه می آید و عصبی است، اگر غذا و یا آب بخورد سرحال می شود و می تواند روی اعصاب خود مسلط و رفتارش را کنترل کند.

فردی که گرسنه است نمی تواند هیجاناتش و عواطف خودش را مدیریت کند. حتی می توان به کمبود اکسیژن هم اشاره کرد. در یک مکانی اگر اکسیژن کمتری به مغز برسد، فرد سریعتر برانگیخته و موجب عصبانیت او فراهم می شود.

معمولا به چنین افرادی توصیه می شود که هنگامی که روی رفتارشان تسلط ندارد و دچار عوامل و تحریک هیجان و عواطف و اعصاب می شوند، نفس عمیق بکشند و از گرسنگی و تشنگی خودداری کنند.

دوم:نباید فرد عصبی احساس عدم آرامش کند و یا درموقعیت خطر قرار بگیرد زیرا در این شرایط دچار عصبانیت و پرخاشگری می شود و نمی تواند عواطف خود را کنترل کند. می توان عواملی از قبیل کتک زدن کودک توسط پدر و یا مادر و یا دانش آموز توسط معلم را در کاهش امنیت افراد و عصبانی شدن آنها موثر دانست.

در برخورد با این افراد باید شرایط امنی را برقرار کنیم و به هیچ عنوان از واژه های تهدید آمیز استفاده نکنیم تا احساس آرامش بیشتری داشته باشند.

همچنین فرد عصبانی نباید به هر طریقی احساس حقارت کند و یا مورد تمسخر اطرافیان خود قرار بگیرد. این حس حقارت و تمسخر ممکن است از طرف فردی دیگری به او منتقل شده باشد و وقتی به خانه می آید احساسات و عواطف خود را نتواند کنترل کند و در خانه احساس عصبانیت خود را بروز دهد. در این طور مواقع ما با پاسخگویی منطقی می توانیم عصبانیت او را کنترل کنیم تا فرد دچار تنش نشود.

سوم:فرد عصبی باید از طرف کسی حمایت و پشتیبانی شود؛ یعنی کسی او را دوست دارد و او کسی را دوست داشته باشد. انسانها نیاز دارند به دوست داشتن فردی که متعلق به آنها باشد. اگر این احساس به خطر بیفتد، عدم کنترل و عصبانیت به وجود می آید. اقدامی که اطرافیان می توانند در این مواقع انجام بدهند، این است که این احساس اینکه ما تو را دوست داریم و به تو اهمیت می دهیم را به فرد عصبی انتقال دهند،یعنی باید بگویند که ما متعلق تو هستیم و تو متعلق به ما و فقط متلق به خودت نیستی.

چهارم:حرمت نگاه داشتن در کاهش عصبانیت فرد عصبی بسیار موثر است، فرد عصبی را نه تنها نباید مسخره کرد، بلکه باید به او احترام بگذاریم. یعنی عواملی که بسیار در مسلط بودن و کنترل اعصاب فرد مورد نظر ما موثر است این است که احساس کند آن حرمتی که باید به او گذاشته شود، گذاشته نمی شود.

مثلا اگر دیر به قرارتان با این فرد برسید او فکر می کند که برای او احترام قائل نبودید و زمان او به هدر رفته است بنابراین ناراحت می شود و می گوید: شما به من بی احترامی کردید و حرمت من را زیر سوال بردید. حرمت گذاری و احترام گذاشتن به فرد عصبی توسط اطرافیان بسیار مهم است.

و اما پنجم:دیدن توانایی ها و استعدادهای طرف مقابلمان است. اگر استعدادها و توانایی های طرف مقابلمان را ببینیم، یعنی اگر کوچکترین نکته ای که دارد را ابراز کنید، برای فرد عصبی خیلی مهم است و او را خوشحال می کنیم، مثلا بگویید این نوع لبخند و یا این لباس چقدر بهتان می آید و با دیدن توانایی های فرد عصبی باعث شور و شوق او شده و او را برای زندگی با شور تشویق کرده اید.