صفحه 15 از 16 نخستنخست ... 5111213141516 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 141 تا 150 , از مجموع 158

موضوع: مجموعه اشعار مریم حیدرزاده

  1. #141
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    خيال

    ديشب دوباره ديدمت اما خيال بود

    تو در كنار من بشيني محال بود
    هر چه نگاه عاشق من بي نصيب بود
    چشمان مهربان تو پاك و زلال بود
    پاييز بود و كوچه اي و تك مسافري
    با تو چه قدر كوچه ما بي مثال بود
    نشنيد لحن عاشق من را نگاه تو
    پرواز چشم هاي تو محتاج بال بود
    سيب درخت بي ثمر آرزوي من
    يك عمر مانده بود ولي كال كال بود
    گفتم كمي بمان به خدا دوست دارمت
    گفتي مجال نيست و ليكن مجال بود
    يك عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
    سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
    چيزي شبيه جام بلور دلي غريب
    حالا شكست واي صداي وصال بود
    شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
    اما نه با خيال تو بودم حلال بود



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #142
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    مي دونم

    زندگي پر از سواله مي دونم
    رسيدن به تو خياله مي دونم
    تو ميگي يه روزي مال من ميشي
    اما موندت محاله مي دونم
    تو ميگي شبا دعامون مي كني
    چشمه چات زلاله مي دونم
    توي آسمون سرنوشت ما
    ماه كاملمهلاله مي دونم
    تو ميگي پرنده شيم بريم هوا
    غصه ما دو تا باله مي دونم
    چشم من پر از غم نبودنت
    دل تو پر از ملاله مي دونم
    طاقتم ديگه داره تموم ميشه
    صبر تو رو به زواله مي دونم
    آره مي ري و نمي پرسي كه اين
    دل عاشق در چه حاله مي دونم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #143
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    عاشق و مجنونت شدم، نخونده مهمونت شدم، کلی پریشـــــــــونت شدم ... اما بازم نیومدی
    قهوه ی فنجونت شدم، شمع تو شمعدونت شدم، خاک تو گـلـــــدونت شدم ... اما بازم نیومدی


    برف زمستونت شدم، رسوا و حیرونت شدم، چک چک ناودونت شدم ... اما بازم نیومدی
    آفتاب و بارونت شدم، اشکای غلطونت شدم، عطر گــــــلابدونت شدم ... اما بازم نیومدی


    ماه تو ایوونت شدم، خراب و ویرونت شدم، گل گلستـــــــــونت شدم ... اما بازم نیومدی
    سه ماه تابستونت شدم، الوند و کارونت شدم، دشتای ایــــــرونت شدم ... اما بازم نیومدی


    دنا و هامونت شدم، نزدیکتر از جونت شدم، رگت شدم خــونت شدم ... اما بازم نیومدی
    خادم و دربونت شدم، اسیر زندونت شدم، گلاب کاشـــــونت شدم ... اما بازم نیومدی


    یه جوری مدیونت شدم، سنگ خیابونت شدم، راهی میـــــدونت شدم ... اما بازم نیومدی
    تو سختی آسونت شدم، تو دردا درمونت شدم، ناجی پنهــــــونت شدم ... اما بازم نیومدی


    لباس و سامونت شدم، سارق ایمونت شدم، چشمای گریــونت شدم ... اما بازم نیومدی
    لبای خندونت شدم، گشنه شدی نونت شدم، آب فـــــــراوونت شدم ... اما بازم نیومدی


    همیشه ممنونت شدم، من نی چوپونت شدم، آب تو بیابــــونت شدم ... اما بازم نیومدی
    شعرای ارزونت شدم، عمری غزل خونت شدم، تسلیم قانــــــونت شدم ... اما بازم نیومدی



    کشته ی مژگونت شدم، هلاک چشمونت شدم، رفتم و قربــونت شدم ... اما بازم نیومدی


    رفتم و قربــونت شدم ... اما بازم نیومدی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #144
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض


    صداقت يعني از مرز افقها
    به قصد ديدن رويت گذشتن
    ميان كوچه هاي سبز احساس
    به دنبال قدمه هاي تو گشتن
    نجابت يعني از باغ نگاهت
    به رسم عاطفه يك پونه چيدن
    ميان سايه روشن هاي احساس
    ترا از پشت يك آينه ديدن
    دو چشمت سرزمين آرزوها
    نگاهت داستان آشمنايي ست
    امان از آن زمان كه قلب عاشق
    گرفتار خزان يك جدايي ست
    تو در آن سوي مر مرها ي احساس
    و من در جستجوي يك بهانه
    كه شايد روزي از فصل سكفتن
    به تو گويم كلامي عاشقانه
    كنار سايبان ديدگانت
    هميشه آرزوها ارغوانيست
    بدان تا صبح پر نور شكفتن
    بياد ديده تو آسماني ست
    طلوع پاك ديدار تو يعني
    براي لحظه اي چون ياس بودن
    زمستان غريبي را شكستن
    و چون آيينه با احساس بودن
    براي شهر بي باران دل ها
    تو يعني لحظه ي باران گرفتن
    تو يعني در دل پژمردگي ها
    بياد يك فرشته جان گرفتن
    در آن آغاز بي پايان رويش
    كه از باغ افق گل چيده بودي
    از آن لحظه كه احساس دلم را
    به امواج نگاهت ديده بودي
    چه زيبا شبنمي از آرزو را
    بروي لادن روحم نشاند ي
    دلت مرز عبور از آسمان بود
    و من را به دل اين مرز خواند ي
    و اينك من كنار ديدگانت
    وفا را مثل گل ها مي شناسم
    اگر چشمان قلبم را ببندند
    ترت تنهاي تنها مي شناسم
    هميشه ساحل دلهاي عاشق
    بياد چشم دريا بي قرار است
    تو تا آن لحظه اي كه مي درخشي
    تمام سرزمين دل بهار ست
    سحر وقتي كه مي خواهد بيايد
    ترا بايد از آن بالا ببيند
    و بايد از گلستان نگاهت
    فقط يك شاخه نيلوفر بچيند
    سحر قدر ترا مي داند و بس
    تو يعني زير باران تازه گشتن
    و يا به احترام يك شقايق
    ز مرز آسمان ها هم گذشتن
    تواضع يعني از روي متانت
    براي ديدنت ديوانه بودن
    و تو يعني دل صد نسترن را
    ز شهر سرخ تنهايي ربودن
    دلت تفسير خوبي هاي ابي ست
    و قلبت قصه ايثار شبنم
    نگاهت آسمان آبي و صاف
    كه مي شويد ز چشم عنچه ها غم
    نگاهت تا افق بي كينه و پاك
    و چشمان تو دو ماه نجيب است
    فضاي گرم دستان تو اي عشق
    پناه نسترن هاي غريب است
    تو يعني يك نگاه مهربان را
    ميان ياسها قسمت نمودن
    و شايد تو سر آغاز نگاهي
    نخستين واژه باغ سرودن
    تو يعني مرهم زخم پرستو
    تو يعني راز درمان شكستن
    تو يعني تا سحر در انتظار
    عبور قاصدي زيبا نشستن
    تو يعني نرگس باغ تجسم
    تو يعني يك جهان بالا تر از نور
    تو يعني يك فرشته مثل مهتاب
    كه با لبخند مي آيد از آن دور
    سپردم به تو درياي دلم را
    تو اي افسانه ايثار خورشيد
    دلم از روي عشقي آسماني
    وجودش را به چشمان تو بخشيد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #145
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض


    مي توان در كوچه هاي زندگي
    پاسخ لبخند را با ياس داد
    مي توان جاي غروب عشق را
    به طوع ساده احساس داد
    مي توان در خلوت شبهاي راز
    فكر رسم آبي پرواز بود
    مي توان با حرفي از جنس بلور
    شوق را به هر دلي دعوت نمود
    مي توان در آرزوي كودكي
    با حضور يك عروسك سهم داشت
    مي توان گاهي به رسم ياد بود
    در دلي يك شاخه نيلوفر گذاشت
    مي توان از شهر شب بو ها گذشت
    عابر پس كوچه هاي نور بود
    مي توان همسايه مهتاب شد
    فكر زخم غنچه اي رنجور بود
    مي توان با لطف دست پنجره
    مهربان گنجشكها را دانه داد
    مي توان وقتي خزان از ره رسيد
    يك كبوتر را به كنجي لانه داد
    مي توان در قلب هاي بي فروغ
    لحظه اي برقي زد و خورشيد شد
    مي توان در غربت داغ كوير
    آن ابري كه مي باريد شد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #146
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    حافظ کنار عکس تو من باز نیت میکنم
    انگار حافظ با من و من با تو صحبت میکنم
    وقت قرار ما گذشت و تو نمی دانم چرا
    دارم به این بد قولیت دیریست عادت میکنم
    چه ارتباط ساده ای بین من و تقدیر هست
    تقدیر و ویران میکند من هم مرمت می کنم
    در اشتباهی نازنین تو فکر کردی این چنین
    من دارم از چشمان زیبایت شکایت می کنم
    نه مهربان من بدان بی لطف چشم عاشقت
    هر جای دنیا که روم احساس غربت می کنم
    بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست
    در حمل بار غصه ات با شوق شرکت میکنم
    یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت
    هر چند اندک باشد آن را با تو قسمت میکنم
    خسته شدی از شعر من زیبا اگر بد شد ببخش
    دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت میکنم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #147
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
    بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
    گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
    گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست
    پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
    تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست
    گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
    جز عشق تو در خاطر من مشغلهای نیست
    فتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
    بگذار بسوزند دل من مساله ای نیست


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #148
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    نام تو رو آورده ام دارم عبادت میکنم
    گرد نگاهت گشته ام دارم زیارت میکنم
    دستت به دست دیگری از این گذشته کار من
    اما نمی دانم چرا دارم حسادت میکنم
    گفتی دلم را بعد از این دست کس دیگر دهم
    شاید تو با خودئ گفته ای دارم اطاعت میکنم
    رفتم کنار پنجره دیدم تو را با بگذریم
    چیزی ندیدم این چنین دارم رعایت میکنم
    من عاشق چشم تو ام تو مبتلای دیگری
    دارم به تقدیر خودم چندیست عادت میکنم
    تو التماسیم می کنی جوری فراموشت کتم
    با التماس ولی تو را به خانه دعوت میکنم
    گفتی محبت کن برو باشد خداحافظ ولی
    رفتم که تو باور کنی دارم محبت میکنم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #149
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    تا قيامت

    من ميگم بهم نگاه كن

    تو ميگي كه جون فدا كن
    من ميگم چشمات قشنگه
    تو ميگي دنيا دو رنگه
    من ميگم دلم اسيره
    تو ميگي كه خيلي ديره
    من ميگم چشمات و واكن
    تو ميگي من و رها كن
    من ميگم قلبم رو نشكن
    تو ميگي من مي شكنم من ؟
    من ميگم دلم رو بردي
    تو ميگي به من سپردي ؟
    من ميگم دلم شكسته است
    تو ميگي خوب ميشه خسته است
    من ميگم بمون هميشه
    تو ميگي ببين نمي شه
    من ميگم تنهام مي ذاري
    تو ميگي طاقت نداري
    من ميگم تنهايي سخته
    تو ميگي اين دست بخته
    من ميگم خدا به همرات
    تو ميگي چه تلخه حرفات
    من ميگم كه تا قيامت
    برو زيبا به سلامت
    من ميگم خدا به همرات
    تو ميگي چه تلخه حرفات
    من ميگم كه تا قيامت
    برو زيبا به سلامت



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #150
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    مثل هيچ كس

    مث اون موج صبوري كه وفاداره به دريا
    تو مهي مثل حقيقت مهربوني مث رويا
    چه قدر تازه و پاكي مث ياساي تو باغچه
    مث اون ديوان حافظ كه نشسته لب طاقچه
    تو مث اون گل سرخي كه گذاشتم لاي دفتر
    مث اون حرفي كه ناگفته مي مونه دم آخر
    تو مث بارون عشقي روي تنهايي شاعر
    تو همون آبي كه رسمه بريزن پشت مسافر
    مث برق دو تا چشمي توي يك قاب شكسته
    مث پرواز واسه قلبي كه يكي بالاشو بسته
    مث اون مهمون خوبي كه ميآد آخر هفته
    مث اون حرفي كه از ياد دل و پنجره رفته
    مث پاييزي وليكن پري از گل هاي پونه
    مث اون قولي كه دادي گفتي يادش نمي مونه
    تو مث چشمه آبي واسه تشنه تو بيابون
    تو مث يه آشنا تو غربت واسه يه عاشق مجنون
    تو مث يه سرپناهي واسه عابر غريبه
    مث چشماي قشنگي كه تو حسرت يه سيبه
    چشمه ي چشماي نازت مث اشك من زلاله
    مث زندگي رو ابرا بودنت با من محاله
    يك روزي بيا تو خوابم بشو شكل يك ستاره
    توي خواب دختري كه هيچ كس و جز تو نداره
    تو يه عمر مي درخشي تو يه قاب عكس خالي
    اما من چشمام رو دوختم به گلاي سرخ قالي
    تو مث بادبادك من كه يه روز رفت پيش ابرا
    بي خبر رفتي و خواستي بمونم تنهاي تنها
    تو مث دفتر مشقم پر خطاي عجيبي
    مث شاگرداي اول كمي مغرور و نجيبي
    دل تو يه آسمونه دل تنگ من زميني
    مي دونم عوض نمي شي تو خودت گفتي هميني
    تو مث اون كسي هستي كه ميره واسه هميشه
    التماسش مي كني كه بمون اون ميگشه نميشه
    مث يه تولدي تو مث تقدير مث قسمت
    مث الماسي كه هيچ كس واسه اون نذاشته قيمت
    مث نذر بچه هايي مث التماس گلدون
    مث ابتداي راهي مث آينه مث شمعدون
    مث قصه هاي زيبا پري از خواباي رنگي
    حيفه كه پيشم نمونن چشاي به اين قشنگي
    پر نازي مث ليلي پر شعري مث نيما
    ديدن تو رنگ مهره رفتن تو رنگ يلدا
    بيا مثل اون كسي شو كه يه شب قصد سفر كرد
    ديد يارش داره ميميره موند ش و صرف نظر كرد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 15 از 16 نخستنخست ... 5111213141516 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/