صفحه 7 از 11 نخستنخست ... 34567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 110

موضوع: اشعار ایرج جنتی عطایی

  1. #61
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    ک نفر یه روز میاد

    مثل اسم خودم اینو می دونم
    می دونم که یک نفر یه روز میاد
    می دونم که وقتی از راه برسه
    هر چی که خوبه واسه منم می خواد
    درا رو وا می کنم
    پنجره ها رو می ***م
    مژده ی دیدنشو
    تو کوچه ها جار می زنم
    وقتی از راه برسه با بوسه ای
    قفل این غمستون رو وا می کنه
    منو به یه شهر دیگه می بره
    با هوای تازه آشنا می کنه
    توی این خونه ی دربسته
    توی این صندوق سربسته
    همه آرزوام گور می شه
    میون دیوارای سنگی
    میون این همه دلتنگی
    شوق زندگی ازم دور می شه
    یک نفر داره میاد
    دیوارا رو ورداره
    یک نفر داره میاد
    زندگی رو میاره
    تو اونی ، اون یک نفر
    ای هم شب تن خسته
    می تونی کلید باشی
    واسه درای بسته
    یک نفر یه روز میاد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #62
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    با من از ایران بگو

    یاور از ره رسیده با من از ایران بگو
    از فلات غوطه در خون بسیاران بگو
    باد شبگرد سخن چین ، پشت گوش پرده هاست
    تا جهان آگه شود ، بی پرده از یاران بگو
    شب سیاهی می زند بر خانه های سوکوار
    از چراغ روشن اشک سیه پوشان بگو
    پرسه ی یأس است در آواز این پیتارگان
    از زمین ، از زندگی ، از عشق ، از ایمان بگو
    سوختم ، آتش گرفتم از رفیق نارفیق
    از غریبه ، آشنا ، یاران هم پیمان بگو
    ضجه ی نام آواران زخمی به خاموشی نزد
    از خروش نعره ی انبوه گمنامان بگو
    قصه های قهرمانان قهر ویرانگر نداشت
    از غم و خشم جهان ساز تهی دستان بگو
    با زمستانی که می تازد به قتل عام باغ
    از گل خشمی که می روید در این گلدان بگو


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #63
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    عشق من ، عاشقم باش

    تو غربتی که سرده
    تمام روز و شبهاش
    غریبه از من و ما
    عشق من عاشقم باش
    عشق من عاشقم باش
    که تن به شب نبازم
    با غربت من بساز
    تا با خودم بسازم
    عشق من عاشقم باش
    تو خواب عاشقا رو
    تعبیر تازه کردی
    کهنه حدیث عشق رو
    تفسیر تازه کردی
    گفتی که از تو گفتن
    یعنی نفس کشیدن
    از خود گذشتن من
    یعنی به تو رسیدن
    قلبمو عادت بده
    به عاشقانه مردن
    از عشق زنده بودن
    از عشق جون سپردن
    عشق من عاشقم باش
    وقتی که هق هق عشق
    ضجه ی احتیاجه
    سر جنون سلامت
    که بهترین علاجه
    عشق من عاشقم باش
    اگر چه مهلتی نیست
    برای با تو بودن
    اگر چه فرصتی نیست
    عشق من عاشقم باش
    نذار بیفتم از پا
    بمون با من که بی تو
    نمی پرسم به فردا
    عشق من عاشقم باش


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #64
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    پوست شير

    قلب تو قلب پرنده
    پوستت اما پوست شیر
    زندون تن و رها کن
    ای پرنده پر بگیر
    اون ور جنگل تن سبز
    پشت دشت سر به دامن
    اون ور روزای تاریک
    پشت اين شبای روشن
    برای باور بودن
    جایی باید باشه شاید
    برای لمس تن عشق
    کسی باید باشه باید
    که سر خستگیاتو
    به روی سینه بگیره
    برای دلواپسی هات
    واسه سادگیت بمیره
    قلب تو قلب پرنده
    پوستت اما پوست شیر
    زندون تن و رها کن
    ای پرنده پر بگیر
    حرف تنهایی قدیمی
    اما تلخ و سینه سوزه
    اولین و آخرین حرف
    حرف هر روز و هنوزه
    تنهایی شاید یه راهه
    راهیه تا بی نهایت
    قصه ی همیشه تکرار
    هجرت و هجرت و هجرت
    اما تو این راه که همراه
    جز هجوم خار و خس نیست
    کسی شاید باشه شاید
    کسی که دستاش قفس نیست
    قلب تو قلب پرنده
    پوستت اما پوست شیر
    زندون تن و رها کن
    ای پرنده پر بگیر


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #65
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    پروانه ي در مشت

    مثل تو مثل یه کفتر
    مثل من مثل یه کودک
    مثل من مثل یه شاخه
    مثل تو مثل یه پو پک
    مثل ابریشم تاریک این شبراهه خاموش
    که گر میگیره از خودسوزی شاداب یک آواز
    مثل آیینه بی نبض این تالاب زنبق پوش
    که تن واکرده زیر بارش رگبارموج انداز
    مثل پروانه ای در مشت
    جه آسون میشه مارو کشت
    مثل پروانه ای در مشت
    چه آسون میشه مارو کشت
    مثل تصو یرماه تلخ تبعیدی
    که رو تالاب این بیراهه افتاده
    مثل این ساکت دلگیر آواره
    که تن وا کرده رو دلتنگی جاده
    مارو با قطره اشکی میشه لرزوند و ویرون کرد
    مارو با بوسه شعری میشه ترانه بارون کرد
    مثل پروانه ای در مشت
    جه آسون میشه مارو کشت
    مثل پروانه ای در مشت
    چه آسون میشه مارو کشت
    تو این بیداد پهناور
    تو این شبراهه سرتاسر
    نه یک دست ونه یک آغوش
    نه یک سنگ ونه یک سنگر
    پناهی نیست جز آواز
    رفیقی نیست جز دیوار
    کجایی ای چراغ عشق
    منو از سایه ها وردار
    مثل پروانه ای در مشت
    چه آسون میشه مارو کشت


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #66
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    درخت

    توي تنهايي يك دشت بزرگ
    كه مثل غربت شب بي انتهاست
    يه درخت تن سياه سربلند
    آخرين درخت سبز سرپاست
    رو تنش زخمه ولي زخم تبر
    نه يه قلب تير خورده نه يه اسم
    شاخه هاش پر از پر پرنده هاست
    كندوي پاك دخيل و طلسم
    چه پرنده ها كه تو جاده كوچ
    مهمون سفره ي سبز اون شدن
    چه مسافرا كه زير چتر اون به تن خستگيشون تبر زدن
    تا يه روز تو اومدي بي خستگي
    با يه خورجين قديميه قشنگ
    با تو نه سبزه نه آينه بود نه آب
    يه تبر بود با تو با اهرم سنگ
    اون درخت سربلند پرغرور كه سرش داره به خورشيد ميرسه منم منم
    اون درخت تن سپرده به تبر كه واسه پرنده ها دلواپسه منم منم
    من صداي سبز خاك سربي ام
    صدايي كه خنجرش رو بخداست
    صدايي كه تو ي بهت شب دشت
    نعره اي نيست ولي اوج يك صداست
    رقص دست نرمت اي تبر بدست
    با هجوم تبر گشنه و سخت
    آخرين تصوير تلخ بودنه
    توي ذهن سبز آخرين درخت
    حالا تو شمارش ثانيه هام
    كوبه هاي بي امونه تبره
    تبري كه دشمنه هميشه ي
    اين درخت محكم و تناوره
    من به فكر خستگي هاي پر پرنده هام
    تو بزن، تبر بزن
    من به فكر غربت مسافرام
    آخرين ضربه رو محكمتر بزن


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #67
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    سياه پوشا

    با اينكه دارن سياه پوشا
    از توي شط كوچه ها
    جمع ميكنن
    ستاره هاي پر پرو
    با اينكه دارن عزادارا
    از زير آوارو جنون
    در ميارن كفتراي خاكسترو
    با اينكه بوي تفتيش و خون
    پيچيده توي قصه ها
    با اينكه صداي انفجار مرثيه خونه
    همه جا همه جا همه جا
    هنوزم ميشه قرباني اين وحشت منحوس نشد
    هنوزم ميشه تسليم شب و اسير كابوس نشد
    ميشه با سنگر از ترانه ساخت و به قرق سر نسپرد
    هنوزم ميشه عاشق شد و از ستاره مايوس نشد

    با اينكه داس دلهره
    گردن اين دقيقه ها رو ميشمره
    با اينكه آينه از شبو گريه پره
    با اينكه تو ماهتاب و آب
    صداي كوچ است و شتاب
    با اينكه تو پستوي ذهن همه كس
    رد گريزه و قفس ، قفس ، قفس
    هنوزم ميشه قرباني اين وحشت منحوس نشد
    هنوزم ميشه تسليم شب و اسير كابوس نشد
    ميشه باز سنگر از ترانه ساخت و به قرق سر نسپرد
    هنوزم ميشه عاشق شد و از ستاره مايوس نشد
    هنوزم ميشه قرباني اين وحشت منحوس نشد
    هنوزم ميشه تسليم شب و اسير كابوس نشد
    ميشه باز سنگر از ترانه ساخت و به قرق سر نسپرد
    هنوزم ميشه عاشق شد و از ستاره مايوس نشد
    هنوزم ميشه قرباني اين وحشت منحوس نشد
    هنوزم ميشه تسليم شب و اسير كابوس نشد
    ميشه باز سنگر از ترانه ساخت و به قرق سر نسپرد
    هنوزم ميشه عاشق شد و از ستاره مايوس نشد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #68
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    خاکستري

    روح بزرگوار من
    دلگیرم از حجاب تو
    شکل کدوم حقیقته
    چهره بی نقاب تو
    وقتی تن حقیرمو
    به مسلخ تو می برم
    مغلوب قلب من نشو
    ستیزه کن با پیکرم
    اسم منو از من بگیر
    تشنه ی معنی منم
    سنگینه بار تن برام
    ببین چه خسته می ***م
    به انتظار فصل تو
    تمام فصلها گذشت
    چه یأس بی نهایتی
    ندیم من بود
    فصل بد خاکستری
    تسلیم و بی صدا گذشت
    چه قلب بی سخاوتی
    حریم من بود
    دژخیم بی رحم تنم
    به فکر تاراج منه
    روح بزرگوار من
    لحظه ی معراج منه
    فکر نجات من نباش
    مرگ منو ترانه کن
    هر شعرمو به پیکرم
    رشته تازیانه کن


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #69
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    شب گريه

    ساده بودی مثل سایه مثل شبنم رو شقایق
    مثل لبخند سپیده مثل شب گریه عاشق
    بی تو شب دوباره آینه روبرویه غم گرفته
    پنجره بازه به بارون من ولی دلم گرفته
    واژه رنگ زندگی بود وقتی تو فکر تو بودم
    عطر گل با نفسم بود وقتی از تو می سرودم
    از تو می سرودم
    وقت راهی شدن تو کفترا شعرامو بردن
    چشام از ستاره سوختن منو به گریه سپردن
    رفتی و شب پر شد از من از منو دلواپسی ها
    رفتی و منو سپردی به زوال اطلسی ها
    واژه رنگ زندگی بود وقتی تو فکر تو بودم
    عطر گل با نفسم بود وقتی از تو می سرودم
    از تو می سرودم
    ساده بودی مثل سایه مثل شبنم رو شقایق
    مثل لبخند سپیده مثل شب گریه عاشق
    بی تو شب دوباره آینه روبرویه غم گرفته
    پنجره بازه به بارون من ولی دلم گرفته
    واژه رنگ زندگی بود وقتی تو فکر تو بودم
    عطر گل با نفسم بود وقتی از تو می سرودم
    از تو می سرودم
    وقت راهی شدن تو کفترا شعرامو بردن
    چشام از ستاره سوختن منو به گریه سپردن
    رفتی و شب پر شد از من از منو دلواپسی ها
    رفتی و منو سپردی به زوال اطلسی ها
    واژه رنگ زندگی بود وقتی تو فکر تو بودم
    عطر تو با نفسم بود وقتی از تو می سرودم
    از تو می سرودم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #70
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    خورجين

    ببین ای بانوی شرقی ای مثل گریه صمیمی
    همه هر چی دارم اینجاست، تو این خورجین قدیمی
    خورجینی که حتی تو خواب ، از تنم جدا نمی شه
    مثل اسم و سرنوشتم دنبالم بوده همیشه
    بانوی شرقی من ، ای غنی تر از شقایق
    مال تو ارزونی تو ، خورجین قلب این عاشق
    توی این خورجین کهنه شعر عاشقانه دارم
    برای تو و به اسمت یک کتاب ترانه دارم
    یه سبد گل دارم اما ، گل شرم و گل خواهش
    تنی از عاطفه سیراب ، تنی تشنه ی نوازش
    بانوی شرقی من ، ای غنی تر از شقایق
    مال تو ارزونی تو ، خورجین قلب این عاشق
    این بوی غریب راه نیست ، بوی آشنای عشقه
    تپش قلب زمین نیست ، این صدا صدای عشقه
    اسم تو داغی شرمه ، تو فضای سرد خورجین
    خواستن تو یه ستاره ست پشت این ابرای سنگین
    خورجینم اگه قدیمی ، اگه بی رنگه و پاره
    برای تو اگه حتی ارزش بردن نداره
    واسه من بود و نبوده ، هر چی که دارم همینه
    خورجینی که قلب این عاشقترین مرد زمینه
    بانوی شرقی من ، ای غنی تر از شقایق
    مال تو ارزونی تو ، خورجین قلب این عاشق


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 7 از 11 نخستنخست ... 34567891011 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/