پدر و مادر اولین کسانی هستند که زیربنای شخصیت سالم یک نوجوان را بنیان می نهند . معمولا والدین ، نوجوان خود را به صورت کودک می نگرند مثل این که گذشت زمان تغییری در وی نداده است . عدم درک نوجوان باعث کشمکش بین آنان و والدین می شود . نوجوانان به خود حق می دهند که در مسایل مربوط به خانه اظهار نظر کنند و افکار و عقاید و اعمال اعضای خانواده را مورد سوال قرار دهند . نوجوان ، آن کودک سربه راه قبلی نیست و در مقابل تحکمو دستورات والدین وقاومت می کند . یک نوجوان ایرانی در خاطرات خود چنین می نویسد : » دوست ندارم که به من دستور بدهند ، مخصوصا اگر دستور آمرانه باشد . اگر دستور دهنده مادرم باشد گوش نمی دهم ، وقتی دستوردهنده برادر بزرگم باشد ناچارم که اجرا کنم وگرنه کشیده ای خواهم خورد . با این وجود ، وقتی برادرم به من دستور می دهد سعی می کنم فورا آن را اجرا نکنم و خودم را به نشنیدن می زنم . این کار به من فرصت می دهد تا خشم خود را فرو بنشانم . از جمله خصوصیات دوره نوجوانی مخالفت است . نوجوان با افراد ذی نفوذی که در اطراف او هستند به مخالفت برمی خیزد . والدین نیز در دایره مخالفت وی قرار دارند . این مخالفت به خاطر تشخص طلبی یا کسب استقلال یا جداسازی خود از دیگران است . مخالفت در پسران شدیدتر از دختران است این امر شاید به دلیل جرات و قدرتی است که پسران در طول رشد خود کسب می کنند . معمولا از دختران انتظار مخالفت خود را به صورت قابل قبول تری ابراز می دارند .
در وضعیتی که والدین ، نوجوانان را ناسازگار می پندارند و نوجوانان هم رفتار والدین خود را قبول ندارند ، امکان وقوع بسیاری از حوادث ناگوار برای نوجوان وجود دارد . نوجوان با رسیدن به سن بلوغ و بحران هویت ، رفتاری ناسازگار از خود نشان می دهد . والدین افرادی هستند که با ارتباط صحیح با وی می توانند به او کمک کنند تا از این سن پرآشوب بگذرد نوجوان به تفاهیم نیاز دارد و باید به او کمک شود تا به استقلال همه جانبه برسد . خصوصیات و نحوه رفتار والدین به تکامل شخصیت نوجوان کمک می کند و یا جلوی رشد طبیعی او را می گیرد . خصوصیات والدین را می توان به صورت های زیر ترسیم کرد :
۱) حالت اول ، پدر تندخو و مستبد ، مادر مهربان و آرام .
۲) حالت دوم ، پدر مهربان و آرام ، مادر تندخو و مستبد .
۳) حالت سوم ، پدر تندخو و مستبد ، مادر تندخو و مستبد .
۴) حالت چهارم ، پدر مهربان و آرام ، مادر مهربان و آرام .
در خانواده نوع اول پسر ممکن است خود را با پدر انطباق دهد و از روش تحکم آمیز وی تقلید کند و پدر را الگو قرار دهد و هر گونه خشونت را سرکوب کند و خواهر و برادر کوچک تر از خود را مورد ضرب و شتم قرار دهد . همچنین ممکن است بعدا در برابر مردم از روش پرخاشجویانه ای که از پدرش آموخته است استفاده کند یا ممکن است پسر رفتار مادرش را سرمشق خود قرار دهد و رفتار و خوصوصیات زنانگی در وی تقویت شود . در این صورت از داشتن رفتاری مردانه محروم می ماند و در زندگی اجتماعی و زناشویی با مشکلاتی مواجه می گردد . دختر میز ممکن است خود را ما مادر منطبق کند و از نظر رفتار مادری مشکلی نداشته باشد ولی تصویر نادرستی از مردان پیدا می کند و همه مردان را مانند پدر خود می انگارد و در زندگی بعدی و در برخورد با مردان مشکلاتی خواهد داشت .
در خانواده نوع دوم ، دختر نمی تواند به آسانی خود را با مادرش انطباق دهد و در ایفای نقش واقعی خود به عنوان یک دختر دچار اشکال می شود . انطباق با مادر و پیروی از رفتار وی موجب می شود که در مناسبات خود با دیگران مستنبد باشد و نتواند در روابط اجتماعی موفق گردد . پس به سادگی در این خانواده با پدر انطباق می یابد و رفتار او را الگو قرار می دهد . ولی در اثر نداشتن یک الگوی مناسب در رفتار مادری با مشکلاتی در آینده مواجه می گردد و نمی تواند در برابر جنس مخالف رفتار مناسبی داشته باشد . سران چنین خانواده ای نسبت به زنان بدبین بوده و همواره آنان را مورد سرزنش قرار می دهند .
در خانواده نوع سوم : نه پسران و نه دختران الگوی مناسبی برای رفتار خود ندارند . نوجوان از طرف پدر و مادر مورد بی مهری قرار می گیرد و نمی تواند رفتار مناسبی را فرا گیرد . این خانواده ها زیر بنای مشکلات نوجوانان را پی ریزی میکند و چه بسا باعث بزهکاری ها و انحرافات آنان می شوند .
خانواده ایده آل ، خانواده نوع چهارم است ، در چنین خانواده ای روابط صمیمی و توام با احترام و تفاهم است در این جا باید متذکر شد که ضرورتا تا تمام خانواده های تحصیل کرده از نوع چهارم نیستند و در تمام سطوح اجتماعی و در تمام اقشار و طبقات ، تفاوت در روابط خانوادگی دیده می شود و به مشکلات خانوادگی و اشکال رفتاری نوجوانان می انجامد . شاید بتوان خانواده نوع چهارم را خانواده » خویشتن ساز « لقب داد . سه نوع دیگر خانواده ها به نوعی سلطه جو هستند که یکی از والدین یا هر دوی آنها می خواهند با اقتدار و سلطه حکم کنند . در این خانواده مجالسی برای ارتباط صحیح ایجاد نمی شود و تفاهمی در برخورد مسایل وجود ندارد .
خانواده هایی را می توان خویشتن ساز دانست که رفتار طغیانگرانه در نوجوان را یکی از بخش های مهم رشد آنان به حساب می آورند . این طغیان به معنای باج خواهی و تهدید نیست بلکه نشانه ای از تشخص طلبی و استقلال طلبی است . آنان می دانند که نوجوان در صدد است که راه مستقلی را برای خودش انتخاب کند . در نتیجه عاقلانه نیست که الگوی بزرگسالی خود را بر او تحمیل کنند . بلکه باید به تناسب رشد وی ، او را آزاد بگذارند . والدین خویشتن ساز به نوجوان خود کمک می کنند تا خلاق باشد ، به روابط شخصی خود اهمیت دهد ، آگاه از خویشتن باشد و بر این اساس عمل کند . والدین باید بدانند که با اجبار و تحمیل کاری از پیش نمی رود .
وضعیت نوجوانان در خانواده هایی که یکی از اعضاء را به دلیل طلاق یا فوت از دست داده است به مراتب مشکل تر است . در این خانواده ها اگر به صورت موجود خود ماقی بمانند ، پسران گاهی جای پدر را می گیرند و تسلط خود را بر همه حفظ می کنند و مجال رشد آزاد عاطفی و اجتماعی را به دیگران نمی دهند . این دسته پیش از موقع ، مسئولیت ها را پذیرا می شوند و از نظر رشد عواطف که لازمه زندگی بعدی آنها است مواجه با مشکلاتی می شوند . آنان با همه کس می خواهند مانند خواهران و برادران کوچک خود رفتار کنند و عملا این الگوی رفتاری باعث عدم ارتباط درست آنان با دیگران می شود . گاهی پسران احساس شکست می کنند و در نتیجه به انزوا و کناره گیری آنان می انجامد و دست به هیچ کاری نمی زنند . در این صورت سرزنش مادر و اقوام شروع می شود و نه تنها مشکل را حل نمی کند بلکه به مخالفت بیشتر نوجوان می انجامد . دختران وقتی از نعمت پدر محروم می شوند مشکلات بیشتری دارند اولا از نظر اجتماعی امکان کار برایشان کمتر است و عملا نمی توانند بار مخارج را به عهده بگیرند . ثانیا خیلی زود به خانه شوهر فرستاده می شوند برای این دختران که از داشتن یک الگوی پدری محروم بوده اند و رفتار مناسب با مرد را فرانگرفته اند ازدواج زودتر از موقع خود نه تنها مشکل را حل نمی کند بلکه به برخوردهای خانوادگی می انجامد و چه بسا عاقبت خوبی نداشته باشد .
مهاجرت خانواده تایثر فراوانی بر رفتار نوجوانان خواهد گذاشت . محیط جدید برای نوجوان ناآشنا است و خود را غریب و تنها و گاه حقیر و زبون می بیند . گاهی احساس عدم امنیت کرده و خود را بی ارزش می پندارد . شناخت افراد و اطراف ، مدتی وقت او را می گیرد و روابط در خانواده مهاجر هم مانند قبل از مهاجرت نیست . تامین اقتصادی ، شرایط زندگی و وضع منزل همگی بر روابط خانوادگی تاثیر می گذارد . بسیاری از مهاجرین حاشیه نشین شهرها هستند و شاید بتوان گفت محیط جدید نه تنها بهتر از محیط قبلی نیست بلکه از لحاظ تربیتی از محیط آشنا و همگن قبلی به مراتب بدتر است . در وضع روحی یی که نوجوان دارد و در شرایطی که در آن زندگی می کند و روابطی که در خانواده حکمفرماست امکان انحراف و انحطاط و کشانده شدن نوجوان به دسته های بزهکار و نمحرف زیاد است . وقتی نوجوان هیچگونه تکیه گاهی برای خود نداشته باشد و نتواند رابطه صحیحی برقرار سازد و روش درست زندگی را فرا گیرد ، احتمال کشیده شدن او ، به سوی رفتارهای نابهنجار بسیار زیاد است .
برای مقابله با مشکل روابط خانوادگی می بایست به تصحیح ارتباطات و مناسبات خانوادگی پرداخت . از جمله مشکلات در روابط خانوادگی یکطرفه بودن ارتباطات و تحکمو تسلط یکی از اعضای خانواده است . باید نوجوان را آزاد گذاشت تا به صورت منطقی با مسائل مواجه گردد . این کار مستلزم برخورد منطقی و درست والدین با آنهاست . بدون وجود یک رابطه منطقی و درست در رفتار والدین و نوجوان ، زندگی برای دو طرف تحمل ناپذیر و سخت خواهد شد .
منبع: غلامحسین صالحی
بنياد انديشه اسلامی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)