صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 25

موضوع: اشعار عبدالجبار كاكايي

  1. #1
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    اشعار عبدالجبار كاكايي

    حال من دست خودم نيست، ديگه آروم نمي‌گيرم
    دلم از كسي گرفته كه مي‌خوام براش بميرم
    باز سرنوشت و انتهاي آشنايي
    باز لحظه‌هاي غم‌انگيز جدايي
    باز لحظه‌هاي ناگزير دل بريدن
    بازم آخر راه و حس تلخ نرسيدن
    پاي دنياي تو موندم مثل عاشقاي عالم
    تا منو ببخشي آخر، تا دلت بسوزه كم كم
    مثل آينه روبرومه، حس با تو بودن من
    دارم از دست تو مي‌رم، عاشق كن منو نشكن


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #2
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    وارث نجيب زخماي درشت
    طاقت دلاي پرپر نداري
    سرتو رو شونه‌هاي من بذار
    وقتي عاشقي و سنگر نداري
    پا به دنياي فرشته‌ها بذار
    رو زمين دنياي بهتر نداري
    زخماي روح شكسته‌تو ببند
    وقتي عاشقي و باور نداري
    دنياي فرشته‌ها تو خواب تو است
    تو همون عكساي بي‌رنگ قديم
    پاي اسم پهلوون‌هاي بزرگ
    زير طاق آسون‌هاي يتيم
    پا به دنياي فرشته‌ها بذار
    دنياي فرشته‌ها حقيقته
    برا تو كه بوي آسمون مي‌دي
    گم شدن تو زندگي مصيبته
    برا دلدادگي و رها شدن
    يه دل شكسته بيشتر نداري
    زير بارون گلوله‌ها بشين
    وقتي عاشقي و سنگر نداري
    آخرين نشونه‌ي رسيدني
    كه برا هميشه بي‌نشون مي‌شي
    پا به دنياي فرشته‌ها بذار
    داري همسايه آسمون مي‌شي




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #3
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    خبر

    "باز آمدی" ناگه رساندند این خبر را
    بادی به هم کوبید مشتاقانه در را

    عمر سفر امروز هم پایان نمی یافت
    نفرین نمی کردم اگر دیشب سفر را

    دیر آمدی تا اشک هایم قد کشیدند
    با اشک دیدم چهره ی هر رهگذر را

    از من چرا- با خویش گفتم- دور کرده است
    دست سفر آن خوب را ، آن خوبتر را

    امروز اما آمدی عاشق تر از پیش
    بادی به هم کوبید مشتاقانه ، در را


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #4
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    خدایا کاش وصلی بود یک دم
    نه دردی بود در عالم نه مرهم
    نمیمیریم جز در آتش وصل
    نمی سوزیم جز در حسرت هم

    هر آن کو راه عدل و دین بگیره
    مراد از طالع شیرین بگیره
    مرا داغ برادر هاست در دل
    فلک داد مرا سنگین بگیره

    همان هایی که اهل راز گردند
    دگر با خویشتن دمساز گردند
    جراحت در جگر دارند و افسوس
    کجا یاران رفته باز گردند

    اسیر روزگار گرم و سردیم
    مگر با گردش دوران بگردیم
    همه آلوده دامانی به سر شد
    بجز زخمی که از سر وا نکردیم



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #5
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    شب کوتاه

    بر شانه های این شب کوتاه

    پاشیده گرد نقره ای ماه


    دل خسته اند عارف و عامی

    لب بسته اند عاقل و آگاه


    افتاده است کوچه و میدان

    در دست چند گزمه ی گمراه


    شور است بخت هرکه نگرید

    بر یوسفان زندان در چاه


    شنگ است حال هر که نفهمد

    لبخند های پنهان در آه


    با آنکه نیست محرم و مونس

    با آنکه نیست همدم و همراه


    این بخت خفته دیر نپاید

    می تابد آفتاب به درگاه



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #6
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    باز ما مانديم و بغضي بين راه
    اشك‌هايي در سراشيب نگاه
    زخم‌هاي زهر تيغ آلوده ماند
    اشك‌هاي بي‌دريغ آلوده ماند
    باز ما مانديم و راهي روبرو
    استخوان در دست و بغضي در گلو


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #7
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    برای خاتم پیامبران :

    نوبت درست لحظه ی آخر به ما رسید

    انسان به عاشقانه ترین ماجرا رسید


    حوا درنگ کرد زمین سیب سرخ شد

    آدم سکوت کرد قیامت فرا رسید


    کشتی شکستگان و رسولان نا امید

    در انتظار معجزه بودند تا رسید


    از دشتها تلاوت باران شروع شد

    از کوه ها به گوش بیابان صدا رسید


    تاریخ ایستاد جهان مکث کرد و بعد

    فواره ای بلند شد و تا خدا رسید


    پیغمبری به رنگ گل سرخ باز شد

    عطر تنش به دور ترین روستا رسید



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #8
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    می آمد و بر لبهایش یک شاخه گل سوسن داشت
    رویای زمین در چشمش ابریشم و آویشن داشت

    هر واژه ی دست افشانش در گوش زمین می پیچید
    هر خنده ی پا کوبانش توفان جنون در من داشت

    در دوزخی از دلتنگی شبهای غریبم می سوخت
    شولای بهشتی موعود از جنس خدا بر تن داشت


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #9
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    آدما

    آدما دنیا رو دیوار می بینن

    روزای آفتابی رو تار می بینن


    دوس دارن یه روز بیاد رها بشن

    مث شبنم از زمین جدا بشن


    سایه هاشون روی دیواره ولی

    پر و بالشون گرفتاره ولی


    آدما آی آدمای رنگا رنگ

    توی کوچه های این شهر فرنگ


    میشه این دیوارو پشت سر گذاشت

    می شه با فاصله ها کاری نداشت


    می شه عاشق شد و پر کشید و رفت

    اون سوی فاصله ها رو دید و رفت


    دو نگاه وقتی که آفتابی می شن

    می رسن به همدیگه آبی می شن


    دو نگاه دو آرزو دو خاطره

    مث گلدونای پشت پنجره


    دنیا رو آبی آبی می بینن

    شب و روزو آفتابی می بینن



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #10
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    حرف آخر


    روزي دو سه آن حادثه خواب از سر ما برد
    ما را ز کجا ريشه درآورد و کجا برد


    روزي دو سه گم شد بلم روشن خورشيد
    اين کشتي توفان زده را باد و بلا برد


    روزي دو سه بر پرسش ما مرگ ، تشر زد
    رنگ از رخ وحشت زده ي چون و چرا برد


    بر کتف زمين خورد کلنگي که نهيبش
    فواره ي خون تا لب ايوان خدا برد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/